نورون‌ها مسئول سرایت احساسات

سرایت عاطفی چیست؛ آیا احساسات مسری می باشند؟


به گمان زیاد این جمله را شنیده‌اید که «خنده مسری است» و وقتی که فردی به شما لبخند می‌زند، بلافاصله در عکس العمل به این کار او شما هم لبخند می‌زنید. این اتفاق محدود به لبخندزدن و حس شادمانی نیست؛ غم و اندوه و احساسات فرد دیگر هم سرایت‌پذیرند. در این مقاله درمورد سرایت‌پذیری احساسات و نظریه سرایت عاطفی می‌گوییم. با ما همراه باشید.

سرایت عاطفی چیست؟

سرایت عاطفی یعنی مشاهده حرکت یک فرد منجر بشود دیگران همان حرکت را انعکاسی تکرار کنند. ما انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستیم و به محرک‌های دنیای اطرافمان عکس العمل نشان می‌دهیم، بعد جای شگفتی نیست که احساسات و رفتارهایمان نیز تحت‌تأثیر اطرافیانمان قرار گیرند.

نظریه سرایت عاطفی

الین هتفیلد اولین کسی می بود که این نظریه را نقل کرد و سرایت عاطفی را «تمایل به پیروی و همگام‌سازی خودکار عبارت‌ها، صداها، حالت‌ها و حرکت‌ها با افراد دیگر و درنتیجه هم‌گرایی عاطفی» تعریف کرد.

چه چیزی علتسرایت عاطفی می‌بشود؟

گرچه مطابق پژوهش‌های اولیه سرایت عاطفی کاملا ناخودآگاه رخ می‌دهد، امکان پذیر عوامل مختلفی در سرایت عاطفی نقش داشته باشند یا علتایجاد آن شوند. این عوامل عبارت‌اند از:

اتاقی را فکر کنید پر از افرادی که در حال تماشای نمایش استندآپ کمدین می باشند. داستان خنده‌دار و اعمال مجری علتواکنش مسری نشاط در بین بینندگان می‌بشود. تعداد بسیاری از افراد همانند تبلیغ‌کنندگان، فیلم‌سازان، رستوران‌داران و فروشندگان برای متقاعدکردن شما به خرید چیزی یا تشکیل احساسی در شما از سرایت عاطفی منفعت می‌گیرند.

برای فهمیدن بهتر عوامل محیطی اتاقی تمیز را فکر کنید که همه وسایل مرتب و سر جای خودشان می باشند. دیدن این اتاق به شما اسایش می‌دهد و این حس برای هر فردی که داخل اتاق بشود و تمیزی آن را ببیند، مسری است.

احساسات منفی مسری‌ترند یا احساسات مثبت؟

همان گونه که احساسات مثبت به دیگران سرایت می‌کنند، احساسات منفی نیز مسری‌اند. دلنشین است بدانید احساساتی همانند غم، خشم، ناامیدی و افسردگی زیاد مسری‌تر از احساسات مثبت‌اند و زیاد سریع دیگران را دچار می‌کنند. عوامل محرکی همانند کم‌خوابی، گرسنگی و استرس شدید، فرد را در برابر سرایت عاطفی صدمه‌پذیرتر می‌کنند.

ربط سرایت عاطفی با نورون‌ها

بر پایه پژوهش‌ها، امکان پذیر همانند‌سازی احساسات دیگران ریشه عصبی داشته باشد. این عامل عصبی مربوط به نورون‌های آینه‌ای است؛ وقتی که فردی فرد دیگر را در حال انجام کاری مشاهده می‌کند، نورون‌های خاصی در مغزش فعال و علتخواهد شد دقیقا همان کار را تکرار کند. یعنی اگر فرد فرد دیگر را در حال گریه‌کردن، خندیدن یا لبخندزدن ببینید، آنچه را انجام می‌دهد، آینه‌وار انجام می‌دهید و این‌طوری احساسات فرد به شما سرایت می‌کنند. تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که چرا کودکتان دقیقا کارها و رفتارهای شما را انجام می‌دهد؟ گویا دلیلش نورون‌های آینه‌ای و سرایت‌پذیری عاطفی است.

مرحله های سرایت عاطفی و تأثیر آن

به نظر می‌رسد سرایت عاطفی آن‌قدر سریع اتفاق می‌افتد که حتی متوجهش هم نمی‌شوید، بااین‌حال کارشناسان اعتقاد دارند ابراز سرایت عاطفی مراحلی دارد.

  • پیروی: در عکس العمل به لبخند فرد روبه رو، لبخند می‌زنید و خنده‌اش را پیروی می‌کنید.
  • بازخورد: فکر می‌کنید که من از لبخند و نشاط فرد دیگر خوشحال شده‌ام.
  • سرایت: اکنون که من شادم، من هم لبخندم را به دیگران منتقل می‌کنم.

یقیناً لبخندزدن و خندیدن راه‌های مثبتی برای به‌اشتراک‌گذاشتن احساسات‌اند. جای شگفتی نیست که هنگامی لبخند می‌زنید و احساسات دیگران را منعکس می‌کنید، حس نشاط بیشتری می‌کنید و استرستان افت می‌یابد.

سرایت احساسات مثبت تأثیرات زیاد مثبتی هم دارد همانند لبخندی که ادامه می‌یابد، ربط و اضطراب که در کنسرت حس می‌کنیم و حس حمایتی که در رویدادهایی همانند یادبودها دیده می‌بشود. این در حالی است که احساسات مسری منفی تأثیری منفی دارند. هنگامی حس منفی دیگران به ما سرایت می‌کند، ثابت‌قدم‌ماندن و مهار احساسات منفی زیاد دشوار می‌بشود. وقتی که احساسات منفی در گروهی از افراد سرایت کنند، امکان پذیر اثرات ناخوشایندی همچون افزایش خشونت بر جای بگذارند.

راه حلهای مهار اثرات سرایت عاطفی

با دقت به اثراتی که سرایت عاطفی دارد، ملزوم است روشهای مهار سرایت احساسات را یاد بگیریم. در ادامه، تعدادی از پیشنهاد‌های سودمند در این عرصه را نقل کرده‌ایم.

  • دریابید که چه اعمالی (کلامی و غیرکلامی) شما را وادار به عکس العمل می‌کنند. آیا احساسی را که این اعمال در شما تشکیل می‌کنند، دوست دارید؟ اگر علاقه‌ای به این‌ احساسات ندارید، می‌توانید به‌محض مشاهده این چنین رفتارهایی عمل های ملزوم را انجام دهید و تا حد امکان از آنها پرهیز کنید.
  • یک لحظه بایستید و آنچه را در حال وقوع است، تحلیل کنید و نفس عمیقی بکشید. اکنون که به خودتان زمان تحلیل شرایط را داده‌اید، از بدنتان به سود خود منفعت گیری کنید. تنفس عمیق زیاد سودمند است. هنگامی این کار را انجام می‌دهید، بدن به ذهن این سیگنال را می‌دهد که «همه‌چیز درست خواهد شد» و بدن و ذهن شما اغاز به متمرکزشدن می‌کنند.
  • همدلی با دیگران را تمرین کنید. همدلی درست و بجا با دیگران به شما این امکان را می‌دهد که احساسات دیگران را از احساسات خود جدا کنید. هنگامی همدلی می‌کنید، یعنی احساسات دیگران را فهمیدن می‌کنید و برای گذر بهتر از این شرایط کنارشان می‌مانید نه این که احساسات آنها را احساسات خود بدانید.
  • با افرادی ربط برقرار کنید که تأثیر مثبتی روی شما دارند. تلاش کنید با افرادی در ربط باشید که به شما اسایش خواهند داد و بودن در کنارشان حس راحتی را برایتان به ارمغان می‌آورد.
  • توانایی‌های مقابله‌ای سودمند را تحکیم کنید. در موقعیت‌های ازردهکننده و دشوار، از راهبردهای مقابله‌ای سودمند همانند تنفس عمیق، تجسم هدایت‌شده و بازسازی شناختی منفعت گیری کنید.

کلام پایانی

زندگی پر از لحظات تلخ و شیرینی است که به‌راحتی سرایت‌پذیرند. مسئله مهم این است که مهار احساسات و عکس العمل درست به سرایت عاطفی را یاد بگیرید.

چه احساساتی راحت‌تر به شما سرایت‌ می‌کنند؟ لطفا نظرات و ازمایش ها ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در بین بگذارید.

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر


فروشگاه چطور - مجموعه صوتی زبان بدن


به پشتیبانی زبان بدن، ناگفته‌ها را بگویید و بشنوید






منبع

در جلسه با فردی که خود را دانای کل می‌داند همدل باشید

با کسی که خود را دانای کل می‌داند چطور رفتار کنیم؟


آیا کسی را می‌شناسید که خود را دانای کل بداند؟ این افراد نظر مخالف خود را با صدای رسا و با لحنی مغرورانه بیان می‌کنند و به‌احتمال زیاد هرگز نشنیده‌اید که کلمه «نمی‌دانم» را به زبان بیاورند. معاشرت با این افراد بسیار سخت و خطرناک است، زیرا اگر مراقب سلامت روان خود نباشید، احتمال دارد به شما آسیب بزنند. در این مقاله، روش‌هایی کاربردی و مؤثر برای مواجهه با این افراد را مطرح می‌کنیم. با ما همراه باشید.

دانای کل کیست؟

همه ما یکی را می‌شناسیم که فکر می‌کند همه چیز را می‌داند در حالی که دانش و توانایی‌های واقعی خود را در نظر نمی‌گیرد. این افراد تمایل دارند مکالمه را کاملا در دست بگیرند؛ نظرات دیگران را نادیده می‌گیرند و بدون در نظر گرفتن جوانب مختلف تصمیم می‌گیرند. آنها طوری رفتار می‌کنند که انگار همه‌جا بوده‌اند و همه‌چیز را تجربه کرده‌اند و برای هر مسئله‌ای راه‌حلی دارند. کارشناسان به چنین افرادی دانای کل می‌گویند.

زندگی با کسی که خود را دانای کل می‌داند بسیار دشوار است. این افراد شنوندگان خوبی نیستند و با هر چیزی مخالفت می‌کنند تا حرف خود را به کرسی بنشانند. بعضی از آنها حتی رفتاری پرخاشگرانه و بی‌رحمانه دارند و با قلدری اطرافیان خود را آزار می‌دهند.

آیا دانای کل بودن نشانه بیماری روانی است؟

برخی از افراد ممکن است برای مخفی‌کردن احساس ناامنی یا جبران شکست‌های گذشته‌شان نقاب دانای کل بزنند. آنها می‌خواهند با این کار ضعف‌های شخصیتشان را پنهان کنند و در محیط اجتماعی انسانی آگاه و موفق به نظر برسند. گاهی هم افرادی که خود را دانای کل می‌دانند، اختلال شخصیت خودشیفته یا عقده برتری دارند. افراد مبتلا به این بیماری معمولا دیگران را تحقیر می‌کنند تا احساس بهتری به خود داشته باشند. بر اساس راهنمای تشخیصی اختلالات روانی، اگر فردی حداقل ۵ مورد از ویژگی‌های زیر را داشته باشد، ممکن است به این بیماری مبتلا باشد:

  • نیاز به تحسین بیش از حد دارد؛
  • درباره هوش و دستاوردها و استعدادهای خود اغراق می‌کند؛
  • فکر می‌کند منحصربه‌فرد است و فقط افراد خاصی می‌توانند او را درک کنند؛
  • رفتارهای متکبرانه دارد؛
  • درباره عقل، زیبایی، قدرت و موفقیت خود فانتزی‌های بزرگی دارد؛
  • فکر می‌کند مستحق جایگاهی بسیار بالاست؛
  • انتظار دارد دیگران با او رفتار ویژه‌ای داشته باشند و از او اطاعت کنند؛
  • به دیگران حسادت می‌کند و فکر می‌کند دیگران به او حسودی می‌کنند؛
  • از دیگران برای منافع شخصی خود سوءاستفاده می‌کند؛
  • مایل نیست یا نمی‌تواند با دیگران همدلی کند.

چرا مردم این‌گونه رفتار می‌کنند؟

کسی که خود را دانای کل می‌داند، ممکن است اختلال شخصیت داشته باشد یا صرفا دچار کمبود اعتمادبه‌نفس باشد. طبق تحقیقات، هیچ علت مشخصی برای اختلال شخصیت خودشیفته وجود ندارد. کارشناسان معتقدند که ژنتیک، فشار عصبی و محیط زندگی در دوران کودکی در بروز این اختلال نقش دارند. در سایر موارد هم احساس ناامنی و بی‌کفایتی موجب می‌شود افراد بخواهند ضعف‌های خود را پشت نقاب دانای کل پنهان کنند.

راهکارهای مقابله با این افراد

بودن در کنار افرادی که خود را دانای خود می‌دانند احساسات پیچیده‌ای ایجاد می‌کند. این افراد خود را برتر نشان می‌دهند و باعث می‌شوند ما احساس ناراحتی، عصبانیت، حقارت یا ناامنی کنیم. تعامل با این افراد سخت و طاقت‌فرساست، اما روش‌هایی وجود دارند که بتوانید شرایط را مدیریت کنید و رابطه اثربخش و مفیدی با آنها بسازید.

البته صحبت‌کردن درباره روش‌های برخورد مناسب آسان‌تر از عمل‌کردن به آنهاست. شما برای مهار واکنش‌های خود به زمان و تمرین مداوم نیاز دارید. در ادامه، برخی از روش‌های مواجهه صحیح با چنین افرادی را مطرح می‌کنیم که ممکن است در موقعیت‌های مختلف برایتان مفید باشد.

۱. آرامش خود را حفظ کنید

عصبانیت یکی از احساسات طبیعی انسان است و در بعضی موقعیت‌ها برای ما مفید است، اما اگر با فردی سروکار دارید که خود را دانای کل می‌داند، ممکن است عصبانیت همه‌چیز را بدتر کند. در مواجهه با این افراد سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. این‌طوری می‌توانید مسئله را واضح ببینید و آن را به‌خوبی تحلیل کنید.

قبل از پاسخ‌دادن به هر حرفی، ابتدا فکر کنید. بیشتر مردم شنوندگان خوبی نیستند و وقتی طرف مقابل در حال صحبت است، به او توجه نمی‌کنند و در ذهنشان به پاسخ فکر می‌کنند. تلاش کنید فعالانه گوش دهید، دقیق فکر کنید و سپس پاسخ بدهید. پاسخ حساب‌شده باعث می‌شود احترام بیشتری دریافت کنید و فرصتی برای عیب‌جویی به دانای کل ندهید.

۲. مسئله را شخصی نکنید

درک کنید که رفتار این افراد به شما ربطی ندارد. کسانی که خود را دانای کل می‌دانند با شما مشکل ندارند؛ آنها برای مقابله با احساسات و چالش‌های درونی خود این‌طور رفتار می‌کنند. اگر به الگوی رفتاری آنها در طولانی‌مدت توجه کنید، می‌بینید با همه افراد چنین برخوردی دارند.

برای مقابله با کسانی که خود را دانای کل می‌دانند، مرزهای خود را تعیین کنید. آنها ممکن است به حدومرز شما توجهی نداشته باشند و رفتار خود را تغییر ندهند، اما پس از مدتی که شما روی مرزهای خود پافشاری کنید، ناخودآگاه می‌فهمند که شما شخصیتی قوی دارید و رفتار بهتری از خود نشان می‌دهند.

۳. بحث نکنید

افرادی که خود را دانای کل می‌دانند اعتقاد دارند که همه‌چیز را درباره شما، موقعیت‌های مختلف و کل جهان می‌دانند. آنها در بحث و مناظره ماهرند و فرصتی به دیگران نمی‌دهند که صحبت کنند. به نظر می‌رسد آنها برای هر حرفی پاسخی آماده دارند و یاد گرفته‌اند استدلال‌هایی ظاهرا منطقی مطابق اهداف خود بسازند و در موقعیت‌های مختلف آن را ارائه کنند.

طبیعی است وقتی می‌شنویم فردی حرف نادرستی می‌زند، بخواهیم از خودمان دفاع کنیم اما در برخورد با این افراد بهتر است آگاهانه عمل کنیم و وارد بحث نشویم چراکه آنها شما را در دوری باطل گرفتار می‌کنند و اجازه نمی‌دهند برنده شوید. در این شرایط بهتر است راهی پیدا کنید که با مهربانی و هم‌دردی نظرتان را بیان کنید یا اگر آنها به شما حمله کردند، تحت‌تأثیر قرار نگیرید. از گفت‌وگو خارج شوید و وقتی توهم برتری آنها فروکش کرد، صحبت‌هایتان را ادامه دهید. علاوه‌بر این، می‌توانید به‌جای درگیرشدن در یک مکالمه طولانی، گفت‌وگو را را با یک جمله ساده مانند «از این پیشنهاد شما متشکرم» پایان دهید.

۴. نقاط قوت خود را بدانید

تعامل با کسانی که خود را دانای کل می‌دانند، خسته‌کننده است و انرژی زیادی می‌طلبد. اعتمادبه‌نفس سلاحی مؤثر برای مقابله با این افراد است. اگر سعی می‌کنند شما را تخریب کنند، در این دام گرفتار نشوید. نقاط قوت و توانایی‌هایتان را در ذهن داشته باشید و از آنها کمک بگیرید. علاوه‌بر این، اعتمادبه‌نفس سبب می‌شود هنگام تعامل با این افراد احساس حقارت و بی‌کفایتی نکنید.

فراموش نکنید که رفتار این افراد از احساس ناامنی آنها نشئت می‌گیرد و نمی‌دانند چه تأثیر بدی روی دیگران دارند، بنابراین در برخورد با کسی که خود را دانای کل می‌داند هوشیار و آگاه باشید. بر توانایی‌هایتان تکیه کنید و اجازه ندهید به سلامت روان شما آسیب بزنند.

۵. همدل باشید

سعی کنید در برخورد با کسی که خود را دانای کل می‌داند همدل باشید. این راهکار کمی دشوار به نظر می‌رسد، اما تلاش کنید دیدگاه و موقعیت او را درک کنید. این افراد اغلب از کمبود عزت نفس یا مسئله‌ای شخصی در عذاب‌اند و نقاب دانای کل را برای خود انتخاب کرده‌اند که آزرده نشوند. به‌جای عصبانی‌شدن، آنها را درک کنید؛ از مجادله با آنها بپرهیزید و با همدلی با این افراد سخن بگویید.

به یاد داشته باشید دانای کل شما را احمق یا بی‌سواد فرض نمی‌کند. او به شما احترام می‌گذارد، اما متوجه تفاوت واقعیت با عقیده نیست، بنابراین خونسرد باشید و پاسخ‌های غیرمنطقی آنها را نشنیده بگیرید.

۶. با آمار و مثال صحبت کنید

اگر در جایگاه مدیر وارد جلسه با دانای کل می‌شوید، باید صداقت و صراحت خود را نشان دهید. مشاوران می‌گویند افراد حاضر در جلسه از رفتار مدیر جلسه الگوبرداری می‌کنند؛ بنابراین خوب است جملاتی را بیان کنید که انعطاف‌پذیری شما را نشان دهند و فضای جلسه را صلح‌آمیز نگه دارند. مثلا بگویید: «بیایید ایده‌هایمان را بیان کنیم تا برای این مسئله پاسخ‌های متنوعی پیدا کنیم». این رفتار به تمام افراد فرصت ابراز عقیده می‌دهد و دانای کل نمی‌تواند گفت‌وگو را به دست بگیرد.

اگر هم در حال ارائه موضوعی به مدیر یا کارفرمای خودید، با بیان آمار و دلایل صحبت کنید. به اطلاعات خود مطمئن باشید و قبل از جلسه آنها را بررسی کنید. هرچقدر آمار و اطلاعات دقیق‌تری داشته باشید، دانای کل فرصت کمتری برای مداخله در صحبت‌هایتان خواهد داشت.

۷. شوخ‌طبع بمانید

کسانی که خود را دانای کل می‌دانند رفتار تدافعی و تهاجمی دارند. بدترین کاری که در برابر آنها می‌توانید انجام دهید، ایجاد احساس خطر برای آنهاست. صحبت‌کردن با طعنه و کنایه احساس ترس را تداعی می‌کند و تأثیری منفی بر مکالمات شما خواهد داشت. در عوض یک نفس عمیق بکشید، لبخند بزنید و با شوخ‌طبعی گفت‌وگو را ادامه دهید. شوخ‌طبعی نشان‌دهنده صمیمیت و دوستی بین افراد است و در موقعیت پرتنش فرد را خلع سلاح می‌کند.

۸. سؤال بپرسید

دانای کل از مخالفت و بیان دیدگاه‌های انتقادی لذت می‌برد. اگر این موقعیت برای شما آزاردهنده است، با پرسش‌هایی او را به چالش بکشید. این کار او را مجبور می‌کند که قبل از صحبت‌کردن کمی فکر کند و پاسخ غیرمنطقی ندهد. وقتی با کسی حرف می‌زنید که خود را دانای کل می‌داند، محترمانه از او سؤال بپرسید. مثلا بپرسید چرا معتقد است که چیزی درست است یا منابع خود را از کجا پیدا کرده‌. پرسیدن سؤالات اصولی و دقیق به‌مرور به آنها می‌آموزد که قبل از صحبت‌کردن، باید منابع و دلایل معتبری برای گفته‌هایشان پیدا کنند.

۹. بازخورد سازنده ارائه کنید

شاید باورتان نشود، اما دانای کل از تأثیر منفی رفتارش بر دیگران بی‌خبر است. همیشه به نظر می‌رسد این افراد اعتمادبه‌نفس زیادی دارند اما اغلب از احساس ناامنی و بی‌کفایتی رنج می‌برند. اگر رفتار دانای کل شما را آزار می‌دهد، بهتر است او را به نوشیدن یک فنجان قهوه یا جلسه‌ای خصوصی دعوت کنید و در فضایی آرام و امن، احساس خود را به او بگویید. در بیان احساسات خود صادق باشید و عزت نفس او را هدف نگیرید. مثلا می‌توانید بگویید: «بعضی اوقات برای من سخت است که نظرم را بیان کنم، چون خجالتی هستم و نمی‌توانم صحبت دیگران را قطع کنم. آیا می‌توانی کمی صبر کنی تا صحبتم تمام شود و بعد نظراتت را بگویی؟»

در جلسات نیز می‌توانید از این تکنیک استفاده کنید. اگر کسی که خود را دانای کل می‌داند وارد مکالمه شما شد، می‌توانید صریح و مؤدبانه درخواست خود را بیان کنید. مثلا بگویید: «من برای نظرات شما احترام زیادی قائلم، اما در حال حاضر منظور دیگری دارم. آیا می‌توانید فقط در مورد این موضوع بخصوص نظرات‌تان را بگویید؟»

۱۰. رابطه خود را محدود کنید

اگر تمام روش‌های قبل را امتحان کردید و همچنان به نتیجه‌ای نرسیدید، رابطه خودتان را با دانای کل محدود کنید. چنین افرادی را بیرون دعوت نکنید، به مکان‌های موردعلاقه‌شان سر نزنید و پاسخ تماس‌های تلفنی غیرضروری آنها را ندهید. شاید فکر کنید این رفتار ظالمانه و دور از ادب است، اما فراموش نکنید که سلامت روان شما از همه‌چیز مهم‌تر است.

اگر همکاری دارید که خود را دانای کل می‌داند، شرایطتان سخت‌تر است، چراکه نمی‌توانید به‌راحتی از معاشرت با او اجتناب کنید. در این حالت، می‌توانید وانمود کنید که صدایشان را نمی‌شنوید یا مؤدبانه لبخند بزنید و سکوت کنید. علاوه‌بر این، می‌توانید با جملاتی کوتاه موضوع گفت‌وگو را تغییر دهید یا به آنها اجازه ندهید خیلی صحبت کنند.

سخن آخر

معاشرت با افرادی خود را دانای کل می‌دانند انرژی زیادی از شما می‌گیرد و ممکن است رفتار بد آنها تا مدت‌ها شما را آزار دهد. فراموش نکنید که سلامت روان شما مهم‌تر از هر رابطه اجتماعی است و باید با روشی مناسب با این افراد صحبت کنید تا در دامشان گرفتار نشوید.

اگر این مقاله برایتان مفید بوده است، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و نظرتان را برایمان بنویسید.



منبع

معاشرت با دیگران هنگام ورزش

۱۲ راهکار اثربخش برای تقویت روابط اجتماعی بعد از ۵۰سالگی


بسیاری از افراد بعد از میان‌سالی دچار نوعی انزوای اجتماعی می‌شوند. مسائلی مانند مستقل‌شدن بچه‌ها و ترک خانه پدری و بازنشستگی فرد باعث می‌شوند ارتباط با دیگران محدودتر از قبل شود. این در حالی است که تقویت ارتباط و وقت‌گذراندن با دیگران در این سنین بسیار مهم است. در این مقاله، درباره تقویت روابط اجتماعی بعد از ۵۰سالگی می‌گوییم. با ما همراه باشید.

۱. با دوستان قدیمی ارتباط برقرار کنید

گاهی اوقات بهترین راه دوست‌یابی در میان‌سالی پیداکردن دوستان قدیمی و ارتباط برقرارکردن مجدد با آنهاست. اگر به‌خاطر مشغله زیاد یا مشکلات دیگر ارتباطتان با برخی از دوستان قدیمی‌تان قطع شده، اکنون فرصت خوبی است که دوباره ارتباط برقرار کنید و خاطرات خوش گذشته را مرور کنید. احیای روابط دوستانه گذشته راحت‌تر از دوست‌شدن با افراد جدید است. چند پیشنهاد برای احیای رابطه دوستی:

  • با دوست‌تان تماس بگیرید، احوال‌پرسی کنید و بگویید که به یادش هستید.
  • یک یادداشت، کارت پستال یا هدیه‌ای کوچک برای دوست‌تان بفرستید.

‌۲. در فعالیت‌های گروهی شرکت کنید

بر اساس تحقیقات، بسیاری از فعالیت‌ها مانند ورزش‌های گروهی و ورزش‌های انفرادی که در کنار دیگران انجام می‌شوند، باعث تقویت ارتباط با دیگران و احساس تعلق می‌شوند.

۳. زبان جدید یاد بگیرید

در سال ۲۰۲۰، محققان پژوهشی درباره فواید یادگیری زبان جدید برای افراد میان‌سال انجام دادند و نتیجه این بود که یادگیری زبان باعث می‌شود این افراد توانایی‌های شناختی و ارتباطات اجتماعی خود را تقویت کنند. علاوه‌بر این فواید، یادگیری زبان جدید فعالیتی سرگرم‌کننده است. اگر این روزها وقت آزاد بیشتری دارید، زمان بسیار خوبی برای یادگیری چیزهای جدید و لذت‌بردن از اوقات فراغت‌تان است. احتمالا در این مسیر با دوستان جدیدی هم آشنا خواهید شد.

۴. برای معاشرت با دیگران وقت بگذارید

اگر تنها زندگی می‌کنید یا زمان زیادی برای معاشرت با دیگران ندارید، ممکن است کم‌کم منزوی شوید. سعی کنید آگاهانه برای قرار ملاقات با دیگران در طول روز برنامه‌ریزی کنید. اگر به هر دلیلی نمی‌توانید از خانه خارج شوید یا تمایلی به بیرون‌رفتن ندارید، هر روز با دوستان و خانواده تلفنی صحبت کنید یا تماس تصویری بگیرید. تماس و صحبت‌کردن با عزیزانتان، نوشیدن قهوه با دوست‌تان یا رفتن به پارک و گپ‌زدن با دیگران باعث شکل‌گرفتن ارتباط اجتماعی و تقویت روحیه شما می‌شود.

۵. از شبکه‌های اجتماعی و پیامک‌دادن برای حفظ ارتباط استفاده کنید

وقتی حرفی دارید که دوست دارید با دوست‌تان در میان بگذارید، لازم نیست منتظر بمانید تا بعدا او را ببینید. اگر تلفن همراه دارید، می‌توانید حرفتان را از طریق پیامک برای دوست‌تان بفرستید. شبکه‌های اجتماعی مانند تلگرام و اینستاگرام هم گزینه‌های خوبی برای برقراری ارتباط با عزیزانتان هستند. مثلا با استفاده از اینستاگرام می‌توانید در جریان زندگی روزمره دوستان و عزیزانتان قرار بگیرید و اتفاقات روتین یا لحظات به‌یادماندنی زندگی خودتان را هم با آنها به اشتراک بگذارید.

۶. درباره سامانه حمل‌ونقل عمومی اطلاعات کسب کنید

اگر خودتان ماشین ندارید یا رانندگی‌کردن برایتان سخت است، برای بیرون‌رفتن از خدمات حمل‌ونقل عمومی یا تاکسی استفاده کنید. درباره مسیرهای مختلف و مقصد هرکدام از اتوبوس‌های درون‌شهری یا خطوط تاکسی از دیگران سؤال کنید. بیرون‌رفتن با اتوبوس و تاکسی باعث می‌شود افراد دیگر را هم ببینید و با دیگران معاشرت کنید.

۷. برای انجام فعالیت‌های داوطلبانه اقدام کنید

اگر وقت آزاد دارید، انجام کار داوطلبانه راهکاری فوق‌العاده برای پیداکردن دوستان جدید و در عین حال کمک به جامعه است. انجام فعالیت‌های خیرخواهانه و داوطلبانه منجر به افزایش احساس ارزشمندی و هدفمند زندگی‌کردن می‌شود. این معامله دوسربرد است؛ علاوه‌بر اینکه دیگران را خوشحال می‌کنید، خودتان هم انرژی می‌گیرید. سری به خیریه‌های اطراف خانه‌تان بزنید و درباره هدفتان و خدماتی که می‌توانید ارائه دهید با مسئول آن صحبت کنید. بسیاری از داوطلبان افرادی هستند که بازنشسته شده‌اند یا مشاغل پاره‌وقت دارند. این باعث می‌شود که شما با افراد هم‌سن خودتان آشنا شوید.

۸. با دیگران صمیمانه رفتار کنید

با رفتار دوستانه و خوش‌برخوردی و گشاده‌رویی علاقه‌تان به دوستی با دیگران را نشان دهید و افراد را جذب کنید. اگر می‌خواهید دوستان بیشتری جذب کنید، گشاده‌رو باشید و به مردم لبخند بزنید. این باعث می‌شود دیگران از آشنایی با شما احساس خوبی داشته باشند. با توجه‌کردن به دیگران، برقراری ارتباط چشمی خوب و گوش‌دادن همدلانه دوستان خوبی پیدا خواهید کرد.

۹. دنبال معاشرت با دیگران در محیط‌های مختلف باشید

آشنایی با افراد و علایق متفاوت، شما را در معرض طیف وسیع‌تری از فعالیت‌ها، افراد و منابع قرار می‌دهد. کارهایی را امتحان کنید که در گذشته دوست داشتید انجام بدهید اما فرصتی برای انجام آنها نداشتید. این کارها ممکن است هر چیزی باشند؛ از انجام کارهای داوطلبانه گرفته تا ورزش یا سرگرمی جدید و پیوستن به گروه کتابخوانی.

۱۰. دیگران را در فعالیت‌های انفرادی خود شریک کنید

اگر عادات روزمره شما بیشتر شامل فعالیت‌های انفرادی است، گاهی اوقات از دوستان یا خانواده‌تان دعوت کنید به خانه‌تان بیایند و در فعالیت‌هایتان شریک شوند. برخی از این فعالیت‌ها عبارت‌اند از:

  • ورزش‌کردن گروهی؛
  • هم‌سفرشدن با دیگران؛
  • تماشای فیلم و سریال در کنار عزیزان؛
  • صحبت‌کردن تلفنی با یکی از اعضای خانواده یا دوستان حین آشپزی.

۱۱. وب‌گردی و تماشای تلویزیون را با فعالیت‌های اجتماعی جایگزین کنید

راحت‌ترین کار ممکن این است که از محل کار یا پس از انجام فعالیت‌های روزانه، به خانه برگردید و به‌تنهایی روی کاناپه بنشینید، تلویزیون تماشا کنید و سپس بدون تعامل اجتماعی با دیگران به رختخواب بروید. سعی کنید این زمان را با کارهای دیگری مانند صحبت‌کردن با دوست‌تان پر کنید.

۱۲. سرپرستی یک حیوان خانگی را قبول کنید

طبق تحقیقات، مراقبت از حیوان خانگی باعث کاهش استرس و افزایش رفاه کلی و سلامتی می‌شود. وقت‌گذراندن با حیوان خانگی بسیار آرامش‌بخش است. داشتن حیوان خانگی حتی ممکن است باعث شود ارتباطات بیشتری با انسان‌ها برقرار کنید، چون شانس بیشتری برای ملاقات با دوستداران حیوانات خانگی خواهید داشت. به یاد داشته باشید که قبول سرپرستی حیوان خانگی نوعی تعهد مهم است، بنابراین قبل از اقدام به این کار، از آمادگی کامل خود مطمئن شوید.

فواید ارتباط با دیگران برای سلامتی

محققان در پژوهشی که بیش از ۱۰هزار نفر شرکت‌کننده داشت، رابطه بین عادات اجتماعی و ابتلا به زوال عقل در افراد ۵۰، ۶۰ و ۷۰ساله را بررسی کردند. طبق این پژوهش افرادی که ارتباط اجتماعی بیشتری، به‌خصوص با دوستانشان، داشتند کمتر به این بیماری مبتلا شده بودند. شاید تعجب کنید، اما معاشرت با دیگران ممکن است احتمال ابتلا به بیماری‌هایی نظیر بیماری قلبی، فشار خون بالا و سرطان را نیز کاهش دهد.

سخن پایانی

ارتباط و معاشرت با دیگران برای افراد در هر سنی ضروری است و فواید زیادی برای سلامتی دارد. اگر در حال گذراندن دوره بازنشستگی یا مستقل‌شدن بچه‌ها و رفتنشان از خانه‌اید، اکنون زمان بسیار خوبی برای شروع ایجاد عادات جدید و گسترش دایره اجتماعی شماست.

شما چه راهکارهایی برای تقویت روابط اجتماعی افراد میان‌سال به این مقاله اضافه می‌کنید؟ لطفا نظرات و تجربیات ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در میان بگذارید.



منبع

زنی ناراحت از اینکه همسرش قدرش را نمی‌داند

فکر می‌کنید کسی قدرتان را نمی‌داند؟ این ۹ توصیه کمکتان می‌کند


وقتی سعی می‌کنید به هر نحوی به دیگران کمک کنید یا کنارشان باشید و می‌بینید که اصلا قدر زحمات‌تان را نمی‌دانند، احتمالا سرخورده و ناراحت می‌شوید و احساس می‌کنید که تلاش‌هایتان نادیده گرفته شده‌اند و کسی برایتان ارزش قائل نیست. آیا می‌دانید در این وضعیت باید چه کنید؟ در این مقاله، به این سؤال جواب می‌دهیم. با ما همراه باشید.

۱. به تفاوت روش‌های ابراز قدردانی توجه کنید

اینکه کسی کلامی از شما قدردانی نمی‌کند به این معنی نیست که قدرتان را نمی‌داند. قدردانی کلامی فقط یکی از انواع روش‌های قدردانی‌کردن است. برخی از افراد به‌جای اینکه کلامی تشکر کنند، با رفتار و کارهایشان نشان می‌دهند که قدرتان را می‌دانند. اگر همسرتان به شما نمی‌گوید که قدرتان را می‌داند و برایتان ارزش قائل است، ممکن است عادت نداشته باشد قدردانی‌اش را شفاهی ابراز کند. رفتارهایی مانند اینکه همسرتان در کارهایتان به شما کمک می‌کند یا دوست‌تان برای ناهار دعوت‌تان می‌کند، ممکن است روش‌هایی برای نشان‌دادن قدردانی آنها باشند.

بنابراین قبل از اینکه با فکر «کسی قدرم را نمی‌داند» خودتان را آزار بدهید، چند دقیقه فکر کنید و ببینید رفتار این افراد چطور است؛ آیا تلاش می‌کنند که به طریقی شما را خوشحال کنند؟ ممکن است این افراد به روش‌های متفاوتی قدردانی‌شان را ابراز کنند.

۲. بیشتر نه بگویید

معمولا هرچه بیشتر برای افرادی که قدرتان را نمی‌دانند کاری انجام بدهید، انتظارشان از شما بیشتر می‌شود. حتی ممکن است فراموش کنند بابت کارهایی که برایشان انجام داده‌اید، از شما قدردانی کنند. بنابراین شاید گاهی نه‌گفتن مفید باشد. نه‌گفتن شما ممکن است نوعی یادآوری برای افراد باشد که بفهمند وظیفه شما نیست که همیشه و هر لحظه آماده انجام کارهایشان باشید.

وقتی مدام در دسترس افراد باشید و هر کاری برایشان انجام بدهید، ممکن است خودتان هم به این کار عادت کنید و انجام آن را وظیفه خودتان بدانید. نه‌گفتن هم به شما و هم دیگران یادآوری می‌کند که مجبور نیستید کاری را انجام بدهید که مطابق میلتان نیست.

۳. کمی مهربانی کنید

ابراز مهربانی باعث می‌شود خودتان هم شاد شوید و انرژی بگیرید. با خودتان فکر کنید و ببینید موقع کمک به دیگران چه احساسی دارید. آیا کمک‌کردن به دیگران باعث می‌شود احساس خوبی به خودتان داشته باشید؟ حقیقت این است که کمک به دیگران اغلب حس خوبی به ما می‌دهد، حتی اگر دیگران به اندازه‌ای که می‌خواهیم قدردانمان نباشند. کمک به دیگران گاهی فرصتی برای یادگیری مهارت‌های جدید یا تقویت مهارت‌هایی مانند صبوری‌کردن است.

۴. از دیگران قدردانی کنید

فکرکردن زیاد به اینکه «دیگران قدرم را نمی‌دانند» ممکن است باعث شود خودتان هم قدردانی از دیگران را فراموش کنید. قدردانی از دیگران چه با کلام و چه رفتار ممکن است به دیگران هم یادآوری کند که آنها هم قدردان شما باشند و این قدردانی را ابراز کنند. از دوستان و خانواده‌تان بابت کارهایی که برایتان انجام می‌دهند، تشکر کنید. می‌توانید قدردانی خود را با گفتن «متشکرم» نشان دهید یا پیامی برایشان بفرستید و به آنها نشان دهید که چقدر قدردانشان هستید.

۵. به افکار منفی زیاد بها ندهید

مراقب افکار منفی اغراق‌آمیز باشید. فکرکردن به چیزهایی مانند «هیچ‌کس قدر من رو نمی‌دونه و هیچ کار خوبی برام انجام نمی‌ده» فقط باعث می‌شود احساس بدتری داشته باشید.

وقتی این افکار به ذهنتان هجوم می‌آورند، زمان‌هایی را به خودتان یادآوری کنید که دیگران هم به هر شکلی از شما قدردانی کرده‌اند. پاسخ‌دادن به افکار منفی با افکار واقع‌بینانه باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشید. گاهی با گفتن جملاتی مانند «خانواده‌ام قدر تمام کارهایی را که برایشان انجام می‌دهم می‌دانند، حتی اگر آن را به زبان نیاورند» به خودتان یادآوری کنید که دیگران هم دوست‌تان دارند و قدرتان را می‌دانند.

۶. از احساستان با دیگران حرف بزنید

گاهی اوقات لازم است احساستان را به زبان بیاورید. مثلا می‌توانید با همسر، دوست یا فرزندتان درباره احساستان صحبت کنید و بگویید: «گاهی احساس می‌کنم اصلا برای کاری که انجام می‌دم ارزش قائل نیستی. اگه واقعا این‌طور نیست و قدر زحماتم رو می‌دونی، به زبون بیار و بهم نشون بده که قدرم رو می‌دونی.»

از گفتن احساستان نترسید. گاهی واقعا لازم است از احساساتمان صحبت کنیم تا دیگران بدانند باید چه رفتاری داشته باشند. البته ممکن است بعد از گفتن احساستان دیگران اصرار کنند که قدرتان را می‌دانند و بارها به هر روشی از شما قدردانی کرده‌اند. جملاتی که هنگام به‌اشتراک‌گذاشتن احساسات‌تان می‌گویید بسیار مهم‌اند. این جملات نباید توهین‌آمیز باشند یا مدام انگشت اتهام را به طرف مقابل بگیرند. چند نمونه از این جملات عبارت‌اند از:

  • «من احساس می‌کنم که تلاش‌هام برات هیچ ارزشی ندارن.»
  • «وقتی می‌بینم به‌خاطر کارهایی که انجام می‌دم ازم قدردانی نمی‌کنی، ناراحت می‌شم.»

۷. قدردان خودتان باشید

وقتی برای خودتان ارزش قائل باشید، قدر خودتان را می‌دانید و اعتمادبه‌نفس شما بیشتر می‌شود. می‌توانید با تمرین پذیرش خود احساس ارزشمندی را در وجودتان تقویت کنید. با تأیید مفیدبودن کارهایی که انجام می‌دهید، از خودتان قدردانی کنید. بدون درنظرگرفتن رفتارهای دیگران برای خودتان ارزش قائل شوید.

نقاط قوت خود را فهرست کنید و به این فکر کنید که این نقاط قوت چه تأثیر مثبتی بر زندگی خودتان و دیگران دارند. این تکنیک باعث می‌شود زمانی که احساس می‌کنید دیگران قدرتان را نمی‌دانند، همچنان اعتمادبه‌نفس داشته باشید و خودتان را سرزنش نکنید.

۸. خودمراقبتی را تمرین کنید

معمولا وقتی دیگران کاری برایمان انجام می‌دهند یا از ما مراقبت می‌کنند، از آنها قدردانی می‌کنیم. اگر احساس می‌کنید دیگران قدرتان را نمی‌دانند، با خودمراقبتی احساسات بد را از خودتان دور کنید و با این کار به خودتان اثبات کنید که ارزشمندید. این خودمراقبتی ممکن است هر چیزی باشد، از ذهن‌آگاهی گرفته تا یادداشت‌نویسی روزانه، کتاب‌خواندن یا تکنیک‌های مراقبت از سلامت خود.

۹. با درمانگر صحبت کنید

اگر مدام احساس می‌کنید هیچ‌کس قدرتان را نمی‌داند و با این افکار خودتان را آزار می‌دهید، ممکن است به رابطه‌تان هم لطمه بزنید. بهتر است در این شرایط با مشاور یا درمانگر صحبت کنید. درمانگر فردی بی‌طرف است که تمام حرف‌های شما را می‌شنود و هر روشی که برای بهبود حالتان نیاز باشد به کار می‌گیرد. مثلا ممکن است خانواده‌درمانی، رفتاردرمانی شناختی یا خدمات دیگری را برای بهترکردن حالتان به شما توصیه کند.

شما بگویید

وقتی احساس می‌کنید دیگران قدرتان را نمی‌دانند، چه می‌کنید؟ چه راهکار مفیدی برای کنارآمدن با این احساس به راهکارهای این مقاله اضافه می‌کنید؟ لطفا نظرات و تجربیات ارزشمندتان را با ما و کاربران عزیزمان در میان بگذارید.

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر



منبع

کمک گرفتن از یکی از همکاران قابل اعتماد برای تغییر نظر همکاری مخالف

چگونه نظر دیگران را عوض کنیم؟


متقاعدکردن افرادی که هم‌نظر شما هستند کار سختی نیست، ولی تلاش برای تغییر نظر فردی مخالف یا منتقد داستان دیگری است. برای تغییردادن نظر دیگران و تأثیرگذاشتن بر آنها باید یاد بگیریم که چگونه به‌رغم داشتن دیدگاه‌های مختلف، به‌خوبی گفت‌وگو کنیم. برای رسیدن به این هدف استراتژی‌ها و نکات مهمی وجود دارند که با رعایت آنها می‌توانیم گفت‌وگوهای سازنده‌تری داشته باشیم و بر دیدگاه و نظر دیگران اثر بگذاریم. در ادامه، نکات و استراتژی‌های مهم برای تغییر نظر دیگران و تأثیر‌گذاشتن بر دیدگاه آنها را شرح می‌دهیم.

تغییر نظر دیگران در محیط کار

در پژوهشی که برای کتاب لورا با عنوان «لبه: تبدیل دشواری به مزیت» (Edge: Turning Adversity into Advantage) انجام شد، بیش از ۶۰ رهبر تحت‌نظر گرفته شدند و سپس با آنها مصاحبه شد. این رهبران سعی داشتند همکاران و سایر افراد را راضی کنند که نظرشان را درباره روشی که در ابتدا با آن مخالف بودند، تغییر دهند. رهبرانی که در غلبه بر تردید دیگران بیشترین موفقیت را داشتند، کسانی بودند که پیش از تلاش برای متقاعدکردن دیگران ریشه اختلافات را تشخیص می‌دادند. آنها ابتدا از خود می‌پرسیدند «چه چیزی موجب مقاومت فرد مخالف در برابر من می‌شود؟» معمولا این رهبران تعیین می‌کردند که چه جنبه‌هایی از استدلال‌هایشان بیشترین مخالفت و واکنش‌های احساسی را در طرف مقابل برانگیخته‌اند، سپس بسته به پاسخ داده‌شده با یکی از سه استراتژی هدفمند زیر با آن موقعیت روبه‌رو می‌شدند.

۱. گفت‌وگوی شناختی (Cognitive Conversation)

گاهی دلیل مخالفت طرف مقابل دلیلی عینی است. اگر او مجموعه‌ای منطقی از مخالفت‌ها را به‌روشنی بیان می‌کند و به نظر نمی‌رسد که انگیزه‌هایی پنهان داشته باشد، با گفت‌وگوی شناختی با او روبه‌رو شوید. این روش به‌ویژه زمانی مفید است که فرد مخالف نگرشی جدی دارد و به‌راحتی می‌تواند در فرایند تصمیم‌گیری احساسات را کنار بگذارد.

گفت‌وگوی شناختی موفق نیازمند ۲ چیز است: استدلال‌های درست و ارائه مناسب آنها. مثلا فرض کنید که می‌خواهید تأمین‌کننده را تغییر دهید، زیرا محصولات تأمین‌کننده فعلی موجب ایجاد مشکلات فراوانی شده‌اند و تأمین‌کننده‌ای را یافته‌اید که مواد و محصولات بهتری دارد. ولی همکارتان ترجیح می‌دهد که با تأمین‌کننده فعلی کار کنید، زیرا روابط طولانی‌مدتی با او دارد. او با اشاره به قیمت‌های بیشتر تأمین‌کننده جدید با پیشنهاد شما مخالفت می‌کند. شما باید استدلال‌های درستی داشته باشید که ایرادهای همکار مخالفتان را رد کند. در این مورد می‌توانید بگویید که اگر تمام هزینه‌های تولید اضافه ناشی از همکاری با تأمین‌کننده فعلی را در نظر بگیرید، متوجه می‌شوید که در بلندمدت کارکردن با تأمین‌کننده جدید هزینه‌های کمتری خواهد داشت. باید چهارچوبی منطقی و خط داستانی واضحی داشته باشید تا همکارتان را متقاعد کنید که نظرش را دوباره ارزیابی کند. مثلا می‌توانید تأکید کنید که این تصمیم شما بر اساس قیمت، کیفیت و خدمات گرفته شده است.

احساسات را وارد حرف‌های خود نکنید. باید نشان دهید که از دیدگاهی عینی و واقعی، موضع همکارتان به‌اندازه استدلال شما منطقی نیست. توجه داشته باشید که این مخالفان به‌راحتی و با دلایل کلی تحت‌تأثیر قرار نمی‌گیرند. برای مشاجره ذهنی با آنها آماده باشید و حقایقی را آماده کنید که درستی تمام جنبه‌های استدلال کلی شما را نشان می‌دهند.

۲. تبدیل به مدافع (Champion Conversion)

وقتی فرد مخالف را نمی‌توان با استدلال‌های شناختی و منطقی متقاعد کرد یا زمانی که او درباره رابطه شما با خودش شکایتی را مطرح می‌کند، بحث‌کردن بیهوده است. مثلا فرض کنید که می‌خواهید به فردی شایسته که تحت نظارت شما عملکرد درخشانی داشته است ترفیع شغلی بدهید، ولی یکی از مدیران هم‌رَده شما عقیده دارد که کارمندان شما بیشتر از کارمندان او ترفیع می‌گیرند. حتی اگر کاندیدای شما برای ترفیع شغلی شایسته‌تر باشد، باز هم ممکن است که دیگران برنجند و از شما حمایت نکنند.

در این شرایط سعی نکنید که فرد مقابل را متقاعد کنید. باید وقت خود را صرف شناخت او و ایجاد رابطه با او کنید. دیگر مسئله استدلال‌ها یا نحوه ارائه آنها مطرح نیست (دست‌کم در ابتدا)، بلکه مسئله درک دیدگاه و دلیل رنجش آنها مطرح است. مثلا می‌توانید درباره کارمندان او و اینکه به‌نظر او کدام‌یک بیشترین شایستگی را دارد بپرسید. به‌تدریج و با روش‌هایی مانند روشن‌ترکردن ویژگی‌هایی در افراد که از نظر شما ارزشمندند یا نشان‌دادن اینکه برای سبک مدیریت فرد مخالف با خود ارزش قائلید، او را به فردی تبدیل کنید که مدافع یا حامی شماست. تا زمان تصمیم‌گیری نهایی برای ترفیع شغلی مطمئن شوید که هر دو درباره ویژگی‌های لازم برای ترفیع شغلی هم‌نظرید و به‌روشنی توضیح دهید که چرا کاندیدای شما نمونه‌ای از این ویژگی‌هاست.

نباید انتظار داشته باشید که طرف مقابل با تصمیمی غیرمنطقی موافقت کند. موضع شما باید منطق روشنی داشته باشد. واقعی‌بودن رمز موفقیت است: بگذارید طرف مقابل خود واقعی شما را ببیند تا بهتر بتواند دیدگاه شما را درک کند.

۳. رویکرد همکار قابل‌اعتماد (credible colleague approach)

گاهی اعتقادات شخصی فرد مخالف موجب می‌شود که با پیشنهاد شما مخالف باشد. مثلا همکاری را در نظر بگیرید که با انجام یک آزمایش بالینی ضروری برای محصول جدید مخالف است، زیرا اعتقاد دارد که ممکن است آزمایش بالینی به‌نوعی مضر باشد یا مغایر با ارزش‌های اوست، درحالی‌که بر اساس شواهد، فواید این آزمایش از مضرات آن بیشتر است. گاهی عواملی مانند تربیت فرد، سابقه شخصی و تعصب‌ها پذیرش یک تصمیم را برای افراد غیرممکن می‌کنند و ارائه استدلال‌های منطقی یا احساسی فایده‌ای ندارد.

کمک گرفتن از یکی از همکاران قابل اعتماد برای تغییر نظر همکاری مخالف

در این موقعیت‌ها به‌جای بحث‌کردن، از همکاری قابل‌اعتماد کمک بگیرید. مدافعی با موضع شما از بخش دیگری از سازمان که هم‌رده یا بالاتر از شماست، شاید برای متقاعدکردن فرد مخالف مناسب‌تر باشد. با این کار فرد مخالف مجبور می‌شود که شما را از استدلال‌هایتان جدا کند و پیشنهاد شما را بر اساس فواید عینی آن ارزیابی کند. اگر شما و فرد مخالف در بن‌بست باشید، همکار قابل‌اعتماد می‌تواند شرایط را به‌نفع شما تغییر دهد.

کمک‌گرفتن از فردی دیگر شمشیر دولبه است، زیرا ممکن است که موضع فرد مخالف در قبال پیشنهاد شما را بدتر کند، به‌ویژه اگر احساس کند که همکار قابل‌اعتماد او را مجبور کرده است که طرف شما را بگیرد. بنابراین باید همکار مناسبی را پیدا کنید که بتواند در عین حفظ رابطه‌ای صمیمانه از موضع شما حمایت کند.

توصیه‌های مهم برای تغییردادن نظر دیگران

۱. با آرامش شروع‌کردن گفت‌وگو

سعی کنید خون‌سرد، آرام، متین و مشتاق برای یادگیری باشید. اگر عصبانی هستید و می‌دانید که ممکن است از کوره دربروید، طرح مسئله را به زمان دیگری موکول کنید. همچنین عصبی‌بودن یا آسیب‌پذیری خود را به طرف مقابل نشان دهید. ما معمولا این مسائل را پنهان می‌کنیم، ولی درک این مسئله که شما عصبی هستید موجب نرم‌شدن و انعطاف‌پذیری دیگران می‌شود.

تصور نکنید که طرف مقابل از شما متنفر است. اگر گفت‌وگو را با این تصور شروع کنید که با فردی صحبت می‌کنید که از شما متنفر است و نمی‌خواهد به حرف‌هایتان گوش دهد، گفت‌وگو خوب پیش نمی‌رود.

۲. همدلی‌کردن

طرف مقابل هر عقیده‌ای هم که داشته باشد، باید بدون قضاوت‌کردن و با همدلی به حرف‌هایش گوش دهید. اگر به او بگویید که باید شرمنده باشد یا فردی احمق یا ساده‌لوح است، نمی‌توانید نظر او را تغییر دهید یا او را قانع کنید که بیشتر درباره موضع خود فکر کند. طبق پژوهش منتشرشده در مجله «علوم روان‌شناسی» (Psychological Science)، همدلی‌کردن با افرادی که با آنها مخالفیم می‌تواند استدلال‌های سیاسی ما را متقاعدکننده‌تر کند. استفاده از عباراتی مانند «موافقم»، «همه ما می‌خواهیم» و «درک می‌کنم که» برای نشان‌دادن همدلی شما مؤثرند.

۳. یافتن نقطه مشترک

می‌توانید گفت‌وگو را با یافتن چیزی که هر دو درباره‌اش توافق دارید، شروع کنید. مثلا اگر کسی می‌گوید که باید اعتراضات علیه پلیس متوقف شود، می‌توانید بگویید که قطعا افسران پلیس خوبی نیز وجود دارند. تا جایی که می‌توانید با صحبت‌های او موافقت کنید، حتی اگر با بخشی از آنها مخالفید. در این استراتژی قبل از به‌چالش‌کشیدن فرد و بحث‌کردن با او، در مواردی موافقت خود را با او ابراز می‌کنید. با این کار می‌توانید در او ذهنیتی باز و پذیرا ایجاد کنید و سپس او را به پذیرش تفکری جدید دعوت کنید.

۴. داستان‌گویی به‌جای تکیه بر بیان حقایق

احتمال تأثیرگذاری بیان تجربه‌ها و روایت‌های شخصی بسیار بیشتر از گفتن حقایق است. انکارکردن حقایق برای افراد آسان است، اما انکارکردن تجربه‌ها به این آسانی نیست. پرسیدن سؤال درباره تجربه‌های فرد (به‌جای عقاید او) که دیدگاه او را نشان می‌دهد و اجتناب از حمله به او می‌تواند مفید باشد. فرض کنید با کسی صحبت می‌کنید که رأی نمی‌دهد و شما می‌خواهید نظر او را تغییر دهید. او می‌گوید که هیچ سیاستمداری به حرف‌های ما گوش نمی‌دهد. به‌جای اینکه به او بگویید اشتباه می‌کند، تجربه‌ای در زندگی خود را بگویید که در آن حس می‌کردید سیاستمداران به حرف‌های شما گوش نمی‌دهند. با این کار او حس می‌کند که هر دو موضع یکسانی دارید. سپس تجربه‌ای را تعریف کنید که به شما ثابت کرد سیاستمداران به حرف‌هایتان گوش می‌دهند. بگویید که چگونه متوجه این حقیقت شدید و چرا این مسئله اهمیت دارد. داستان گویی موجب اعتماد می‌شود و افراد را تشویق می‌کند که با گسترش دیدگاه‌هایشان پذیراتر و شنواتر شوند.

۵. فراهم‌کردن زمینه برای درون‌نگری و تأمل

بسیاری از افراد به مسائل تفرقه‌انگیز احساس شدیدی دارند، ولی هرگز به دلایل آن فکر نمی‌کنند. می‌توانیم برای این افراد فضایی را ایجاد کنیم که بیشتر به قضیه فکر کنند و نظر و دیدگاه خود را شکل دهند. فرض کنید که نظر کسی را درباره ممنوعیت استفاده از اسلحه پرسیده‌اید و از او خواسته‌اید که احساس خود را با عددی بین ۱ تا ۱۰ مشخص کند و او نیز عدد ۷ را انتخاب کرده است. سپس بپرسید که چرا ۶ یا ۱۰ را انتخاب نکرده است. معمولا وقتی سؤال بعدی را می‌پرسید، طرف مقابل پیش از اینکه توضیحی بدهد، مکث و اندکی فکر می‌کند. احتمالا پاسخ او توضیحی است که برای خودش نیز جدید است. در این شرایط درنتیجه درون‌نگری ممکن است که طرف مقابل متوجه شود نظراتش آن‌طور که فکر می‌کرده قوی نیستند و جایی برای انعطاف‌پذیری و تغییر آنها وجود دارد.

۶. استفاده از زمان استراحت

بعضی از گفت‌وگوها به مشاجره تبدیل می‌شوند. اگر طرف مقابل به شما توهین می‌کند، می‌توانید بگویید: «می‌خواهم به قبل از زمانی که فلان چیز را گفتید برگردم» و مکالمه را به عقب برگردانید. ایجاد وقفه و زمانی برای استراحت نیز خوب است. اگر اوضاع در حال وخیم‌شدن است، به بهانه‌ای مانند رفتن به دست‌شویی گفت‌وگو را متوقف کنید و قبل از تصمیم‌گیری درباره ادامه گفت‌وگو فرصتی را برای آرام‌کردن خود ایجاد کنید.

سخن پایانی

تغییردادن عقیده افراد مخالف و منتقد آسان نیست. نکته مهم این است که دلیل مخالفت آنها را درک کنید و از استراتژی هدفمندی استفاده کنید. در این صورت شانس بسیار بیشتری برای گرفتن پاسخ مثبت خواهید داشت. البته تغییر نظر دیگران همیشه امکان‌پذیر نیست، ولی نباید ناامید شوید و به خاطر داشته باشید که این تنها فرصت شما برای گفت‌وگو و تغییر نظر آنها نیست. سعی کنید چیزهایی را بیاموزید و اطلاعاتی را جمع‌آوری کنید تا بتوانید با استفاده از آنها در گفت‌وگو یا گفت‌وگوهای بعدی موفق شوید.



منبع

فاصله گرفتن از افراد قضاوت‌گر

اهمیت ندادن به فکر دیگران؛ چرا و چگونه؟


انسان ذاتا موجودی اجتماعی و خواهان برقراری ارتباط با دیگران است. اهمیت‌دادن به افکار دیگران نیز بخشی از تمایل ذاتی ما به ایجاد و حفظ ارتباط صمیمانه است. البته اهمیت‌دادن بیش از حد به افکار دیگران به قیمت سلامت روانمان تمام می‌شود، پس باید بدانیم چطور جلوی آن را بگیریم تا در باتلاق «جلب رضایت همه آدم‌ها به هر قیمتی» فرو نرویم. همراه ما باشید تا چند راهکار عالی برای اهمیت‌ندادن به فکر دیگران را با هم مرور کنیم.

چرا به فکر دیگران اهمیت می‌دهیم؟

هزاران سال پیش، نیاکان ما زندگی گروهی و اجتماعی داشتند. شکارکردنشان، کارکردنشان و مراقبت‌کردنشان در کنار هم بود و طردشدن از گروه مرگ آنان را در پی داشت. امروزه اگرچه تعداد لایک‌های آخرین پستمان ربطی به مرگ و زندگی ما ندارد، عجیب باعث نگرانی ما می‌شود که از همین «نیازِ پذیرفته‌شدن» گذشتگانمان نشئت می‌گیرد.

در دورانی که ما زندگی می‌کنیم، شبکه‌های اجتماعی تأثیر زیادی بر ما دارند و تعداد لایک‌ها و دنبال‌کننده‌ها مستقیما بر احساس ارزشمندی افراد اثر می‌گذارند. تلاش بیش از حد برای جلب رضایت دیگران و اهمیت‌دادن به افکار آنها شاید ناشی از آسیب‌های دوران کودکی، اضطراب اجتماعی زیاد یا اعتماد‌به‌نفس کم افراد باشد.

این اهمیت‌دادن مفید است یا مضر؟

صرف زمان و انرژی بیش از حد برای افکار دیگران به سلامت روان آسیب می‌زند و ما را وارد دور باطلی از ناامنی و آسیب‌پذیری می‌کند. از‌ طرفی نمی‌توانیم و نباید نقش بسزای این مسئله در ایجاد روابط سالم و پرمعنا را انکار کنیم. اگر با کلام یا رفتار خود به کسی آسیب می‌زنیم، باید ناراحتی او برایمان مهم باشد تا درصدد جبران و رفع دلخوری بر‌آییم. در غیر این صورت قطعا نمی‌توانیم روابط عمیق و عاطفی با دیگران برقرار کنیم. اما این اهمیت به افکار آدم‌ها نباید همیشگی باشد!

فایده‌های اهمیت‌ندادن به فکر دیگران

اولین تأثیر اهمیت‌ندادن به فکر دیگران آسایش خیال و آزادی فکر است. دیگر فایده‌های آن عبارت‌اند از:

  • ترس از قضاوت همیشه مانعی بزرگ برای انجام‌دادن کارهای ریزودرشت است. حتی نمی‌توانیم خود واقعی‌مان باشیم. لباسی که می‌پوشیم، کلامی که به زبان می‌آوریم و هر کاری که انجام می‌دهیم ممکن است برای جلب رضایت دیگران باشد. با پاره‌کردن این طناب اسارت، راحت‌تر می‌توانیم خود واقعی‌مان را پیدا کنیم.
  • آرام‌‌آرام مقابله با اصرار هم‌سالان برای انجام کارهای خطرناک و غیراخلاقی راحت‌تر می‌شود.
  • راحت‌تر می‌توانیم به افراد نیازمند کمک کنیم و دایره مهربانی را گسترش دهیم.
  • با ایجاد روابط مثبت و حمایت‌گرانه بیشتر احساس امنیت می‌کنیم و عزت‌نفس خود را افزایش می‌دهیم.

نشانه‌های اینکه بیش از حد به فکر دیگران اهمیت می‌دهیم!

فراموش نکنید که تمام نگرانی‌ها و دغدغه‌های اطرافیان ما ارزش شنیدن و اهمیت‌دادن ندارند. اگر این چند نشانه را در خود می‌بینید، به نظرات دیگران بیشتر از سلامت روان خود اهمیت می‌دهید:

  • پاسخ شما به انتقاد همیشه «تغییر» است فارغ از اینکه انتقاد چیست و از سوی چه‌ کسی است.
  • به دیگران اجازه می‌دهید برای شما تصمیم بگیرند.
  • مرزهای شخصی ندارید.
  • کمال‌گرا هستید.
  • اگر با نظر دیگران مخالف باشید، سکوت می‌کنید.
  • آرامش شما وابسته به تأیید دیگران است.
  • مدام عذرخواهی می‌کنید، حتی زمانی که کار اشتباهی انجام نداده‌اید.
  • به‌ندرت نه می‌گویید.

چطور به فکر دیگران اهمیت ندهیم؟

تک‌تک لحظاتی که برای جلب نظر مثبت آدم‌ها تلاش می‌کنیم، از خود واقعی‌مان دور و دورتر می‌شویم. اگر با چنین مشکلی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنید‌، به‌کمک نکات و تمرینات این بخش می‌توانید اهمیت افکار دیگران را در ذهن خود به حداقل برسانید.

۱. بدانید چقدر ارزشمندید!

ارزش‌هایی که داریم، دلایل قرص‌و‌محکم اعمال ما هستند. اگر به‌خاطر حفظ سلامتی خود غذاهای سالم و مقوی می‌خورید، به‌خاطر علاقه‌ای که به دوستان خود دارید با آنها وقت می‌گذرانید یا به‌خاطر ارزشی که برای صداقت قائلید حاضر به دروغ‌گویی نمی‌شوید، نباید به نظرات و افکار دیگران درباره ارزش‌های خود اهمیت بدهید. در واقع با تعهد به ارزش‌های خود اعتماد‌به‌نفس کسب می‌کنید تا ذره‌ای به افکار دیگران اهمیت ندهید.

۲. اهداف مهم خود را دنبال کنید

هدفمند که باشید، دیگر اصلا برای شما مهم نخواهد بود که دیگران درباره انتخاب‌ها، اولویت‌ها و سبک زندگی‌تان چطور فکر می‌کنند. هدف هرچه باشد (تشکیل خانواده، کارکردن و پول‌درآوردن یا موفقیت در حوزه‌ای خاص) مادامی که با ارزش‌هایتان همسو باشد، نظرات دیگران را کم‌رنگ و بی‌اهمیت می‌کند.

۳. بین اطرافیانتان چند آدم مهم انتخاب کنید

در محیط کار، مدرسه، خانواده و شبکه‌های اجتماعی روزانه با صدها و هزاران نفر در ارتباطیم که نظرات همه آنها نباید به یک اندازه برای ما مهم باشد. برای حفظ تعادل دور خود را با افرادی احاطه کنید که پذیرای خود واقعی‌تان هستند و کوچک‌ترین نشانه‌ای از قضاوت در رفتار آنها نمی‌بینید. برای رشد فردی و اجتماعی می‌توانید تا حد مشخصی به افکار و نظرات این افراد اهمیت دهید.

۴. از افراد قضاوتگر فاصله بگیرید

اگر از ارتباط با شخصی نه‌تنها انرژی مثبت دریافت نمی‌کنید، بلکه انگشت قضاوتش هم مدام به‌سمت‌تان دراز است، هیچ اشکالی ندارد که به این رابطه خاتمه دهید! مسئولیت تصمیماتی که می‌گیرید تمام‌و‌کمال بر عهده شماست و جدا از چارچوب انتقاد سازنده، کسی اجازه قضاوت‌کردن ندارد. برای آنکه افراد سمی را از زندگی شخصی خود دور نگه دارید، حتما بین خود و این افراد یک مرز محکم بکشید!

۵. قضاوتگر نباشید

قضاوت نکنید تا قضاوت نشوید. دفعه بعدی که فکرتان به‌سمت قضاوت دیگران رفت، کمی مکث کنید و این انتقاد را با فکری خنثی یا مثبت جایگزین کنید. مثلا اگر می‌بینید همکارتان لباس نامناسبی پوشیده است که با سلیقه شما جور نیست، به‌جای آنکه به تناسب لباس با اندام او فکر کنید، به خود بگویید: «چقدر خوب که اعتمادبه‌نفس کافی برای پوشیدن چنین لباسی را دارد.»

۶. پذیرش انتقاد سازنده را بیاموزید

برخورد درست با انتقاد سازنده را بشناسید و از آن برای پیشرفت خود استفاده کنید. در درجه اول اشتباهات خود را بدون حالت تدافعی بپذیرید و از فرد منتقد بخواهید برای بهبود وضعیت پیشنهادی بدهد یا راهنمایی‌تان کند. اگر حرف‌هایش مبهم است، توضیح بخواهید و راحت درباره آن حرف بزنید.

۷. بدانید آدم‌ها آن‌قدر که فکر می‌کنید در فکر شما نیستند!

ما نمی‌توانیم جلوی فکرکردن آدم‌ها را بگیریم. هرطوری قدم برداریم، کسی هست که درباره‌مان فکر کند و نظر بدهد، اما نه به آن شدتی که تصور می‌کنیم! «آدم‌ها به سردرد ساده خود بیشتر از دیگران اهمیت می‌دهند.»

۸. چند روزی از شبکه‌های اجتماعی دور شوید

دوری از رسانه‌های اجتماعی

موقتا از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرید. هرچقدر بیشتر از احوال زندگی مردم باخبر باشید، بیشتر ذهنتان درگیر این است که آنها درباره زندگی شما چه فکری می‌کنند. نه عکسی ببینید، نه عکسی بگذارید، نه خبری بشنوید، نه خبری منتشر کنید. چند روز بی‌خبری مطلق بهترین راه برای شروع عادت دل‌چسب کم‌محلی به افکار دیگران است.

۹. هیچ‌وقت فکر کسی را نخوانید

یادتان باشد که سخت‌گیرترین منتقد ما احتمالا خودمان هستیم، اما قرار نیست هر تصوری را که درباره خود داریم بپذیریم! بلکه باید این افکار منفی را تا حد امکان به چالش بکشیم. این درست‌ترین مسیر رسیدن به خودآگاهی است. اگر فکر می‌کنید اطرافیان از شما مطمئن‌تر و توانمندترند، به خود یادآوری کنید که نه دلیل محکمی مبنی بر درست‌بودن این اندیشه دارید، نه قادرید درون سر آدم‌ها را ببینید و واقعا بفهمید درموردتان چطور فکر می‌کنند!‌ بنابراین بهترین کار ممکن اجتناب از این افکار مزاحم است.

۱۰. به خودتان یادآوری کنید که قرار نیست همه را خوشحال نگه دارید!

آدم‌ها همیشه موضوعی برای غرزدن و اعتراض پیدا می‌کنند! حتی اگر تمام تلاشتان را به کار ببندید، نمی‌توانید در آن واحد همه را راضی نگه دارید. پس چرا اجازه دهید بر احساسات‌تان اثر بگذارند؟ چرا افکار و نظرات آنها خوب بودن یا نبودن شما را تعریف کند؟ می‌دانیم که گفتن راحت‌تر از عمل‌کردن است. با‌این‌حال باید با تمرین به خود بیاموزید که نمی‌توانید دائما برای خوشحال نگه‌داشتن آدم‌ها انرژی صرف کنید.

۱۱. مقایسه و ناامیدی را کنار بگذارید

دوری از مقایسه و ناامیدی

مقایسه‌ همیشگی خود با دیگران مسیر لغزنده‌ای است که قدم‌گذاشتن در آن باعث می‌شود حتی از دستاوردهای خود احساس شرمندگی کنید. شاید تصور کنید «از دیگران عقب مانده‌اید» یا دست‌کم آنها درباره شما این‌طور فکر می‌کنند! این نکته را به خود یادآوری کنید که شما تنها کسی هستید که در مسیر زندگی‌تان حرکت کرده است و این مسیر با زندگی هیچ‌کس قابل‌مقایسه نیست.

۱۲. پذیرش خود را تمرین کنید

فارغ از افکار و نظرات دیگران، از خود بپرسید «می‌خواهم چه‌کسی باشم؟»

از وضعیت فعلی تا نقطه ایدئال ذهنی خود یک چشم‌انداز درازمدت بسازید و به خاطر بسپارید که هر شخصیتی در هر برهه‌ای از زمان دارید، ارزشمند و ستودنی است. درنتیجه اگر کسی در تصورتان از آینده دخالت می‌کند، فقط و فقط باید با هدف حمایت از شما و رسیدن به آن نقطه ایدئال باشد و لاغیر!

۱۳. خود را بابت اشتباهات ببخشید

حتی اگر تصمیم بد و اشتباهی بگیرید، ذره‌ای از ارزشتان کم نمی‌شود. همه اشتباه می‌کنند. به‌جای آنکه تمام فکروذکرتان را معطوف اشتباهات خود و تصور دیگران درباره آن اشتباهات کنید، خود را ببخشید و از کنار آنها ساده عبور کنید. عبارات تأکیدی مثل «من لایق و ارزشمند هستم» برای ازبین‌بردن نگرانی‌ها و انجام‌دادن کارهای بزرگ‌ بسیار مفیدند.

۱۴. از مشاور کمک بگیرید

آخرین راهکار صحبت با مشاور و درمانگر است. این افراد به شما کمک می‌کنند مهارت‌های مواجهه با انتقاد و افزایش اعتمادبه‌نفس را یاد بگیرید و به‌کمک این مهارت‌ها، کمتر به افکار دیگران اهمیت بدهید. رفتار درمانی شناختی (CBT) شیوه درست فکرکردن را به ما می‌آموزد و با تمرینات آن یاد می‌گیرید با بازخوردهای ناسالم و استرس‌های غیرضروری چطور مواجه شوید تا کمترین آسیب را ببینید.

در آخر

ما همه دوست داریم موردپسند و موردتأیید آدم‌های اطرافمان باشیم. این پذیرش و تأیید گیرنده‌های اکسی‌توسین را در مغز فعال و احساس امنیت را تقویت می‌کند. اما اگر از حد بگذرد، نه‌تنها اثر مثبتی ندارد، بلکه ریشه‌های اضطراب و ضعف‌های شخصیتی ریزودرشت را آبیاری می‌کند. بنابراین لازم است همه ما با روش‌های اهمیت‌ندادن به افکار دیگران آشنا باشیم و با مرزگذاری صحیح، سلامت روان خود را قربانی جلب رضایت غریبه و آشنا نکنیم.

شما چقدر به نظرات و افکار دیگران اهمیت می‌دهید؟ در بخش نظرات از تجربه‌های خود برای ما بگویید.

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر



منبع

قدردانی از همکار

با همکاری که زحمات دیگران را پای خودش می‌نویسد چطور رفتار کنیم؟


تابه‌حال شده همکاری کار شما را به نام خودش بزند یا اینکه به نقش شما در کاری گروهی اشاره نکند؟ شاید در چنین موقعیتی، دچار احساساتی مانند خشم و ناراحتی شده‌ باشید و حتی واکنشی نامناسب نشان داده و تنش ایجاد کرده باشید. شما حق دارید بابت چنین مسئله‌ای ناراحت یا عصبانی باشید، اما این دلیل نمی‌شود که با همکارتان درگیر شوید. در این مقاله می‌خواهیم روش‌ها و نکاتی را به شما بگوییم که هنگام مواجهه با چنین مسئله‌ای، بتوانید با آرامش از حق خود دفاع کنید. پس حتما با ما تا پایان این مقاله همراه باشید.

اگر همکاری کار ما را به نام خود نوشت چه کنیم؟

۱. خونسرد باشید

حتما ناراحت‌کننده است که ببینید کسی کار و زحمات شما را به پای خودش نوشته است! با وجود این، باید خونسرد بمانید تا بتوانید به‌خوبی از حق خود دفاع کنید. در غیر این صورت واکنش‌های هیجانی مانند پرخاشگری به ضرر شما تمام می‌شوند.

۲. شرایط را ارزیابی کنید

پس از آنکه آرام شدید، موقعیت را ارزیابی کنید. این اتفاق عمدی بوده است یا تصادفی؟ شاید همکارتان صرفا فراموش کرده است که از شما یاد کند. همچنین در برخی موقعیت‌ها نام‌بردن از شما ضروری نیست، مثل وقتی برای نوشتن متن سخنرانی به سخنران اصلی کمک کرده‌اید. در همان ابتدای امر، بدترین سناریوها را تصویر نکنید.

با بررسی هر موقعیت می‌توانید بفهمید چگونه این مسئله پیش آمده است تا متناسب با آن واکنش نشان دهید.

۳. با فرد خطاکار گفت‌وگو کنید

اگر مطمئن شدید همکارتان کاری را که شما هم در آن سهم داشته‌اید به نام خودش زده است، پیش از طرح اتهام و شکایت نزد مدیر، به‌سراغ خود فرد بروید. با او درباره اینکه چگونه و چقدر خود را در کار سهیم می‌بیند صحبت کنید. این‌طوری دیدگاه او به مسئله را درک می‌کنید.

۴. پیشنهادهای خود را ارائه کنید

برای حل مشکل پیش‌آمده راه‌حل ارائه کنید. مثلا از او بخواهید نام شما را نیز قید کند. اگر کار مدنظر خیلی مهم نیست، می‌توانید از او بخواهید در آینده این نکته را رعایت کند. در صورتی که با گفت‌وگو به جایی نرسیدید، باید به‌سراغ مدیران بالادستی بروید.

۵. بدون نام‌بردن از مقصر، به نقش خود اشاره کنید

هنگام طرح موضوع، می‌توانید بدون نام‌بردن از همکارتان مسئله را مانند خطایی سهوی یا سوءتفاهم جلوه دهید. طرح اتهاماتی مانند نام‌نبردن عمدی از شما شاید فضای کاری را ملتهب کند. به‌جای این کار، بهتر است به توضیح نقش خود در کار مذکور بسنده کنید.

نکاتی که برای مواجهه با همکار خاطی باید رعایت کنید

۱. قدردان دیگران باشید

اگر معتقدید نام هر فرد باید متناسب با میزان همکاری‌‌اش مطرح شود، خودتان هم این اصل را رعایت کنید. در این صورت انتظار شما بجا خواهد بود، اما اگر خودتان در گذشته این اصل را رعایت نکرده‌اید، نباید حالا شکایتی داشته باشید.

ایجاد رابطه سالم و صمیمی با همکاران همراه با قدردانی متقابل معمولا جلوی بروز چنین اتفاقاتی را می‌گیرد.

۲. سوابق کاری خود را ثبت و نگهداری کنید

در صورت لزوم، باید مدارک و اسنادی را ارائه و اثبات کنید که در کار سهیم بوده‌اید. پس حتما اسناد، مدارک و شواهد حضور خود در کار را جمع‌آوری و نگهداری کنید.

۳. بااعتمادبه‌نفس در جمع صحبت کنید

هنگام جلسات مختلف، نظرات و ایده‌های خود را با اعتمادبه‌نفس بیان کنید. این‌طوری همگان شما و ایده‌هایتان را به یاد می‌آورند. اگر آنها را در خفا و خصوصی طرح کنید، بعدا نمی‌توانید اثبات کنید که شما آنها را طرح کرده‌اید.

۴. در کارهای جزئی گذشت کنید

اگر اتفاقی که رخ داده خیلی مهم نیست و کاری که به نام دیگری زده شده چندان اهمیتی ندارد، از خیر پیگیری ماجرا بگذرید. انرژی خود را صرف کارهای مهم‌تر کنید.

۵. پرسشگری را جایگزین اتهام‌زنی کنید

همواره در گفت‌وگو با شخص خطاکار یا مدیران، به‌جای طرح اتهام، لحنی پرسشگرانه داشته باشید. به‌جای اینکه بگویید فلانی ایده یا طرح مرا دزدیده، با تعجب از نبود اسم خود در طرح ارائه‌شده صحبت کنید؛ اینکه چگونه در انجام کار مشارکت کرده‌اید و چقدر تعجب کرده‌اید که نامی از شما برده نشده است.

توصیه متخصصان منابع انسانی

برای فهم بهتر موضوع، نمونه‌ای از پرسش کارمندی که کارش به نام دیگری زده شده است و پاسخ متخصص منابع انسانی را در این بخش مطرح کرده‌ایم.

‌پرسش کارمند

یکی از همکاران ما کارش هماهنگی و مدیریت بخش‌های مختلف است و کارها را ما انجام می‌دهیم. وقتی مدیر او را تشویق می‌کند، احساس می‌کنم که ما نادیده گرفته می‌شویم. آیا باید همکاری خود با او را کم کنم یا اینکه از او بخواهم نام ما را نیز هنگام ارائه کار بیاورد؟

پاسخ متخصص منابع انسانی

اینکه از ما قدردانی و کارمان دیده نشود، ناامیدکننده است. وقتی کسی بخواهد کار ما را به نام خودش بنویسد هم ناراحت‌کننده‌ است. اما بهتر است به‌جای عقب‌کشیدن و کارشکنی، دنبال روش‌های دیگری برای حل مسئله باشید.

ابتدا عصبانیت خود را مهار کنید. هنگام خشم تصمیمی نگیرید یا اقدامی نکنید. سپس از خود بپرسید آیا همکارم می‌فهمد که مطرح‌نکردن نام‌های افراد دخیل در کار ما را ناراحت می‌کند یا نه. آیا او عمدا چنین می‌کند یا صرفا از سر بی‌اطلاعی؟

با او حرف بزنید. شاید او نزد مدیران در خفا به نقش شما در پروژه اشاره می‌کند. تا زمانی که از او نپرسید، مطمئن نمی‌شوید که قضیه چیست. حتما هنگام صحبت‌کردن با او به‌جای لحن اتهام‌آمیز، لحن پرسشگرانه داشته باشید. مثلا بگویید «به نظر می‌رسد که مدیر متوجه نقش ما در انجام کار نشده. آیا به او اطلاع دادی که ما هم در کار نقش داشتیم؟» اگر او متوجه شد که شما را نادیده گرفته است، می‌توانید از او بخواهید تا مدیر را در جریان بگذارد. اگر درخواست شما را نپذیرفت یا حتی نقش شما را انکار کرد، خودتان باید با مدیر صحبت کنید. مثلا بگویید «خوشحالم از کاری که من در آن نقش داشتم، خوشتان آمد.»

توصیه آخر

اگر بعد از گذراندن همه این مراحل و رعایت نکات گفته‌شده و حتی شکایت به مدیر، همچنان کارتان به نام دیگران زده می‌شود، باید به فکر تغییر شغل باشید. شاید شما گرفتار محیط کاری سمی شده‌اید. محیطی که در آن دزدیدن کار دیگران به عادت تبدیل شده باشد، جای مناسبی برای کارکردن نیست.

تجربه شما

شما چه تجربه‌ای در این خصوص دارید؟ تابه‌حال شده که همکارتان کار شما را به پای خود بنویسد؟ برخورد شما چه بود و مسئله درنهایت چگونه حل شد؟ نظرات و تجربیات خود را با ما و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید.



منبع

ناراحتی کارکنان سازمان از همکار سمی

۱۲ نشانه همکار سمی؛ چطور در محیط کار با او برخورد کنیم؟


اکثر سازمان‌های امروزی بر مبنای کار تیمی فعالیت می‌کنند و کمتر پیش می‌آید که کسی به‌تنهایی کاری را پیش ببرد. ارتباط سالم، صداقت و اعتماد بین اعضای تیم از مهم‌ترین بخش‌های کار تیمی هستند که روی سلامت روان در محیط کار و بازدهی تیم اثر می‌گذارند. اگر در سازمان یک یا چند همکار سمی وجود داشته باشد، رابطه بین اعضا به هم می‌ریزد و عملکرد تیم‌ها مختل می‌شود. چالش‌هایی که افراد سمی در محیط کار ایجاد می‌کنند، ذهن دیگران را هم بیهوده مشغول می‌کند و تمرکز آنها را از بین می‌برد. به همین دلیل کارکنان و مدیران سازمان باید روش برخورد با این افراد را بلد باشند در این مقاله توضیح می‌دهیم که چطور باید همکاران سمی را بشناسید و با آنها برخورد کنید.

همکار سمی کیست؟

همکار سمی کسی است که با رفتارهای ناشایست و غیرحرفه‌ای خود نظم و ثبات محیط کار را به هم می‌ریزد، با همکاران مختلف درگیر می‌شود و حتی بین دیگران هم درگیری ایجاد می‌کند. این افراد معمولا بازدهی زیادی ندارند، ارتباطشان با دیگر همکاران سالم و مؤثر نیست و بیشتر از اینکه کار کنند، به دنبال حاشیه‌اند. آنها همکاران دیگر را نیز سرخورده می‌کنند و مانع از تمرکز روی کارشان می‌شوند، درنتیجه از بازدهی کل تیم می‌کاهند. کاهش بازدهی تیم نتایج را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و در گام‌های بعدی، حتی روی رضایت مشتری هم اثر می‌گذارد! افراد سمی در محیط کار مثل ترمزی بی‌موقع هنگام سرعت‌گرفتن خودرو هستند و سازمان را از رسیدن به اهداف بازمی‌دارند.

۱۲ نشانه همکار سمی

افراد سمی در محیط کار نشانه‌ها و رفتارهای مختلفی بروز می‌دهند. مهم‌ترین نشانه حضور همکاران سمی در سازمان، ناسالم‌بودن محیط کار و کمبود آرامش در محیط کار است. آنها با رفتارهایی که در ادامه نام می‌بریم، فضای سازمان را برای خود و سایر همکاران غیرقابل‌تحمل می‌کنند.

  • انتقادپذیر نیستند. آنها از پذیرفتن بازخوردها و پیشنهادهای سایر همکاران سر باز می‌زنند و کار را به همان شیوه‌ای که خودشان می‌خواهند، انجام می‌دهند حتی اگر روش خودشان کیفیت لازم را نداشته باشد.
  • کارهای همکاران دیگر را به نام خودشان ثبت می‌کنند و قدرشناس نیستند.
  • اصول کار تیمی را نمی‌دانند، با دیگران همکاری نمی‌کنند و تک‌رو هستند.
  • اهل حاشیه‌اند، پشت‌سر همکاران دیگر غیبت می‌کنند و مدام مشغول شایعه‌پراکنی در محیط کارند.
  • حتی اگر به آنها مربوط نباشد هم در کار دیگران دخالت می‌کنند و نظرات بیجا می‌دهند و درگیر مدیریت ذره بینی می‌شوند.
  • در برقراری ارتباط با سایر همکاران مشکل دارند، مدام با دیگران درگیر می‌شوند و همیشه حق‌به‌جانب هستند.
  • در کار بی‌انگیزه‌اند و بهترین نسخه خود را ارائه نمی‌دهند. حتی ممکن است همکارانی را که خوب کار می‌کنند مسخره کنند و انگیزه‌شان را بگیرند.
  • مدام کارهای خود را گردن سایر اعضای تیم می‌اندازند و از زیر کار درمی‌روند.
  • با حرف‌ها و رفتارهایشان دیگران را ناراحت و معذب می‌کنند.
  • به‌جای بازخورد مؤثر و سازنده، تند و تحقیرآمیز انتقاد می‌کنند و حتی به شخصیت دیگران حمله می‌کنند.
  • همیشه در حال غر زدن هستند.
  • این افراد گاهی اوقات مثبت‌گرایی سمی دارند. مثلا وقتی همکاری روز خوبی ندارد، با بحث و مشاجره از او می‌خواهند انرژی محیط را منفی نکند!

تأثیر افراد سمی بر محیط کار

همکار سمی در سازمان مثل میوه فاسدی است که در سبد میوه قرار می‌گیرد و اگر جدا نشود، تمام میوه‌های داخل سبد را از بین می‌برد. کارمندان هر سازمانی برای بهینه کارکردن به آرامش روانی نیاز دارند تا بتوانند روی کارشان تمرکز کنند، اما افراد سمی در محیط کار این آرامش را از بین می‌برند و آن را با تنش و درگیری جایگزین می‌کنند.

اگر افراد سمی از محیط کار شما جدا نشوند یا تغییری در رفتارشان ایجاد نکنند، سازمان شما با مجموعه‌ای از مشکلات مواجه می‌شود که تعدادی از آنها عبارت‌اند از:

  • محیط کار پر از قضاوت‌های نابجا می‌شود و افراد از ترس قضاوت دیگران ایده‌هایشان را بیان نمی‌کنند و انگیزه همکاری با دیگران برای دستیابی به اهداف سازمان را از دست می‌دهند.
  • در سازمان‌های سمی، ماجراهای درام و درگیری‌های حاشیه‌ای بر درگیری‌های ذهنی مربوط به کار غالب‌اند.
  • اعتماد و صداقت بین اعضای تیم از بین می‌رود و کار تیمی سخت می‌شود.
  • ارزش‌های سازمانی چون صداقت و مسئولیت‌پذیری بی‌اهمیت می‌شوند.
  • فرهنگ سازمانی از بین می‌رود، اعضای سازمان مدام با هم درگیر می‌شوند و احترام متقابل را فراموش می‌کنند.
  • استرس کارکنان سازمان تا حد زیادی افزایش می‌یابد.
  • کارمندان سالم سازمان بعد از مدتی خسته می‌شوند، نمی‌توانند محیط سمی را تحمل کنند و استعفا می‌دهند.
  • رضایت شغلی در سازمان به حداقل می‌رسد.

نحوه برخورد با همکار سمی

برای حفظ سلامت محیط کار باید تشخیص دهید که کدام‌یک از کارمندان یا همکارانتان رفتارهای سمی از خود نشان می‌دهند. سپس با واکنش‌های درست رفتارهای مسموم آنها را خنثی کنید و آرامش و سلامت را به محیط کار برگردانید. در ادامه نحوه برخورد با همکار سمی و مدیریت رفتار ناشایست آنها را توضیح می‌دهیم.

۱. بین اعضای تیم و همکار سمی مرز ایجاد کنید

وقتی همکاری رفتارهای سمی بروز داد، از او فاصله بگیرید و اجازه ندهید حرف‌ها و رفتارهایش روی عملکرد شما یا سایر اعضای تیم اثر بگذارد. اگر امکان فاصله‌گرفتن وجود ندارد، مستقیم به او بگویید که صحبت‌ها یا رفتارهایش ناراحت‌تان می‌کند و باید دست بردارد. به‌مرور زمان این فرد متوجه مرز بین شما و خودش می‌شود و تنها برای کار با شما ارتباط برقرار می‌کند نه برای حاشیه‌سازی.

۲. رفتارها و صحبت‌های سمی را نادیده بگیرید

همکاران سمی از دو گروه از افراد تغذیه می‌کنند. گروه اول افرادی هستند که به حرف‌هایشان گوش می‌دهند و با آنها همراه می‌شوند. گروه دوم هم افرادی هستند که تلاش می‌کنند متقاعدشان کنند کارشان اشتباه است. آنها با گروه دوم درگیر می‌شوند و مشاجره می‌کنند. برای حل مشکل حضور این افراد در سازمان، فقط باید منبع تغذیه‌شان را از بین ببرید!

برای این کار لازم نیست هرجا همکارتان را دیدید، روی برگردانید. می‌توانید عذرخواهی کنید و به بهانه تماس تلفنی، آماده‌شدن برای جلسه بعدازظهر یا تحویل کار از آنها دور شوید. همیشه چند عبارت فرار آماده داشته باشید تا به‌محض مواجه‌شدن با رفتارها و صحبت‌های سمی از آنها استفاده کنید و خودتان را از مخمصه نجات دهید!

۳. موضوع صحبت را عوض کنید

گاهی اوقات همکاران سمی با نادیده‌گرفتن متوجه نمی‌شوند باید رفتار یا صحبتشان را تمام کنند. در این صورت می‌توانید توجه آنها را به چیز دیگری معطوف کنید. مثلا وقتی در حال غرزدن هستند و از ویژگی‌های منفی محیط کار می‌گویند، شما به یک ویژگی مثبت اشاره کنید یا حتی چیزی درباره کار بگویید و بحث را به سمت دیگری ببرید.

۴. با مدیران سازمان درباره همکار سمی صحبت کنید

اگر افراد سمی در محیط کار هم‌رده شما باشند، احتمالا به انتقادهای شما گوش نمی‌دهند و فقط با شما لجبازی خواهند کرد. در این صورت، بهتر است درباره رفتارهای سمی همکارتان با سرپرستان و مدیران سازمان صحبت کنید و مدیریت این مسئله را به آنها بسپارید. از همکارتان پیش مدیر بدگویی نکنید و مراقبت باشید به شخصیت او کاری نداشته باشید. فقط رفتار یا صحبتی را مطرح کنید که شما را آزرده. توضیح دهید که رفتار و صحبت‌های همکار سمی روی عملکردتان اثر منفی گذاشته و به‌خاطر برهم‌خوردن تمرکز، بازدهی شما کاهش یافته است.

۴. مراقب باشید ایده‌هایتان را در مقابل چه کسانی مطرح می‌کنید

همان طور که گفتیم، دزدیدن ایده‌ها یکی از رفتارهای همکار سمی است. سعی کنید در جمعی که این افراد حضور دارند، راجع به ایده‌ها و پیشنهادها صحبت نکنید. اگر اتفاقی همکارتان اعتبار ایده یا کاری را به نام خودش ثبت کرد، با برخوردی نرم به او نشان دهید که نمی‌گذارید همه‌چیز را به نام خودش تمام کند. مثلا به او بگویید: «خوشحالم که از ایده من خوشت آمده، اما باید به مدیر بگویم و نظر او را بپرسم. بعد از آن می‌توانیم برای اجرایش با هم همکاری کنیم.»

مقاله «وقتی همکاری ایده‌هایمان را می‌دزدد، چطور رفتار کنیم؟» راهکارهایی برای حل این مشکل به شما ارائه می‌دهد.

۵. خودتان را در اولویت قرار بدهید

بسیاری از افراد به دلایلی چون ترس از ناراحت‌شدن همکار سمی با او همراه می‌شوند و به حرف‌هایش گوش می‌دهند. اما واقعیت این است که شما آخر ماه بابت گوش‌دادن به حرف‌های افراد سمی در محیط کار یا همراه‌شدن با آنها هیچ حقوقی دریافت نمی‌کنید و کسی از شما قدردانی هم نمی‌کند. همیشه خودتان و وظایف روزمره‌تان را در اولویت قرار دهید و به‌جای توجه به آدم‌های سمی، روی موارد درست تمرکز کنید. در صورت نیاز با همکاران سمی شفاف باشید و به آنها بگویید اولویت‌های دیگری دارید و نمی‌توانید برای شایعات یا رفتارهای مسمومشان زمان بگذارید.

آیا همکاران سمی باید از سازمان اخراج شوند؟

هیچ قانونی مبتنی بر حفظ یا اخراج کارمندان سمی در سازمان وجود ندارد و مدیران باید با توجه به موقعیت در این باره تصمیم بگیرند. گاهی اوقات با تذکر و واکنش‌های درست، می‌توان رفتارهای سمی این افراد را مدیریت کرد و به آنها یاد داد که مطابق با فرهنگ و ارزش‌های سازمانی کار کنند و جو سالم محیط کار را به‌خاطر حواشی بی‌فایده از بین نبرند. اما وقتی هیچ‌کدام از روش‌های مقابله با آدم‌های سمی جواب ندهد، احتمالا بهترین روش برای مقابله با او اخراج است.

کلام آخر؛ مراقب باشید شما همکار سمی نشوید!

همه ما گاهی اوقات رفتارهای نادرستی نشان می‌دهیم و به همکاری سمی برای دیگران تبدیل می‌شویم. این مهم است که به این مسئله آگاه باشیم و به‌محض بروز چنین رفتارهایی، خودمان را مهار کنیم. گاهی اوقات ممکن است بابت اتفاقات خارج از محیط کار روز خوبی را سپری نکرده باشید و رفتارهای مسموم نشان دهید. در چنین روزهایی، همدلی همکاران حال شما را بهتر می‌کند، اما باید مراقب باشید که به احساس بد و رفتارهای سمی در محیط کار ادامه ندهید. اگر نشانه‌های همکار سمی را در خود می‌بینید، با دریافت بازخورد از همکاران و به‌کمک روان‌شناس متخصص، برای حل مشکلات اقدام کنید تا به عضوی مؤثر در تیم تبدیل شوید.

نکاتی که کارمندان معمولی از آن بی‌خبرند.
آداب معاشرت صحیح در محیط کار چگونه است؟
چطور از آسیب‌های پشت‌میزنشینی نجات پیدا کنیم؟



منبع