نقض حریم خصوصی طرف مقابل و جاسوسی از گوشی موبایل طرف مقابل به دلیل عشق وسواسی

عشق وسواسی؛ ۱۰ نشانه‌ای که باید جدی بگیرید


تابه‌حال حس کرده‌اید که در هزارتوی تخیلات عاشقانه خود غرق شده‌اید؟ یا زوج‌هایی را دیده‌اید که رابطه‌شان از عشق فراتر رفته و دچار وسواس شده باشد؟ عشق وسواسی اختلالی خطرناک است که باید آن را جدی بگیریم. در این مقاله، این نوع عشق را واکاوی می‌کنیم و درنهایت علائم و روش درمان آن را مرور می‌کنیم. با ما همراه باشید.

عشق وسواسی چیست؟

عشق برای همه ما احساسی آشناست. ما خانواده، دوستان و حیوانات خانگی خود را دوست داریم و عاشقشان هستیم. عشق وسواسی وقتی اتفاق می‌افتد که ما شخصی را بیشتر از حد دوست داشته و میل به کنترل او داشته باشیم.

عشق وسواسی وضعیتی است که به‌جهت آن فرد دچار احساسات وسواسی افراطی می‌بشود و این احساسات را با عشق نادرست می‌گیرد. اختلال عشق وسواسی نوعی بیماری روانی نیست، اما وضعیتی پیچیده در زندگی است که اگر درمان نشود، کارکرد روزانه فرد را مختل و روابط دو طرف را تیره و تار می‌کند.

عشق وسواسی در واقع سبکی از رابطه است که با وسواس‌های ناسالم همراه می‌بشود. این وسواس‌ها امکان پذیر ماهیت عاشقانه و جنسی داشته باشند یا هدفشان کنترل فرد روبه رو باشد. در برخی موارد شدید، عشق وسواسی با کنترلگری، تهدید و توهین همراه می‌بشود.

مطابق تحقیقات، گمان ابراز اختلال عشق وسواسی در زنان زیاد تر از مردان است. مبتلایان به این اختلال در ابتدای رابطه آن را با وابستگی و علاقه نادرست می‌گیرند، اما با گذر زمان شدت رفتارهای وسواسی زیاد تر و علاقه یک‌طرفه می‌بشود.

علائم عشق وسواسی

اختلال عشق وسواسی نوعی بیماری روانی نیست، اما علائم مشخصی دارد که به‌پشتیبانی آنها می‌توانید وسواس در روابط عاشقانه را شناسایی کنید. مبتلایان به این اختلال عزت نفس مقداری دارند و می‌خواهند اعمال و حرکت معشوقشان را همیشه کنترل کنند. حس هراس و ناامنی مدوام با اهمیت ترین نشانه عشق وسواسی است. بااین‌حال کارشناسان می‌گویند این علائم از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در ادامه، علائم رایج عشق وسواسی را مرور می‌کنیم.

۱. سریع و شدید عاشق‌شدن

مبتلایان به وسواس عشق زیاد تر به‌شدت عاشق فردی خواهد شد که او را به‌خوبی نمی‌شناسند. ابراز احساسات ناگهانی و قوی زنگ خطری جدی است، به‌خصوص هنگامی فرد سابقه حرکت وسواسی و سوءاستفاده‌گرانه هم داشته باشد. طبق معمول حس فرد مبتلا متقابل نیست و معشوق او این چنین عشقی را حس نمی‌کند، اما این نوشته برای فرد مبتلا مهم نیست و هم چنان زیاد زیاد فرد روبه رو را دوست دارد.

۲. دائم به فردی فکرکردن

وسواس‌ها رفتارهایی می باشند که در ذهن ساخته و پرداخته خواهد شد. هنگامی فرد وسواسی همه دقت و افکار خود را به یک نوشته معطوف می‌کند، میل به رفتارهای وسواسی در او زیاد تر می‌بشود. مبتلایان به عشق وسواسی تخیلات جنسی و عاشقانه مدوام دارند. آنها بعضی اوقات فکر می‌کنند معشوقشان می‌خواهد به آنها خیانت کند. این خیالات حس هراس، خشم و ناامیدی‌شان را تحکیم می‌کند. فردی که رابطه عاشقانه وسواسی دارد، نمی‌تواند بر هیچ چیز فرد دیگر تمرکز کند و فکرش همیشه دچار تخیلات است.

۳. حس اشتیاق و وابستگی شدید

عشق وسواسی طبق معمول رگه‌هایی از اشتیاق شدید دارد. عاشق وسواسی نیاز دارد شریک عاطفی‌اش همیشه او را قبول کند. او می‌خواهد همیشه نزدیک معشوق باشد و دوست داشته بشود. اگر این چنین شرایطی فراهم نشود، او با سناریوهای ذهنی خود دچار می‌بشود و میل شدیدی دارد که روح و جسمش همیشه کنار فرد روبه رو باشد.

۴. نادیده‌گرفتن ماموریت های و روابط

ماهیت وسواس‌گونه امیال فرد علتمی‌بشود که او از دیگر روابط خود دور بشود و نتواند مسئولیت‌های خود را انجام دهد. وسواس بر توانایی فرد تاثییر منفی می‌گذارد و زندگی روزمره‌اش را مختل می‌کند؛ به همین علت مبتلایان به عشق وسواسی در محل کار، روابط خانوادگی و زندگی شخصی دچار مشکلات بسیاری خواهد شد.

۵. حس مالکیت و حسادت

فرد مبتلا به اختلال عشق وسواسی دائم حس خطر می‌کند. او فکر می‌کند هرکسی که به معشوقش نزدیک می‌بشود، خطری بالقوه است. آنها به خانواده، دوستان و همکاران معشوق خود حسودی می‌کنند و توقع دارند شریک عاطفی‌شان مدام در مالکیت و کنار آنها باشد. این رفتارهای حسادت‌آمیز به‌مرور زمان تحول شکل خواهند داد و به توهین کلامی و رفتاری تبدیل خواهد شد.

۶. نقض حریم خصوصی فرد روبه رو

حس هراس و حسادت دو عامل اساسی در عشق وسواسی‌اند. فرد مبتلا نیاز دارد مطلب‌ها و تماس‌های شریک خود را بازدید کند، کیف و وسایلش را بگردد و حتی او را تعقیب کند. ترکیب هذیان‌های حسادت‌آمیز با تخیلات وسواسی زیاد خطرناک است، چون فرد مبتلا را تحریک می‌کند که رفتارهای خشن و سوءاستفاده‌گرانه داشته باشد و حتی تبدیل تجاوز می‌بشود.

۷. باورهای هذیانی درمورد رابطه

اختلال عشق وسواسی بعضی اوقات با هذیان و توهم همراه است. هذیان باورهایی است که حقیقت ندارند، اما شخص به آنها باور راسخ دارد. برخی مبتلایان به عشق وسواسی دچار خودمعشوق‌پنداری خواهد شد، یعنی فکر می‌کنند فردی مشهور عاشق آنهاست و با آنها رابطه دارد. در موارد خفیف‌تر، فرد باور نمی‌کند که فرد روبه رو او را دوست ندارد و جواب رد معشوق را نمی‌پذیرد.

۸. کنترلگری شدید

اگر مبتلایان به عشق وسواسی با فردی داخل رابطه شوند، زیاد سریع با او صمیمی خواهد شد و حس وابستگی شدید اشکار می‌کنند. شریک عاطفی آنها امکان پذیر حس خفقان و از حرکت آنها شکایت کند، ولی فرد مبتلا این شکایت را نمی‌پذیرد چراکه باور دارد به‌خاطر علاقه خود باید همه رفتارهای فرد روبه رو را کنترل کند و او را در کنار خود داشته باشد.

۹. تصورات فانتزی مداوم

افرادی که عشق وسواسی دارند، در ذهن خود سناریوهای مفصلی می‌سازند. آنها سناریوها را چندین دفعه تمرین می‌کنند و به داستان‌ها پروبال خواهند داد. این فانتزی‌ها امکان پذیر جنبه جنسی، عاشقانه یا رقابتی داشته باشند. تخیلات مکرر احساسات وسواسی را چنان تحکیم می‌کنند که حتی امکان پذیر فرد مرز بین فکر و حقیقت را تشخیص ندهد.

۱۰. امتناع از پذیرفتن جواب منفی

عاشق وسواسی تحمل طردشدن را ندارد. او می‌خواهد همیشه در کنار معشوقش باشد؛ به همین علت هنگامی فرد روبه رو از او می‌خواهد به فضای شخصی و مرزهای امنش احترام بگذارد، فرد مبتلا برآشفته می‌بشود و از پذیرفتن این کار سر باز می‌زند. در برخی موارد حتی امکان پذیر حرکت خصمانه و خطرناک داشته باشد.

تشخیص اختلال عشق وسواسی

عشق وسواسی

هیچ معیار خاصی برای شناسایی اختلال عشق وسواسی وجود ندارد. بااین‌حال اگر علائم این بیماری را در خود یا اطرافیانتان می‌بینید، باید به پزشک مراجعه کنید. پزشک متخصص ابتدا تعدادی آزمایش و مصاحبه انجام می‌دهد تا گمان دیگر اختلالات را رد کند.

کارشناسان می‌گویند اختلال وسواس‌گونه عشق طبق معمول نشانه نوعی بیماری روانی است. اگر نشانه بیماری فرد دیگر نباشد، تشخیص و درمان آن دشوار خواهد می بود. برخی محققان می‌گویند اختلال عشق وسواسی را باید نوعی بیماری روانی در نظر بگیریم، اما گروهی دیگر با آنها ناموافق‌اند و نظر دارند این اختلال یک بیماری جدا گانه نیست.

علل تشکیل اختلال عشق وسواسی

اختلال عشق وسواسی نوعی بیماری مربوط به سلامت روان نیست؛ به همین علت شناسایی یک علت برای تشکیل آن دشوار است. محققان هیچ علت مشخصی برای تشکیل این اختلال اشکار نکرده‌اند، اما اعتقاد دارند تعدادی از عوامل در کنار هم گمان ابتلا به عشق وسواسی را افزایش خواهند داد.

بیماری‌های روحی‌روانی از جمله اختلال شخصیت مرزی، اختلال استرس بعد از سانحه، اختلال وسواس فکری و روان‌پریشی با توهمات حسادت‌آمیز و شهوانی گمان ابتلا را افزایش خواهند داد. در ادامه علل احتمالی اختلال عشق وسواسی را مرور می‌کنیم.

۱. دلبستگی ناامن

هنگامی فردی نمی‌تواند دلبستگی سالم به افراد دیگر داشته باشد، دچار حس وابستگی شدیدی می‌بشود. این حس اضطراب شخص را افزایش می‌دهد و حسادت و کنترلگری را تحریک می‌کند. این حرکت تلاشی بی‌فرجام برای اجتناب از خیانت و رهاشدن است. افرادی که دلبستگی ناامن دارند، زیاد تر در معرض ابتلا به عشق وسواسی می باشند.

۲. ترومای دوران کودکی

خاطرات کودکی و ازمایش ها ما امکان پذیر اثرات جبران‌ناپذیری بر آینده‌مان بگذارند. کودکانی که قربانی سوءاستفاده جسمی شده‌اند، رنج آن حادثه را تا بزرگ‌سالی با خود حمل می‌کنند. آنها امکان پذیر داخل الگوهای رفتاری و روابط ناسالم شوند، چراکه ناخودآگاهشان در کودکی این سبک روابط را دیده و آموخته است. اختلال عشق وسواسی در افرادی که ترومای دوران کودکی دارند، رایج است.

۳. عزت نفس کم

زیاد تر افرادی که با وسواس فکری دچار عشق خواهد شد، با ناامنی‌های عمیق و عزت نفس کم دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این درگیری مدوام علتمی‌بشود آنها در برابر طیف وسیعی از مشکلات صدمه‌پذیر باشند. اتفاقات ساده بر ذهن آنها تاثییر می‌گذارد و نیاز افراطی دارند که فردی دوستشان داشته باشد؛ به همین علت داخل عشق وسواسی خواهد شد تا با هراس رهاشدن خود مقابله کنند.

۴. اختلال وسواس فکری‌اجباری

افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری‌اجباری (‌OCD) در معرض ابراز تفکرات وسواسی در همه ابعاد زندگی خودند. وسواس آنها حول محور یک فرد یا رابطه می‌چرخد. آنها رفتارهای اجباری بسیاری دارند و با این رفتارها شریک عاطفی خود را محدود می‌کنند. این افراد نیاز به کنترلگری دارند و گمان ابتلا به عشق وسواسی نیز در این گروه زیاد است.

۵. توهمات حسادت‌آمیز

افراد مبتلا به روان‌پریشی توهمات مختلفی دارند. این بیماران در معرض ابتلا به عشق وسواسی می باشند. اگر در روبه رو شخصی وسواس داشته باشند، زیاد شکاک، بدبین و حسود خواهد شد. توهمات حسادت‌آمیز خطرناک است و امکان پذیر با رفتارهای نامناسب بسیاری همراه باشد. مبتلایان به توهمات حسادت‌آمیز امکان پذیر معشوقشان را تعقیب و تهدید و حتی با خشونت از او سوءاستفاده کنند.

۶. اختلال شخصیت مرزی

یکی از دلایل بالقوه عشق وسواسی اختلال شخصیت مرزی است. مبتلایان به این بیماری هراس شدیدی از رهاشدن دارند. آنها در روابط خود و دیگران اعمال نفوذ می‌کنند، یعنی در کوششاند الگوهای رفتاری شما را بشناسند و بر پایه آنها شما را کنترل کنند. این رفتارها امکان پذیر زیاد خطرناک باشند.

درمان اختلال عشق وسواسی

درمان اختلال عشق وسواسی

اختلال عشق وسواسی زیاد تر درمان‌شدنی است، اما روش درمان به مشکلات عرصه‌ای و دیگر بیماری‌های روانی بستگی دارد. اگر این اختلال از علائم بیماری فرد دیگر باشد، پزشک باید ابتدا بیماری مهم را درمان کند. در مواردی که عشق وسواسی به هیچ بیماری فرد دیگر مربوط نیست، پزشک یک برنامه درمانی برای بیمار تنظیم می‌کند. این درمان امکان پذیر دارودرمانی، روان‌درمانی یا ترکیبی از هر دو باشد.

در روال روان‌درمانی، درمانگر ابتدا تلاش می‌کند علت مهم وسواس را اشکار کند. ریشه وسواس امکان پذیر در یک رابطه ناامن در قبل فرد نهان شده باشد. درمانگر به بیمار پشتیبانی می‌کند افکار و رفتارهای وسواسی خود را شناسایی کند. او تکنیک‌هایی به فرد مبتلا می‌آموزد تا بر وسواس خود تسلط کند.

روبه رو با عشق وسواسی

اگر فکر می‌کنید علائم عشق وسواس‌گونه را دارید، بهتر است در اولین زمان به روان‌پزشک یا روان‌درمانگر مراجعه کنید. برخی توانایی‌ها و استراتژی‌های مقابله‌ای به شما پشتیبانی می‌کند به رفتارهایتان آگاه شوید و علائم را افت دهید.

کارشناسان می‌گویند مبتلایان به وسواس بهتر است زیاد تر بیرون بروند و کارهایشان را تنها انجام بدهند. این جهت می‌بشود فرد به روش سالمی از شریک عاطفی‌ خود فاصله بگیرد. علاوه‌بر این، با تمرکز بر کارهای گوناگون کمتر افکار وسواسی به سراغتان می‌آید.

شما باید تلاش کنید احساسات درونی خود را کنترل کنید. تمرینات ذهن‌آگاهی و مدیتیشن به شما پشتیبانی می‌کند به‌جای گم‌شدن در افکار مسموم، دقت خود را روی لحظه حال متمرکز کنید.

به مرزهای رابطه خود دقت کنید. مرزها در واقع قوانین رابطه‌اند و اشکار می‌کنند چه کارهایی درست و چه رفتارهایی غلط‌اند. با شریک عاطفی خود درمورد مرزهایتان سخن بگویید کنید و تلاش کنید به آنها پایبند بمانید.

با دوستان و خانواده خود زمان بگذرانید. روابط خود را معطوف به یک نفر نکنید. برقراری ربط عمیق با دیگر دوستان و خانواده یک سیستم حمایتی قوی برایتان می‌سازد که با اتکا بر آن می‌توانید از افکار وسواسی دور شوید.

سخن آخر

عشق وسواسی اختلالی است که به‌جهت آن فرد دچار احساسات عاشقانه افراطی می‌بشود. او نیاز دارد معشوقش را کنترل کند و بر کارهایش نظارت داشته باشد. این اختلال نوعی بیماری جدا گانه نیست، اما احتمالا نشانه‌ای از بیماری‌های روان باشد. اگر در خود و اطرافیانتان علائم آن را مشاهده می‌کنید، باید به پزشک مراجعه کنید تا با تنظیم یک برنامه درمانی اشکار شما را از گرداب این افکار مسموم دور کند.

اگر این مقاله برایتان سودمند بوده است، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و نظرتان را برایمان بنویسید.

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر



منبع

تقویت صمیمیت غیرجنسی در زندگی زناشویی

علت بی‌میلی همسر به رابطه جنسی و روش برخورد با آن چیست؟


رضایت جنسی در روابط سالم حکم نور و روشنایی خانه را دارد؛ همان‌قدر مهم و حیاتی. بااین‌حال گاهی فشار و استرس شغلی، برنامه‌‌های ناگهانی، امتحانات دشوار یا مسائل مشابه دیگر یکی از دو طرف را به روابط جنسی بی‌علاقه می‌کنند که ممکن است این بی‌علاقگی موقتی یا همیشگی باشد. این‌جور وقت‌ها چه باید کرد؟ این میل سرکوب‌شده و آتش زیر خاکستر را چطور می‌توان دوباره روشن کرد؟ در این مقاله چند راهکار کاربردی برای حل این مشکل در اختیارتان می‌گذاریم.

اهمیت رابطه جنسی در زندگی زناشویی

صمیمیت اصلی مهم در تمام روابط عاشقانه است که یکی از نمودهای خارجی آن در روابط زناشویی، رابطه جنسی سالم است. این نزدیکی فشارخون و استرس را کم می‌کند و با ترشح هورمون اکسی‌توسین پیوند عاطفی میان زوج را بهبود می‌بخشد. از طرفی نبود آن شکاف عمیقی میان زن و شوهر به‌ وجود می‌آورد که گاهی موقت و گاهی همیشگی است. بنابراین چنین مشکلی زنگ هشداری برای سلامت روان زوج‌هاست!

دلایل بی‌میلی همسران به رابطه جنسی

بی‌میلی شریک زندگی به رابطه جنسی لزوما به‌معنای نبود عشق و علاقه نیست. عوامل مختلفی بر میل جنسی (لیبیدو) تأثیرگذارند و شناسایی دلیل این بی‌میلی اولین قدم برای رفع آن است. در این بخش چند دلیل رایج این بی‌میلی را بیان کرده‌ایم.

۱. استرس

مشاغل پراسترس، نزدیک‌شدن به موعد تحویل پروژه‌ها و در کل ریتم تند زندگی افراد را مستعد استرس و اضطراب می‌کند. زمانی که مغز درگیر مشکلات این‌چنینی است، میل جنسی طبیعتا کم‌رنگ می‌شود.

۲. مصرف دارو

بی‌میلی جنسی ممکن است جزو عوارض داروهای داروهای ضدافسردگی، قرص‌های ضد‌بارداری و برخی از داروهای پروستات باشد که همسرتان مصرف می‌کند.

۳. مشکلات جسمی

مواردی مثل کمبود تستوسترون، فشارخون بالا، کم‌کاری تیروئید و دیابت ممکن است در بی‌میلی جنسی دخیل باشند.

۴. زایمان

اثرات بارداری و زایمان بر سلامت جسم و روان زوج‌ها یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌میلی جنسی است. روزهای پرمشغله بعد از زایمان فرصتی برای فکرکردن به معاشقه باقی نمی‌گذارد.

۵. خیانت

این بی‌میلی شاید نتیجه خیانت‌دیدن همسرتان در زندگی قبلی و بی‌اعتمادی ذاتی او باشد. این تجربه تلخ تا مدت‌ها صمیمیت عاطفی و جسمی را سخت می‌کند.

۶. اختلال نعوظ

اگر مشکل همسرتان اختلال نعوظ است، احتمالا مدت‌زمان زیادی را بدون رابطه جنسی گذرانده‌اید بی‌آنکه علت را بدانید. حرف‌زدن درباره این مشکل برای آقایان راحت نیست.

۷. تجربه سوء‌استفاده جنسی

خاطرات ناخوشایند مرتبط با رابطه جنسی بر میل افراد به انواع صمیمیت فیزیکی، حتی لمس‌شدن ساده، اثر منفی می‌گذارد.

۸. مشکلات مالی

نگرانی مالی در دوره‌های مختلف زندگی بی‌نهایت استرس‌زاست. زمانی که دو طرف تمام وقت و انرژی خود را برای حل مشکلات مالی می‌گذارند، طبیعی است فرصتی برای صمیمیت و نزدیکی نداشته باشند.

۹. درد حین رابطه

دردکشیدن اشتیاق افراد به رابطه جنسی را کم‌رنگ می‌کند. هرچه این درد بیشتر باشد، میل جنسی کم و کمتر می‌شود.

۱۰. اعتقادات مذهبی

گاهی اوقات بی‌میلی همسران به رابطه جنسی از اعتقادات مذهبی و باورهای جامعه سرچشمه می‌گیرد و ناخود‌آگاه آنان را وادار به دوری از هم می‌کند.

۱۱. افسردگی

افسردگی ممکن است تعادل هورمون‌های جنسی را بر هم بزند و میل جنسی را به صفر برساند.

۱۲. عادت

بعد از سال‌ها زندگی مشترک و عادت به حضور یکدیگر، طبیعی است که شور و اشتیاق اولین روزها رنگ ببازد و رابطه کسل‌کننده شود.

نحوه برخورد با همسر بی‌میل به سکس

وقتی همسرتان تمایلی به صمیمیت جسمی ندارد، بدترین واکنش ممکن کناره‌گیری و عادت به این وضعیت است. در ادامه، چند راهکار کاربردی برای حل این مشکل بیان می‌کنیم.

۱. تقویت صمیمیت غیرجنسی

صمیمیت در زندگی زناشویی صرفا به‌معنی ارتباط جنسی نیست؛ شکل‌های دیگری از آن وجود دارد که پیوند میان زوج را محکم می‌کند تا ذره‌ذره میل آنها به حضور در کنار یکدیگر بیشتر شود. با حرکات ساده و جذاب مثل در‌آغوش‌گرفتن همسرتان شروع کنید و علاقه و محبت خود را به شکل‌های مختلف نشان دهید. دست یکدیگر را بگیرید، با هم فیلم تماشا کنید، دوچرخه‌سواری کنید و به تماشای غروب آفتاب بنشینید. برای هم وقت بگذارید و از کنار هم‌ بودن لذت ببرید. به‌محض آنکه عشق بار دیگر شعله‌ور شد، میل به صمیمیت جنسی پای خود را به رابطه باز می‌کند.

۲. صحبت‌کردن

حرف‌زدن تنها راه‌حل مؤثر برای مشکلات روابط است. مکالمه صادقانه درباره نیازها و نگرانی‌ها و اشاره مستقیم به مشکلاتی که آزارتان می‌دهد، شما را چند قدم به‌سمت حل مشکل پیش می‌برد.

رک و راست درباره خواسته‌ها و نخواسته‌ها صحبت کنید و ترجیحات متفاوت یکدیگر را بپذیرید. قرار نیست نگرانی‌های‌تان تبدیل به سرزنش و سرکوب شود. به خاطر بسپارید سرزنش‌کردن نتیجه‌ای به‌جز ایجاد تنش و دوری بیشتر همسرتان ندارد. بنابراین از راه مصالحه وارد شوید و بحث را با صمیمیت پیش ببرید.

بدترین مکان برای صحبت درباره این قضیه اتاق‌خواب شماست. فضای بی‌طرفی انتخاب کنید که هیچ ربطی به رابطه جنسی نداشته باشد و در عین حال مزاحم هم نداشته باشید.

۳. کمک‌گرفتن از مشاور حرفه‌ای

گاهی اوقات صحبت‌کردن هیچ دردی را دوا نمی‌کند. اگر به‌تنهایی نمی‌توانید نگرانی‌های‌تان را برطرف کنید، مراجعه به درمانگر حرفه‌ای انتخابی عاقلانه برای یافتن ریشه مشکل است.

۴. تعریف دوباره صمیمیت

صرف حضور در رابطه به‌معنی رضایت از آن نیست. با حرف‌زدن بفهمید همسرتان چه زمان‌هایی به رابطه جنسی بی‌علاقه است و با پذیرش آن رضایت از رابطه را افزایش دهید. گاهی مشکل این است که تعریف همسرتان از صمیمیت با شما متفاوت است. یعنی شرایطی که شما را آزار می‌دهد، برای او کاملا طبیعی و مناسب است. بنابراین درباره انتظارات‌تان از صمیمیت با هم حرف بزنید، اما به‌هیچ‌وجه همسرتان را برای برقراری رابطه تحت‌فشار نگذارید.

۵. حفظ احترام

احترام در هر رابطه ای حیاتی است و باید از جانب هر دو طرف باشد. شریک زندگی‌تان به هر دلیلی با مسئله بی‌میلی جنسی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند، کنارش باشید و هنگام بحث درباره مشکلات، با دقت به حرف‌های او گوش دهید تا بفهمید ریشه مشکل کجاست.

حرف آخر

حل‌و‌فصل مشکلات جنسی با یک بار بحث و اعتراض ممکن نیست. به‌جای خواهش و التماس هرباره، بحث‌های پی‌در‌پی و درنهایت کناره‌گیری از یکدیگر، صبورانه وقت بگذارید و از درمانگر کمک بخواهید تا بی‌آنکه خدشه‌ای به عزت‌نفس شما وارد شود، ریشه مسئله را بیابد و آن را حل کند.

مشکل فقدان صمیمیت در زندگی زناشویی با راهکارهای این مقاله تا حد زیادی حل‌شدنی است. اگر شما راهکارهای دیگری می‌شناسید، حتما در بخش نظرات با ما و همراهان ما به‌اشتراک بگذارید.



منبع

سازش در ازدواج - بهبود روابط بین فردی

سازش در ازدواج؛ کجا و چطور باید کوتاه بیاییم؟


احتمالا شما هم بارها شنیده‌اید که می‌گویند اصل اساسی در ازدواج موفق تفاهم یا سازش است؛ چیزی‌ که باعث می‌شود زوجین تفاوت‌های یکدیگر را درک کنند. این حرف تا حدی درست است، زیرا هیچ دو نفری پیدا نمی‌شوند که در همه جوانب زندگی هم‌فکر باشند و هیچ اختلاف‌نظری بین آنها پیش نیاید. بنابراین سازش حل اختلافات را برای زوجین راحت‌تر می‌کند. حال سؤال این است که برای اجتناب از بروز اختلاف قرار است همیشه و تحت هر شرایطی کوتاه بیاییم؟ آیا سازش همیشه و در همه‌ حال راه‌حل مناسبی است؟ در این مقاله ابتدا درباره معنای سازش، اهمیت آن در ازدواج و چگونگی دستیابی به آن صحبت می‌کنیم و سپس خواهیم دید کجا و چطور باید کوتاه بیاییم و چه زمان‌هایی نباید حتی به سازش فکر کنیم.

معنای واقعی سازش در ازدواج

همه ما انسان‌ها با هم متفاوتیم. هرگز نمی‌توانیم کسی را پیدا کنیم که ارزش‌ها، ترجیحات و عاداتش کاملا مشابه خودمان باشد و هیچ نقطه کوچکی وجود نداشته باشد که درباره آن اختلاف پیدا کنیم. مثلا ممکن است بارها سر تماشای برنامه تلویزیون، محل گذراندن تعطیلات، رنگ دیوار آشپزخانه و مواردی از این دست با هم بحث کنیم. شاید بگویید اگر این‌طور است، پس هیچ ازدواجی کامل و بی‌نقص نیست. مسئله این است که اصلا چرا باید ازدواج کامل باشد؟ این تفاوت‌ها زندگی زناشویی را از یکنواختی خارج می‌کنند. کافی است گاهی با هم سازش کنیم و یکی از طرفین کوتاه بیاید تا این تفاوت‌های کوچک به درگیری ختم نشوند.

سازش به‌معنای تأیید احساسات، نیازها، خواسته‌ها و تمایلات شریک‌زندگی‌مان است. نشانه احترام‌قائل‌شدن برای اوست. با این کار به او می‌گوییم: «نیازهایت برای من مهم است و دیدگاهت ارزشمند، حتی اگر با دیدگاه من متفاوت باشد.»

۵ دلیل اهمیت سازش در ازدواج

سازش در رابطه عاطفی اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر قرار باشد هریک از ما همیشه راه خودش را برود و حرف خودش را به کرسی بنشاند، اصلا چرا ازدواج کنیم؟ ازدواج به‌معنای «ما» شدن ضمنِ حفظ هویت فردی است. بنابراین سازش در ازدواج به ما اطمینان می‌دهد هر دو نظرات یکدیگر را می‌شنویم و راه‌حلی سودمند پیدا می‌کنیم تا به‌قول معروف، نه سیخ بسوزد و نه کباب!

۱. راحت‌تر پیداکردن حد وسط

سازش در ازدواج به‌معنای یافتن حد وسط در یک مسئله است. در کارهایی که شیوه انجام آنها برای ما و همسرمان متفاوت است، سازش برای پیداکردن راهی که هر دوی ما را راضی نگه دارد، مفید خواهد بود.

۲. داشتن ذهنی باز و منعطف

سازش در ازدواج تأثیر مثبتی بر روابط بین فردی دارد. با سازش می‌توانیم ذهن باز و انعطاف‌پذیری داشته باشیم و یاد بگیریم چطور دیدگاه‌های طرف مقابل را هم در نظر بگیریم. با این کار بینشی عمیق به خواسته‌های یکدیگر پیدا می‌کنیم.

۳. ایجاد تغییرات مثبت در زندگی

به‌کمک سازش در ازدواج، می‌توانیم به مسائل از زاویه دیگری نگاه کنیم. وقتی خودمان را ملزم می‌کنیم که نظرات متفاوت دیگری را بپذیریم، این کار کم‌کم به‌ نوعی عادت تبدیل می‌شود و در سایر جوانب زندگی‌مان هم تغییرات مثبتی ایجاد می‌کند.

۴. بهبود روابط بین‌فردی

سازش باعث می‌شود روابط صمیمانه‌تری داشته باشید.

ارتباط رکن بسیار مهمی از ازدواج است. سازش در ازدواج به بهبود روابط بین ما و همسرمان کمک می‌کند. مثلا وقتی به چیزی که او دوست دارد انجام دهد تمایل نشان می‌دهیم و در عین‌ حال مرزهای سالمی برای خودمان ترسیم می‌کنیم، ناخودآگاه به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شویم.

۵. رهاکردن کنترلگری

کنترلگری بیش‌ازحد بلای جان ازدواج است. رابطه بسیاری از زوجین به‌دلیل شخصیت کنترلگر شریک عاطفی تیره‌وتار می‌شود. هنگامی‌ که سازش می‌کنیم، ازدواجمان را در اولویت قرار می‌دهیم و کنترل‌کردن همه‌چیز را رها می‌کنیم. البته مدیریت و سازمان‌دهی بعضی مسائل در ازدواج ضروری است، اما کنترل بیش‌ازحد همه‌چیز اصلا ضرورت ندارد.

سازش؛ نشانه روابط سالم

سازش ابزار مهمی در روابط است، زیرا به حل تعارضات کمک می‌کند. اگر قادر به سازش نباشیم و اصرار داشته باشیم که همه کارها را فقط به‌روش خودمان انجام دهیم، احتمالا دیر یا زود درگیری‌های مکرر صمیمیت ما را از بین خواهد برد.

نشانه رابطه سالم این نیست که درباره همه‌چیز با شریک‌ زندگی‌مان از قبل توافق داشته باشیم؛ رابطه‌ای سالم است که اگر هم جایی اختلاف پیش می‌آید، بتوانیم به توافق برسیم و اختلافات خود را با احترام متقابل حل کنیم. در واقع تمرین سازش به ما می‌آموزد که دیدگاه یا خواسته ما فقط یک‌ طرف معادله ازدواج است و در طرف دیگر، دیدگاه و خواسته شریک‌زندگی‌مان قرار دارد.

نحوه سازش‌کردن در ازدواج

حال به این پرسش می‌رسیم که اصلا سازش‌کردن چگونه است؟ چطور باید شروع کنیم و چه چیزهایی باید بگوییم؟ برای سازش در ازدواج، کارهایی را انجام دهید که در ادامه گفته‌ایم.

۱. محترمانه گفت‌وگو کنید

اولین گام برای سازش گفت‌وگوی محترمانه است. هریک از شما باید احساسات و دیدگاه خود را بیان کنید و سپس به دیگری فرصت دهید او هم همین‌ کار را انجام دهد. نباید صحبت یکدیگر را قطع کنید.

از واژه «من» برای برقراری ارتباط کامل با همسرتان استفاده کنید و به او بگویید که در رابطه خود چه می‌خواهید و چه نیازهایی دارید. مثال‌های زیر را ببینید:

  • من می‌خواهم در این شهر زندگی کنم، زیرا به محل کار من نزدیک‌تر است.
  • من می‌خواهم بچه‌دار شوم، زیرا آماده‌ام و از نظر مالی به ثبات رسیده‌ایم.
  • من می‌خواهم بچه داشته باشم، زیرا سن بیولوژیکی بدنم دارد بالا می‌رود.

آنچه بسیار مهم است این است که فقط خواسته‌هایتان را مطرح کنید و درباره خواسته‌ها و نیازهای همسرتان هیچ فرضیه‌ای نسازید. بعدا او هم صحبت خواهد کرد.

۲. احساسات یکدیگر را تأیید کنید

گفتیم نباید صحبت یکدیگر را قطع کنید، اما باید چیزی را که از همسرتان می‌شنوید تصدیق کنید. حتی اگر با او درباره چیزی موافق نیستید، ولی آن چیز برای او اهمیت دارد، تأیید کنید که دارید به حرف‌هایش گوش می‌دهید.

سعی کنید چیزی را که همسرتان می‌گوید با جملات کوتاه تکرار کنید که یعنی درک می‌کنید. هنگام تأیید احساسات این کار را بدون نیش‌وکنایه‌زدن انجام دهید. لحنتان باید ثابت و آرامش‌بخش باشد. شما و همسرتان در حال گفت‌وگو هستید نه دعوا.

۳. مایل به بده‌بستان باشید

انعطاف‌پذیری و تمایل به بده‌بستان در سازش بسیار مهم است. خود را جای همسرتان بگذارید. سعی کنید واقعا همسرتان را درک کنید، هرچند بسیار سخت باشد. به‌ویژه زمانی‌که نیازها و خواسته‌های شما باعث می‌شود یک‌طرفه قضاوت کنید، مدتی از کالبد خود خارج شوید و احساسات و نظرات همسرتان را در نظر بگیرید.

اگر همه‌چیز فقط به دلخواه شما باشد، رابطه سالم و شادی بین شما و همسرتان ایجاد نمی‌شود.

۴. با هم دنبال راه‌‌حل باشید

سعی کنید با هم راه‌حلی پیدا کنید. شما مجرد نیستید، بنابراین همه گزینه‌ها را با هم بررسی کنید نه فردی. درباره نقاط مثبت و منفی مشکلی که دارید صحبت کنید و گزینه‌ای را انتخاب کنید که برای هر دوی شما بهتر باشد. ممکن است برخی کارها به روش شما بهتر انجام شوند و برخی کارها به روش او. حتی ممکن است روش سومی را پیدا کنید که از روش هر دوی شما بهتر است.

۵. سازش را با محبت ادغام کنید

به یاد داشته باشید سازش حرکتی محبت‌آمیز است و قرار نیست کسی این وسط تحقیر یا قربانی شود. بنابراین آن را با محبت انجام دهید نه با غیظ و غرض. اگر بگویید: «باشه بابا، هر غلطی می‌خوای بکن»، این رفتار حتی ذره‌ای به سازش شباهت ندارد. این به‌معنای آن است که «من به‌رغم میل باطنی‌ام کوتاه آمدم و ته‌ دلم ناراضی‌ام و به‌موقع تلافی خواهم کرد». این کار شما را از هم دور می‌کند.

۶. زمان‌هایی که همسرتان کوتاه می‌آید، از او قدردانی کنید

هر بار یکی از شما سازش می‌کند، طرف مقابل می‌تواند با قدردانی و سپاسگزاری راه را برای سازش‌های بیشتر و عمیق‌تر باز نگه دارد.

۷. قبل از هر واکنشی مکث کنید

سازش در ازدواج - قبل از واکنش مکث کنید
اگر عصبانی هستید، مکث کنید و واکنش نشان ندهید. بعد از آرام‌شدن به توافق برسید.

اگر چیزی مطابق میل شما پیش نمی‌رود و عصبانی یا ناراحتید، احتمالا به توافق نخواهید رسید. در این وضعیت، هر واکنشی ممکن است اوضاع را وخیم‌تر کند. بنابراین مدت کوتاهی مکث کنید و واکنش نشان ندهید. کمی بعد که آرام‌تر شدید، می‌توانید دوباره صحبت کنید و این بار سازش راحت‌تر خواهد بود.

۸. از زوج‌درمانگر کمک بگیرید

اگر در زمان تعارض به‌هیچ‌وجه نمی‌توانید با یکدیگر سازش کنید، از زوج‌درمانگر کمک بگیرید. او می‌تواند تکنیک‌هایی را به شما آموزش دهد که به‌کمک آنها راه‌های سازش با یکدیگر را پیدا کنید.

۹. منصف باشید

اگر همیشه همسرتان کوتاه می‌آید، انصاف داشته باشید. بالاخره زمانی خواهد رسید که از کوتاه‌آمدن یک‌طرفه خسته شود. برای اینکه به آنجا نرسید، گاهی هم شما سازش کنید. هر تصمیمی که می‌گیرید، از خود بپرسید آیا عادلانه است که شریک‌ زندگی‌تان را وادار به انجام آن کنید یا نه.

۱۰. حد وسط را پیدا کنید

گفتیم سازش به‌معنای یافتن حد وسط است. در هر موقعیتی، ابتدا ببینید چه چیزهایی برای شما غیرقابل‌مذاکره‌اند و از شریک‌ زندگی خود نیز بخواهید همین کار را انجام دهد. حتی می‌توانید آنها را بنویسید. سپس درباره چیزهایی که می‌توانید درباره آنها سازش کنید هم بنویسید. خواهید دید که حد وسط بین آنها پیدا می‌شود.

اگر چیزی وجود دارد که نه شما درباره آن کوتاه می‌آیید و نه او، درباره آن صحبت کنید. شاید بهتر باشد این‌طور حلش کنید: «یک‌ بار به روش من انجامش می‌دهیم، دفعه بعد به روش تو».

۱۱. گاهی اوقات روش یکدیگر را امتحان کنید

گاهی اوقات چون نمی‌توانیم دیدگاه همسرمان را به‌وضوح درک کنیم، از دیدگاه خودمان کوتاه نمی‌آییم. در چنین شرایطی، روش یکدیگر را امتحان کنید حتی اگر به‌مدت یک‌ روز یا یک‌ هفته باشد. مثلا ممکن است با همسرتان سر رفتن به محیط تفریحی موردعلاقه او موافق نباشید. می‌توانید یک‌ بار آنجا را امتحان کنید شاید از آنجا خوشتان بیاید. اگر این‌طور نبود، راه‌حل دیگری پیدا می‌کنید.

۱۲. به تخصص یکدیگر اعتماد کنید

گاهی درباره چیزی‌ که یکی از طرفین درباره آن تخصص دارد به او اعتماد کنید. مثلا شما آشپز خوبی هستید، پس همسرتان می‌تواند درباره غذا به شما اعتماد کند. از سوی دیگر، اگر همسرتان به مشکلات خودرو واقف است، اگر جایی اختلاف پیش آمد، کار را به او بسپارید.

چه زمانی باید و چه زمانی نباید کوتاه بیاییم؟

سازش در ازدواج کمی بحث‌برانگیز و مبهم است. برخی افراد با آن مخالف‌اند و استدلال می‌کنند که سازش در ازدواج باعث می‌شود هرچه شریک زندگی‌مان می‌گوید، بگوییم چشم. این نادرست است، زیرا قرار نیست سازش یک‌طرفه باشد. از سوی دیگر، سازش اصلا به‌معنای آن نیست که همیشه و در هر شرایطی باید کوتاه بیاییم. در این بخش، درباره مواردی که باید سازش کنیم و مواردی که سازش در آنها معنایی ندارد صحبت می‌کنیم. ازآنجاکه گاهی اوقات تشخیص این موارد دشوار است، با مثال آنها را روشن خواهیم کرد.

چه مواقعی باید سازش کنیم؟

مواردی‌ که سازش به‌راحتی از ایجاد تعارض جلوگیری می‌کند و باعث رضایت ما و همسرمان می‌شود، آنهایی هستند که با هویت فردی و ارزش‌های ما کاری ندارند. در ادامه، چند نمونه از این موقعیت‌ها را مطرح کرده‌ایم.

۱. برنامه‌ریزی برای بیرون‌رفتن

سازش در ازدواج - مواقع بیرون رفتن
+ عزیزم، من که گفتم اینجا غذای گیاهی نداره. تو بخوری من نگاهت کنم؟
ـ این دفعه رو کوتاه بیا، دفعه بعد می‌ریم هرجا تو خواستی!

وقتی با هم برای بیرون‌رفتن برنامه‌ریزی می‌کنید، باید ترجیحات هر دو طرف را ملاک قرار دهید. در این موارد، سازش عادلانه است. مثلا اگر به تعطیلات ساحلی علاقه دارید اما همسرتان کوهستان را ترجیح می‌دهد، می‌توانید مکانی را انتخاب کنید که هر دو را داشته باشد.

اگر همسرتان گیاه‌خوار است و رستوران موردعلاقه شما غذاهای گیاه‌خواران را سرو نمی‌کند، باید سازش کنید و به رستورانی بروید که غذاهای موردعلاقه او را هم ارائه دهد. در غیر این صورت، باید تنها غذا بخورید و او بنشیند و نگاهتان کند. بعید است حاضر به چنین کاری باشید.

۲. ابراز عشق با زبان متفاوت

گاهی اوقات زوج‌ها زبان عشق متفاوتی دارند. یادگیری صحبت‌کردن به زبان عشق طرف مقابل باعث می‌شود علاقه و محبت ما را احساس کند، حتی اگر این روش ترجیحی ما نباشد. مثلا فرض کنیم شما ترجیح می‌دهید عشقتان را کلامی ابراز کنید و همسرتان تمایل دارد آن را فیزیکی ابراز کند. اگر گاهی کوتاه بیایید و فیزیکی به او محبت کنید، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. در این صورت او هم گاهی به ابراز عشق زبانی بسنده خواهد کرد تا شما را خوشحال کند. در چنین شرایطی، هریک از ما متوجه می‌شویم که طرف مقابل حاضر است به‌خاطر او از تمایلات خود بگذرد (این تمایلات ارتباطی با هویت فردی ندارند و می‌شود گاهی تغییر کنند).

۳. تقسیم کارهای خانه

این چیزی است که اغلب اوقات زوج‌ها با آن مشکل دارند. برای نحوه تقسیم کارهای خانه باید با هم مذاکره کنید. مثلا بیرون‌گذاشتن زباله را بر عهده همسرتان بگذارید و ظرف‌ها را شما بشویید. این کار را به‌جای اینکه به حالت وظیفه به او تحمیل کنید، به‌زبان سازش بگویید: «وقتی بعد از شام من در حال شستن ظرف‌ها هستم، تو زباله‌ها را بیرون بگذار».

۴. وقت‌گذراندن با هم

گاهی اوقات ممکن است ترجیح ما برای تعطیلات آخر هفته با هم متفاوت باشد. مثلا ممکن است ترجیح بدهید تعطیلات آخر هفته خود را به انجام فعالیت‌های خارج از منزل بگذرانید و همسرتان تمایل داشته باشد در این روزها با دوستان و خانواده وقت بگذراند. تعطیلات ۲ روز است؛ می‌توانید مثلا پنج‌شنبه را به دویدن یا پیاده‌روی اختصاص بدهید و جمعه به دیدار خانواده بروید.

حال چطور در یک‌ روز به هر دو خانواده برسیم؟ این دیگر بستگی به مذاکره دارد. می‌توانید جمعه این هفته به خانواده خودتان سر بزنید و جمعه هفته بعد به خانواده او؛ یا مثلا ناهار پیش خانواده خودتان باشید و شام را با خانواده او بخورید. در هر صورت باید به توافق برسید.

به همین روش می‌توانیم تقریبا در هر جنبه از زندگی، از جمله مدیریت امور مالی، تربیت فرزندان، شرکت در فعالیت‌های مشترک، حمایت از مشاغل و اهداف یکدیگر و هرچیزی که به باورها یا ارزش‌های اصلی یکی از طرفین خدشه وارد نمی‌کند، سازش کنیم.

چه زمانی نباید سازش کنیم؟

موارد مهمی هم وجود دارند که سازش درباره آنها معنا ندارد. در چنین شرایطی باید به راه‌حل‌های دیگری متوسل شوید و اختلاف را حل کنید.

۱. به‌خطرافتادن ارزش‌ها و باورهای فردی

اگر قرار است سازش ارزش‌ها و باورهای اصلی شما را از بین ببرد، فایده‌ای ندارد. مثلا اگر اختلافتان سر تماشاکردن فیلم است، سازش‌کردن خیلی راحت این مشکل را حل می‌کند. درباره مسائل مهم‌تر چطور؟ فرض کنیم برخی از رفتارها در آمیزش جنسی برای شما خوشایند نیست و با باورهای شما منافات دارد. آیا باید سازش کنید؟ مسلما خیر. فراموش نکنید این موارد مهم قبل از ازدواج باید مطرح می‌شدند.

۲. نقض‌کردن مرزهای یکدیگر

سازش در ازدواج - هنگام نقض مرزهایتان کوتاه نیایید
اگر مرزهای شما را زیر پا می‌گذارد، سازش نکنید.

یادتان باشد هر کسی حدومرزهایی دارد و هیچ‌کس، حتی همسر، نباید از آنها عبور کند. سازش هرگز در جایی که مرزها نقض شوند، معنا ندارد. مثلا اگر چیزی که می‌خواهد شما را تحت‌فشار قرار می‌دهد یا به شما آسیب می‌زند، سازش نکنید. امنیت ذهنی، جسمی و عاطفی شما حرف اول را می‌زند و نباید درباره آن کوتاه بیایید.

۳. یک‌طرفه‌شدن سازش

رابطه‌ای که در آن همیشه یک‌ نفر سازش می‌کند، ناسالم است. قرار نیست فقط شما کوتاه بیایید. اگر متوجه شدید در هر موقعیتی، حتی در موارد کوچکی که گفتیم سازش درباره آنها ضروری است، فقط شما هستید که سازش می‌کنید، ممکن است زمان آن رسیده باشد که دیگر کوتاه نیایید.

۴. ازدست‌رفتن هویت فردی

سازش هرگز نباید به‌قیمت ازدست‌رفتن هویت فردی شما صورت گیرد. هویت فردی شما بخشی از وجود شماست و همان چیزی است که باعث شد همسرتان در وهله اول عاشق شما شود. بنابراین اگر بعد از ازدواج می‌خواهد این هویت را از شما بگیرد، سازش نکنید.

۵. موارد مربوط به خانواده شما

احتمالا ضرب‌المثل «اعضای خانواده حتی اگر همدیگر را بکشند، استخوان هم را دور نمی‌اندازند» را شنیده‌اید. جز در موارد استثنا، خانواده همیشه در سخت‌ترین روزهای زندگی کنار ما می‌ایستد. بنابراین حتی اگر با خانواده‌تان مشکل داشته باشید، بعید است حاضر باشید خاری به پای آنها برود. در مواردی‌که پای خانواده شما وسط می‌آید، سازش معنا ندارد. البته این زمانی است که همسرتان درباره خانواده شما چیزی ناعادلانه از شما بخواهد. مثلا ممکن است بگوید حق ندارید دیگر پدرتان را ببینید. در چنین مواردی کوتاه نیایید، اما اگر در موردی خانواده شما مقصرند و همسرتان حق دارد، دلیلی برای جانب‌داری از خانواده وجود ندارد.

۶. موارد مربوط به شغل شما

شغل شما یکی دیگر از مواردی است که نباید درباره آن سازش کنید. مثلا اگر همسرتان از شما می‌خواهد شغلتان را به‌خاطر او رها کنید و شما عاشق کارتان هستید، کوتاه نیایید. او قبل از ازدواج می‌دانست شما چه شغلی دارید و باز هم شما را انتخاب کرد. بااین‌حال در این مورد خاص، فراموش نکنید رابطه زناشویی شما به‌اندازه شغلتان مهم است و باید بین آنها تعادل کاملی وجود داشته باشد. اگر همسرتان به این دلیل با شغل شما مشکل پیدا کرده است که تعادل کار و زندگی شما برقرار نیست، باید آن را اصلاح کنید اما اگر غیرمنطقی رفتار می‌کند، سازش نکنید.

۷. موارد مربوط به دوستان شما

گاهی‌ اوقات در عالم دوستی در سال‌های مجردی، ممکن است با دوستانی ارتباط داشته باشیم که سبک زندگی آنها مناسب زندگی خانوادگی نیست. اگر مشکل همسرتان این است، می‌توانید بررسی کنید که آیا خودتان این مسئله را قبول دارید یا نه. در چنین شرایطی سازش ایرادی ندارد؛ می‌توانید فاصله‌تان را با آن دوستان حفظ کنید. در غیر این صورت، اگر دوستانی صمیمی دارید که افراد سالمی هستند، قرار نیست بعد از ازدواج از شما جدا شوند. مگر اینکه مانند مورد شغل، باز هم تعادل بین دوستی و زندگی را فراموش کرده باشید.

اگر موضوع چیزی دیگری است و همسرتان درباره دوستان شما چیزی غیرمنطقی از شما می‌خواهد، نباید کوتاه بیایید. ارتباط دوستانه یکی از نیازهای اصلی تقریبا همه ماست؛ دوستانی که گاهی به حمایت و همدلی آنها نیاز مبرم داریم.

۸. سرگرمی‌ها و علایق شما

سازش در ازدواج - درباره سرگرمی‌های خود کوتاه نیایید
اگر بین سرگرمی و ازدواجتان تعادل برقرار کرده‌اید، همسرتان حق ندارد اعتراض کند

یکی از چیزهای مهمی که اغلب قربانی ازدواج می‌شود، سرگرمی‌ها و علایق شخصی افراد است؛ جدا از کارهایی که با شریک زندگی خود انجام می‌دهند.

شغل، کارهای خانه، وقت‌گذراندن با همسر، خانواده و دوستان و همه امور رایج در ازدواج هرگز نباید باعث شوند سرگرمی‌هایی را که از آنها لذت می‌بریم فراموش کنیم.

مثلا اگر مطالعه سرگرمی موردعلاقه شماست و همسرتان دوست ندارد سرتان در کتاب باشد، به او گوشزد کنید که این سرگرمی شماست و حق ندارد آن را از شما بگیرد. در چنین شرایطی کوتاه نیایید؛ البته مانند موارد قبل، فراموش نکنید که باید تعادل برقرار باشد و سرگرمی‌های شما تمام فعالیت‌های دیگر شما را تحت‌تأثیر قرار نداده باشند.

مثلا اگر همسرتان بعد از روزی پرمشغله به منزل رسیده است و شما حتی سرتان را از روی کتاب بلند نمی‌کنید که به او نگاه کنید، حق دارد اعتراض کند. یا مثلا اگر در حال بازی رایانه‌ای هستید و همسرتان چند بار برای ناهار صدایتان می‌کند و اهمیتی نمی‌دهید، حق دارد ناراحت شود.

بنابراین زمانی سازش بی‌معناست که او به‌دلایل غیرمنطقی یا فقط به این دلیل که سرگرمی‌های شما موردعلاقه او نیستند، وادارتان کند از آنها دست بکشید.

سخن پایانی

در این مقاله درباره سازش در ازدواج و اینکه چه زمانی باید کوتاه بیاییم و چه زمانی نباید سازش کنیم صحبت کردیم. همان‌ طور که دیدیم، در اختلافات معمولی و مشکلات کوچک، ارزش‌قائل‌شدن برای همسرمان و سازش با او به صمیمی‌ترشدن ارتباط بین‌فردی ما می‌انجامد. درحالی‌که مسائل ریشه‌ای و مواردی که به هویت فردی ما و ارزش‌ها و باورهای اصیل ما مربوط می‌شوند، چیزی نیستند که سازش درباره آنها درست باشد. با درنظرگرفتن این موارد می‌توان ازدواج را به رابطه‌ای شیرین و آرامش‌بخش تبدیل کرد.

نظر شما درباره سازش در ازدواج چیست؟ چقدر این موضوع را رعایت می‌کنید و چطور در اختلاف با همسرتان به توافق می‌رسید؟ لطفا دیدگاه‌هایتان را با ما در میان بگذارید.

اگر می‌خواهید دلیل بسیاری از رفتارهای شریک عاطفی، یا حتی خودتان را در رابطه متوجه شوید، حتما این کتاب را بخوانید.



منبع

نشانه‌های زیاده‌روی در وقت گذرانی با همسر

اهمیت وقت‌گذرانی با همسر؛ ۹ پیشنهاد جذاب و ۳ نشانه زیاده‌روی


شاید شما هم شنیده باشید که زوج‌ها را با عبارت «جدانشدنی» توصیف می‌کنند. این عبارت احساسی گرچه بیانگر پیوند مادام‌العمر زناشویی است، در واقعیت محقق نمی‌شود چون ۲ نفر گرچه زن و شوهر یکدیگرند، نمی‌توانند تمام ساعات و زمان‌ها با هم باشند. طرفین باید به نقش‌ها و وظایف اجتماعی خود نیز عمل کنند، درنتیجه باید برای وقت‌گذرانی با هم برنامه‌ریزی کنند. در این مقاله درباره ضرورت وقت‌گذرانی با همسر می‌گوییم، پیشنهادهایی برای این کار ارائه می‌دهیم و نشانه‌های زیادی‌روی در آن را بررسی می‌کنیم. با ما همراه باشید.

ضرورت وقت‌گذرانی با همسر

در شروع رابطه و اوایل ازدواج زوج‌ها زمان زیادی را با هم سپری می‌کنند، اما با گذر زمان و به‌دلیل مشغله‌های زندگی این زمان کمتر می‌شود. به همین دلیل زوج‌ها باید آگاهانه زمانی را برای وقت‌گذرانی با یکدیگر اختصاص دهند. در ادامه، دلایل ضرورت وقت‌گذرانی با همسر را بیان کرده‌ایم.

۱. افزایش صمیمیت

وقت‌گذرانی با همسر به هر دو شما این امکان را می‌دهد که یکدیگر را بهتر بشناسید و به جزئیات شخصیت هم پی ببرید. وقتی مسئله‌ای ناخوشایند پیش بیاید، این شناخت متقابل سبب می‌شود آن را بهتر حل‌وفصل کنید.

۲. تقویت ارتباط

صحبت‌کردن درباره ایده‌ها، افکار و احساسات خود در زمانی که هر دو آزادید، باعث تقویت ارتباط و پیوند عاطفی شما می‌شود.

۳. ایجاد خاطرات زیبا

خاطره زیبا و به‌یادماندنی با همسر یکی از عواملی است که باعث تقویت پیوند شما می‌شود. طبق تحقیقات، زوج‌هایی که خاطرات مثبت خلق می‌‌کنند زندگی زناشویی موفق‌تری دارند. وقت‌گذرانی با همسر و برنامه‌ریزی برای آن یکی از بهترین روش‌ها برای رقم‌زدن خاطرات فراموش‌نشدنی است. با یادآوری این خاطرات در زمان‌های سختی و ناراحتی، می‌توان از آنها به‌عنوان طنابی برای حفظ پیوند استفاده کرد.

۴. افزایش اعتماد متقابل

اگر برای وقت‌گذرانی با همسرتان زمان کافی نگذارید، ممکن است او به این فکر کند که شما حواستان به زندگی مشترک نیست. شاید حتی تصور کند که پای فرد دیگری در میان است. وقت‌گذرانی روشی برای تقویت اعتماد متقابل و نمایش تعهد شما به رابطه است.

۵. کاهش استرس

روزمرگی‌ها و کار به شما استرس می‌دهند. چه چیزی بهتر از وقت‌گذرانی با همسر استرس هر دوی شما را کاهش می‌دهد؟ بر اساس تحقیقات، وقت‌گذرانی با شریک زندگی باعث کاهش هورمون‌های استرس و افزایش هورمون‌های شادی می‌شود.

چقدر باید با همسر وقت گذراند؟

نمی‌توان به این پرسش پاسخ دقیقی داد. اینکه چقدر با یکدیگر وقت می‌گذرانید، بستگی به عواملی مانند زمان کار شما دارد. برخی زوج‌ها باید از والدین مسن خود نیز مراقبت کنند. بنابراین شرایط کار و زندگی هر شخص تعیین‌کننده مدت‌زمان وقت‌گذرانی است. بااین‌حال باید آماده باشید تا گاهی اوقات از کار و زندگی شخصی خود برای وقت‌گذرانی با همسر بزنید. نمی‌توانید همیشه مسائل دیگر را بر این مسئله اولویت دهید.

پیشنهاد‌هایی برای وقت‌گذرانی با همسر

۱. در گردهمایی‌ها شرکت کنید

نیازی نیست در تمام گردهمایی‌ها شرکت کنید. همه‌روزه در شهرها گردهمایی‌ها و نشست‌های عمومی با موضوعات مختلف برگزار می‌شوند. شما می‌توانید با کمک یکدیگر برنامه‌‌‌ای جالب و مفرح را انتخاب و در آن شرکت کنید.

۲. با هم وزش کنید

همه ما باید دست‌کم ۳ روز در هفته را به ورزش‌کردن اختصاص دهیم. همین زمان را می‌توان فرصتی برای وقت‌گذرانی با همسر در نظر گرفت. با هم پیاده‌روی یا در خانه ورزش کنید. وقتی با هم ورزش می‌کنید، انگیزه شما برای ادامه ورزش نیز بیشتر می‌شود.

۳. قرارهای عاشقانه بگذارید

اولین قرارهای عاشقانه را به یاد دارید؟ باز هم می‌توانید به قراری عاشقانه بروید. با هم‌فکری یکدیگر شبی را برای رفتن به رستوران یا مجموعه‌ای تفریحی برگزینید.

۴. با هم به رخت‌خواب بروید

گرچه این کار برای برخی از زوج‌ها که ساعت کاری متغیر دارند دشوار است، اگر می‌توانید ساعت کاری را طوری تنظیم کنید تا برخی شب‌ها هم‌زمان بخوابید. کنار یکدیگر بودن پیش از خوابیدن، دلبستگی و صمیمیت شما به هم را بیشتر می‌کند.

۵. بین کار زمان‌هایی کوتاه برای باهم‌بودن در نظر بگیرید

حتی اگر مشغله شما زیاد باشد، شاید بتوانید زمان‌هایی کوتاه را با هم بگذرانید. مثلا می‌توانید ساعت ناهار را با هم بگذرانید. فقط مطمئن شوید که از قبل همه کارها را انجام داده باشید تا مجبور نشوید هم‌زمان که دنبال همسرتان می‌روید، وظایف کاری را نیز انجام دهید.

۶. با هم فیلم تماشا کنید یا به سینما بروید

تماشای فیلم در خانه یا سینمارفتن یکی دیگر از کارهایی است که می‌توانید با هم انجام دهید. با مشورت هم فیلم‌هایی را که دوست دارید انتخاب کنید. وقتی درباره فیلم‌ با هم بحث کنید، شاید از دانش و نگرش عمیق همسرتان تعجب کنید.

۷. برای رابطه جنسی برنامه‌ریزی کنید

رابطه جنسی بخشی مهم از زندگی زناشویی است. برای رابطه جنسی رضایت‌بخش باید برنامه‌ریزی کنید. خود رابطه جنسی نوعی وقت‌گذرانی با همسرتان است.

۸. با هم فعالیت‌های جدید را امتحان کنید

شاید در فهرست کارها و علایق همسرتان چیزهایی باشند که هنوز فرصت نکرده باشد آنها را امتحان کند. بنابراین فرصت مناسبی است تا شما او را در این تجربه جدید همراهی کنید.

۹. با هم آشپزی کنید

آشپزی با هم یکی از بهترین روش‌ها برای وقت‌گذرانی با همسر است. تقویت همکاری و همدلی و ثبت خاطره‌ای خوشمزه کمترین فایده این کار است.

نشانه‌های وقت‌گذرانی بیش‌ازحد با همسر

زیاده‌روی در وقت‌گذرانی با همسر نیز مانند هر افراط دیگری ممکن است پیامدهایی برای سلامت روان و فردیت شما داشته باشد. این تصور که وقتی ما ازدواج کردیم باید همیشه و در همه حال با شریک زندگی خود کاری را انجام دهیم، غلط است. شما و همسرتان هر دو فردیت و زندگی شخصی خود را نیز دارید. بنابراین نباید در وقت‌گذرانی با یکدیگر به حدی زیاده‌روی کنید که یکی از طرفین دچار مشکل شود.

در ادامه، ۳ نشانه‌ زیادی وقت‌گذراندن با همسر را نوشته‌ایم.

۱. احساس نیاز به تنهابودن

اگر دنبال بهانه‌‌ای برای تنهاشدن می‌گردید، یعنی نیاز دارید که تنها باشید. شاید دلیل چنین احساسی لزوما به طرف مقابلتان مربوط نباشد. به‌هرحال باید به این نیاز توجه کنید و از همسرتان بخواهید که به نیازتان احترام بگذارد.

۲. تحریک‌پذیری

اگر احساس درماندگی، اضطراب و ناخشنودی دارید، شاید وقت آن رسیده است که کمی تنها باشید. تغییرات هورمونی، مشکلات کاری و مسائل مختلف شاید بیش‌ازحد به شما فشار آورده‌اند و دلتان می‌خواهد که مدت کوتاهی به حال خودتان رها شوید. مراقبه، عبادت و سایر فعالیت‌هایی که در تنهایی انجام می‌دهید، باعث می‌شوند این احساسات ناخوشایند را راحت‌تر پشت‌سر بگذارید.

۳. گشتن دنبال فعالیت‌های مجردی

همه ما علاوه‌بر رابطه با همسر، به ارتباط با سایر افراد و گسترش شبکه ارتباطی خود نیاز داریم. ما نمی‌توانیم تمام نیازهای عاطفی، روانی و اجتماعی خود را تنها در ارتباط با یک نفر تأمین کنیم. اگر مدتی است که بیش‌ازحد با همسرمان وقت‌ می‌گذرانیم و خبر از سایر دوستان و آشنایان نداریم، وقت آن رسیده است که مدتی را هم به وقت‌گذرانی با آنها اختصاص دهیم.

چطور بفهمیم نیاز به تنهابودن به معنای مشکلی در رابطه با همسر نیست؟

اینکه بخواهید مدت کوتاهی تنها باشید، لزوما به معنای وجود مشکل در رابطه نیست. در رابطه سالم، دو طرف به فردیت و استقلال هم احترام می‌گذارند و اجازه فعالیت‌های فردی به هم می‌دهند. در عین حال هر دو به رابطه نیز توجه دارند و با یکدیگر نیز وقت می‌گذرانند.

اما اگر نیاز به تنهایی به پرهیز از یکدیگر تبدیل شده باشد، یعنی یک یا هر دو نفر سعی می‌کنند از وقت‌گذرانی با هم فرار کنند و از مسئولیت‌های خود به‌عنوان همسر شانه خالی کنند، این به معنای وجود مشکلی در رابطه است.

تجربه شما چیست؟

شما چگونه با همسرتان وقت‌ می‌گذرانید؟ آیا به غیر از پیشنهادهای ارائه‌شده در مقاله، روش‌های دیگری سراغ دارید؟ به‌نظر شما چطور باید بین وقت‌گذراندن با همسر و زندگی شخصی یا کاری تعادل ایجاد کرد؟



منبع