چطور ارتباطات تیمی دورکاری و هیبریدی مدیریت کنیم؟

چطور ارتباطات تیمی دورکاری و هیبریدی مدیریت کنیم؟


اگر کارمند هستید، کار حضوری را ترجیح می‌دهید یا دورکاری را؟ اگر صاحب کسب‌وکار هستید، بر کار حضوری تأکید دارید یا امکان دورکاری و ترکیبی را هم در شرکت فراهم کرده‌اید؟ چه کارمند باشید و چه صاحب کسب‌وکار حتماً متوجه شده‌اید که مدل‌های کاری مختلف، چالش‌های خاص خود را دارد. تسلط بر ارتباطات تیمی دورکار و ترکیبی، یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی است که مدیران کسب‌وکارهای مختلف با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در دنیای امروزی که شکل و شمایل محیط کاری و نحوه‌ همکاری کارمندان تغییر کرده، دورکاری باعث ایجاد برخی شکاف‌های ارتباطی شده است. چنانچه شما نیز با این مشکل سروکار دارید و به دنبال راه‌حلی برای رفع آن هستید، این مطلب را تا انتها مطالعه کنید.

عصر جدید دورکاری و ترکیبی همراه با ارتباطات مؤثر

در دنیای پیشرفته امروزی با وجود امکانات ارتباطی فراوان، نیروهای هر کسب‌وکار به‌صورت ترکیبی (دورکاری و حضوری) مشغول به فعالیت هستند. با توجه به جدید بودن این شرایط، کارمندان و مدیران با چالش‌های بسیاری روبه‌رو می‌شوند. این چالش‌ها می‌توانند بر روند کاری افرادی که به‌صورت دورکاری فعالیت می‌کنند، تأثیر بگذارد و در برخی مواقع آن‌ها را سرخورده کند. زیرا مطابق آمار به‌دست آمده از نظرات کارمندان، فقط نیمی از متخصصان، برنامه کار ترکیبی شرکت خود را درک می‌کنند که این امر نشان‌دهنده ارتباط بسیار ضعیف درباره این موضوع حیاتی است.

طبق اظهارات افرادی که به‌صورت دورکاری فعالیت می‌کنند، محیط کار دورکاری از نظر ارتباطی و تعاملی، محیطی منفعل است. اگر بهترین شیوه‌های ارتباطی، برای موقعیت‌های شغلی دور کاری مدنظر قرار نگیرد، دسترسی و اشتراک‌گذاری اطلاعات جدید برای کارکنان بسیار دشوار می‌شود. در نهایت احتمال ایجاد انزوای اجتماعی برای این کارمندان بسیار زیاد خواهد شد.

اپیدمی ارتباطات مبهم

مطابق گزارش FlexOs، می‌توان گفت تقریباً یک‌سوم کارکنان ادعا می‌کنند که با دستورالعمل‌های مبهم و راهنمایی‌های گنگ دست و پنجه نرم می‌کنند. این امر نشان‌دهنده مواجهه با اپیدمی در شرکت‌ها و سازمان‌ها است. می‌خواهید بیشتر به اهمیت این موضوع پی ببرید؟ در ادامه، مثالی از کارمندان در جلسات گروه‌های کانونی بیان می‌کنیم.

تصور کنید که درگیر پروژه‌ای هستید و ایمیلی از مدیرتان ظاهر می‌شود که می‌گوید: «بیایید روی جذابیت بصری آن تمرکز کنیم.» شما با انرژی به طراحی گرافیک می‌پردازید و با دقت فونت‌ها، رنگ‌ها و طرح‌ها را انتخاب می‌کنید تا تجربه‌ای جذاب و دل‌نشین برای کاربر نهایی رقم بزنید. درست زمانی که آخرین دستکاری‌ها را روی طرح خود انجام می‌دهید، ایمیل دوم ظاهر می‌شود و به‌طور صریح می‌گوید: «محتوا باید اولویت ما باشد.» در این لحظه چه کاری انجام می‌دهید؟ چطور چنین اتفاقی می‌افتد؟ فقدان راهنمایی شفاف مدیریتی شما را در باتلاق سردرگمی فرو می‌برد. این اتفاق، نه‌تنها بهره‌وری‌تان را کاهش می‌دهد، بلکه بر روحیه‌‌تان هم تأثیر منفی می‌گذارد.

مثالی که زدیم، یک نمونه معمولی از یک اپیدمی بزرگ‌تر است که هم بر کارمندان دفتر و هم کارمندان دورکاری تأثیر می‌گذارد. پیام‌رسانی زیگزاگی مدیران، تمرکز تیم‌ها و کیفیت کلی خروجی آن‌ها را کاهش می‌دهد. زمان آن رسیده است که مدیران متوجه شوند که ارتباط شفاف و مداوم با کارمندان، چه حضوری و چه دورکاری، صرفاً یک انتخاب نیست؛ بلکه ضرورت است. ارتباطات شاف و مداوم با کارمندان، دوای درد سردرگمی همه‌گیر در سازمان‌هاست. تکرار و تداوم چنین سردرگمی‌هایی، مانع پیشرفت فردی و جمعی می‌شود.

طبق گزارشی که FlexOS می‌دهد، احتمال این‌که کارکنان دورکار احساس کنند که مدیرانشان در دسترس هستند یا با آن‌ها ارتباط مؤثر دارند، ۳۶ درصد کم‌تر از همکاران حاضر در دفتر است. این موضوع، صرفاً شکافی برای در دسترس بودن نیست؛ بلکه پرتگاهی است که اعتماد را از بین می‌برد و بهره‌وری را تضعیف می‌کند. بیایید باز هم مثال بزنیم:

سارا، کارمند دورکار یک شرکت است. او، کارمندی سخت‌کوش است، اما مشکلی برایش پیش آمده و نیاز دارد با مدیر خود در تماس باشد. چند هفته است که تلاش می‌کند که هر طور شده بتواند مشکل پیش‌آمده را به‌طور مستقیم با مدیر در میان بگذارد، اما هنوز هم موفق نشده است. ایمیل‌های او یا بی‌پاسخ می‌مانند یا پاسخ‌های مبهم می‌گیرند، مانند: «به‌زودی صحبت می‌کنیم.» از این اتفاق چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟ دسترسی به مدیر شرکت، محدود است و از آن‌جایی که سارا، کارمند دورکار است، برای برقراری ارتباط با مدیر شرکت در اولویت قرار نمی‌گیرد! این غفلت مدیریتی، پیامدهای گسترده‌ای دارد. در چنین فضایی و با چنین رفتاری، سارا احساس می‌کند مانند ماهواره‌ای سرگردان است که هر لحظه ممکن است از مدار خارج شود و این در حالی است که سارا دوست دارد مهره‌ای ارزشمند در این فضا باشد و نه شبیه شیء سرگردان. در نتیجه بی‌اعتنایی‌های مدیر به برقراری ارتباط کاری با این کارمند دورکار، برای سارا چه اتفاقی می‌افتد؟ تعامل او کاهش می‌یابد، اشتیاق او برای پروژه‌ها کم می‌شود، سؤالاتی که از مدیر خود داشت بی‌پاسخ می‌ماند و پیشرفت او را متوقف می‌کند، ایده‌هایی که می‌خواست مطرح کند، کنار گذاشته می‌شوند و خلاقیت او خاموش خواهد شد.

راهکارهای استراتژیک برای تسلط بر ارتباطات تیمی دورکاری و ترکیبی

برقراری ارتباط مؤثر در محیط‌های کاری ترکیبی و دورکاری، امری حیاتی است که مستلزم برنامه‌ریزی دقیق و استفاده هوشمندانه از ابزارهای ارتباطی متنوع خواهد بود. مدیران محترم، به‌منظور ایجاد هماهنگی بیشتر در تیم و افزایش بهره‌وری، باید با همکاران خود به توافقی جامع در خصوص انتخاب و نحوه استفاده از پلتفرم‌های ارتباطی مختلف دست یابند. برخی از راهکارهایی که به تسلط بر ارتباطات تیمی دورکاری و ترکیبی کمک می‌کند، عبارت‌اند از:

۱- تعیین کانال‌های ارتباطی مناسب

یکی از گام‌های اصلی برای بهبود ارتباطات، انتخاب و تعیین کانال‌های ارتباطی مناسب است. هر کدام از ابزارهای ارتباطی موجود از جمله ایمیل، پیام‌رسان‌های فوری و پلتفرم‌های برگزاری جلسات آنلاین، مزایا و محدودیت‌های خاص خود را دارند. برای مثال، ایمیل برای مکاتبات رسمی و طولانی‌مدت مناسب‌تر است، در حالی که پیام‌رسان‌های فوری برای ارتباطات سریع و کوتاه‌مدت کاربرد دارند. به‌منظور جلوگیری از سردرگمی و افزایش کارایی، توصیه می‌شود که تیم‌ها درباره نحوه‌ استفاده این ابزارها با هم توافق کنند.

۲- ایجاد سند مرجع مشترک

برای اطمینان از این‌که تمام اعضای تیم درک مشترکی از اهداف، مسئولیت‌ها و ضرب‌الاجل‌ها دارند، ایجاد مرجع مشترکی به نام «بوم شفافیت» بسیار مفید خواهد بود. این سند می‌تواند شامل اطلاعاتی مانند چشم‌انداز پروژه، وظایف هر یک از اعضای تیم، جدول زمانی پروژه و همچنین منابع موردنیاز باشد. با به اشتراک‌گذاری این سند، همه‌ اعضای تیم به‌راحتی می‌توانند به اطلاعات لازم دسترسی داشته باشند. تنظیم چنین سندی به‌منظور جلوگیری از بروز سوءتفاهم انجام می‌شود.

۳- تعیین ساعات مشخص برای برقراری ارتباط

برای تسهیل ارتباطات و ایجاد حس تعلق در بین اعضای تیم، تعیین ساعات مشخصی برای برقراری ارتباط توصیه می‌شود. این ساعات می‌تواند برای جلسات آنلاین منظم، ساعات پاسخگویی مدیران به سؤالات کارکنان یا برگزاری جلسات غیررسمی برای تبادل نظر درباره موضوعات مختلف تعیین شود. با تعیین این ساعات، اعضای تیم می‌توانند مطمئن باشند که در صورت نیاز به مشورت یا پشتیبانی، به‌راحتی می‌توانند با مدیران یا همکاران خود ارتباط برقرار کنند.

۴- اهمیت ارتباطات چهره به چهره

اگرچه ابزارهای ارتباطی آنلاین امکان برقراری ارتباط از راه دور را فراهم می‌‌کنند، اما نمی‌توانند جایگزین کامل ارتباطات چهره به چهره باشند. تعاملات اجتماعی و غیررسمی که در محیط‌های کاری حضوری اتفاق می‌افتند، نقش مهمی در تقویت روابط بین افراد و افزایش روحیه همکاری در تیم‌ها ایفا می‌کند. به همین علت، توصیه می‌شود که جلسات حضوری یا آنلاین به‌طور منظم با حضور تک‌تک اعضای تیم برگزار شود تا فرصتی برای تعاملات اجتماعی و تبادل نظرهای غیررسمی فراهم شود.

۵- تعیین ساعات مشخص برای کار گروهی

با تعیین ساعات مشخصی برای کار گروهی، می‌توان تمرکز اعضای تیم را برای انجام پروژه‌های مشترک افزایش داد و به بهبود کیفیت تصمیم‌گیری کمک کرد. برای مثال، می‌توان ساعاتی از روز را به‌عنوان «زمان همکاری» تعیین کرد و از تمام اعضای تیم خواست تا در این ساعت به‌صورت حضوری یا آنلاین در جلسات و بحث‌های گروهی شرکت کنند. این کار باعث می‌شود تا اعضای تیم بتوانند ایده‌های خود را با یکدیگر در میان بگذارند، از تجربیات یکدیگر بهره‌مند شوند و چالش‌های مشترک پیش‌آمده را حل و فصل کنند.

۶- اهمیت فعالیت‌های تیم‌سازی

فعالیت‌های تیم‌سازی نقش مهمی در تقویت روابط بین اعضای تیم، افزایش روحیه همکاری و ایجاد فرهنگ سازمانی مثبت ایفا می‌کند. این فعالیت‌ها می‌توانند به‌صورت حضوری یا آنلاین برگزار شوند و شامل بازی‌های گروهی، کارگاه‌های آموزشی یا برگزاری جشن‌های کوچک باشد. با برگزاری منظم این فعالیت‌ها، می‌توان به تقویت حس تعلق اعضای تیم به سازمان کمک کرد. گفتنی است که این اقدام باعث بهبود عملکرد کلی تیم خواهد شد. اهمیت تیم سازی را در ارتباطات تیمی دورکاری دست کم نگیرید.

۷- انجام نظرسنجی و جمع‌آوری بازخورد

برای اطمینان از این‌که اعضای تیم از فعالیت‌های تیم‌سازی و ساعات مشخص‌شده برای کار گروهی استقبال خواهند کرد، توصیه می‌شود که به‌طور منظم از اعضای تیم بازخورد بگیرید. انجام نظرسنجی ناشناس می‌تواند به شناسایی نقاط قوت و ضعف این برنامه‌ها کمک کند و به مدیران این امکان را بدهد تا تغییرات لازم را در برنامه‌های خود ایجاد کنند.

۸- انعطاف‌پذیری و تطبیق با نیازهای تیم

انعطاف برای ارتباطات تیمی دورکاری و ترکیبی ضروری است. باید توجه داشت که نیازهای هر تیم ممکن است با گذشت زمان تغییر کند. به همین علت، برنامه‌های مربوط به همکاری تیمی و فعالیت‌های تیم‌سازی باید به‌صورت مداوم ارزیابی و در صورت لزوم، اصلاح شوند. با ایجاد محیط کاری پویا و انعطاف‌پذیر، می‌توان به بهبود مستمر عملکرد تیم کمک کرد.

برقراری ارتباط مؤثر، کلید موفقیت در دنیای کار ترکیبی و دورکاری

1722629013 273 چطور ارتباطات تیمی دورکاری و هیبریدی مدیریت کنیم؟

یافته‌های اخیر در خصوص چالش‌ها و فرصت‌های موجود در محیط‌های کاری ترکیبی و دورکاری، زنگ خطری برای مدیران به صدا درآورده است. با این حال، این چالش‌ها می‌توانند فرصتی برای رشد و توسعه نقش مدیران در سازمان تلقی شوند. یکی از مهم‌ترین جنبه‌هایی که مدیران باید به آن توجه کنند، ارتقای مهارت‌های ارتباطی خود است. در این مطلب، توضیح دادیم که مدیران چطور می‌توانند برقراری ارتباط را در محیط کاری ترکیبی و دورکاری تقویت کنند و بهبود ببخشند. فرقی نمی‌کند که مدیر کسب‌وکار هستید یا کارمند دورکار، اگر درباره برقراری ارتباط در محیط کاری، خاطره یا تجربه‌ای آموزنده دارید، خوشحال می‌شویم که برای ما هم تعریف کنید.

منبع: psychologytoday

کسب‌وکار خود را با سرمایه کم شروع کنید

به مدت محدود



Source link

۶ عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق + ۵ کارآفرینی که این عادت را رعایت کردند

۶ عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق + ۵ کارآفرینی که این عادت را رعایت کردند


اگر می‌شد رازهای موفقیت در کسب و کار را به یک دفترچه راهنما تبدیل کرد و به فارغ‌التحصیلان MBA داد، دیگر کسی در راه موفقیت مشکلی نداشت. اما امروزه موفقیت به‌معنای مطالعه مفاهیم اثبات‌شده و یادگیری مهارت‌ها و عادت‌های کارآفرینان موفق است. اگر می‌خواهید در مسیر رهبری سازمانی از دیگران پیشی بگیرید، در اینجا شش عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق آورده شده است که باید در خود پرورش دهید.

کارآفرین موفق به چه معناست؟ آیا به‌معنای جاه‌طلبی ذاتی است؟ آیا نیازمند شخصیت برون‌گرا است؟ یا شاید کاریزمایی که بتواند مشتریان را متقاعد کند؟ برخی کارآفرینان ممکن است این ویژگی‌ها را داشته باشند، اما این‌ها تنها صفات تعیین‌کننده‌ کارآفرینان موفق نیستند. بسیاری از کارآفرینان موفق امروزی افرادی هستند که شاید در دوران تحصیل نادیده گرفته می‌شدند. برای مثال، بیل گیتس جمله معروفی دارد: «اگر به ازای هر بار که کسی در دبیرستان مرا مسخره می‌کرد، یک دلار داشتم – اوه، صبر کنید، دارم!»

با هم نگاهی به ۶ عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق داریم.

۶ عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق

هر کسی می‌تواند یک کارآفرین موفق شود، اما چند ویژگی اصلی شخصیتی وجود دارد که تقریباً همه‌ کارآفرینان موفق از آن‌ها برخوردارند و می‌توانید از آن‌ها پیروی کنید:

۱با طلوع خورشید بیدار شوید

هرچند ممکن است وسوسه شوید تا دیروقت بیدار بمانید و برنامه‌های تلویزیونی یا وبلاگ‌های مورد علاقه‌تان را دنبال کنید، اما اگر دیر بخوابید، نمی‌توانید صبح زود بیدار شوید. مطالعات نشان می‌دهد که سحرخیزان نسبت به همتایان دیرخواب خود فعال‌ترند، برنامه‌ریزی بهتری دارند و مشکلات را بهتر پیش‌بینی می‌کنند. همچنین، صبح‌ها در خلوت برای همان روز برنامه‌ریزی می‌کنند. این کار، بهره‌وری آن‌ها را افزایش می‌دهد.

۲از شکست نترسید

سر جیمز دایسون(Sir James Dyson)، خالق جاروبرقی دایسون، ارزش شکست را در مسیر موفقیت تجلیل می‌کند. شکست فرآیند خلاقیت را تحریک می‌کند و به نوآوری منجر می‌شود. دایسون قبل از اینکه فرمول جادویی جاروبرقی‌های انقلابی خود را پیدا کند، ۵۱۲۶ بار شکست خورد. امروز، دایسون برند پیشرو جاروبرقی است و سهم چشمگیری از بازار را در اختیار دارد.

یک کارآفرین موفق از تغییر برنامه‌ها و نیاز به بازسازی پروژه ناراحت نمی‌شود و بدون اینکه در رکود بماند، از نو شروع می‌کند. بسیاری از کارآفرینان می‌گویند کسب‌وکارشان با آنچه در ابتدا تصور می‌کردند متفاوت شده است، اما این تغییرات را پذیرفته‌اند و از آن‌ها استفاده کرده‌اند. در برابر سختی‌ها تسلیم نشوید و کارها را به تعویق نیندازید. سعی کنید بدون نیاز به تشویق دیگران، کارهایی را انجام دهید و در پروژه‌های خود ابتکار عمل داشته باشید.

۳به وعده‌های خود وفا کنید

روابط تجاری موفق بر پایه اعتماد بنا می‌شوند. اگر به کارمندان یا مشتریان خود قولی می‌دهید، ضروری است که به آن عمل کنید. فقط قول چیزی را بدهید که می‌توانید تحویل دهید. همیشه بهتر است کمتر قول بدهید و بیشتر تحویل دهید تا برعکس. توجه داشته باشید که هیچ کس همه‌چیز را نمی‌داند. یک کسب‌وکار جدید اغلب به دلیل کمبود بودجه، در بخش‌های مختلف، کمبود کارمند دارد. این کارآفرینان هستند که باید از همان ابتدا همه‌چیز را از حسابداری تا بازاریابی یاد بگیرند. پس اخلاق کاری را رعایت کنید و برای انگیزه و تشویق کارمند و مشتری خود، وعده‌ای ندهید که نتوانید به آن عمل کنید.

۴- ورزش کنید و تناسب اندام خود را حفظ کنید

ورزش فقط فواید جسمی ندارد، بلکه فواید روانی نیز دارد. ورزش به بهبود تمرکز، حافظه، یادگیری سریع‌تر و استقامت ذهنی کمک می‌کند. همچنین برای کسانی که با افسردگی، اضطراب و استرس مبارزه می‌کنند، مفید است. زمانی را برای ورزش اختصاص دهید تا ذهن شما برای کار در بهترین حالت خود باشد. ورزش سبب می‌شود ذهنی آرام و جسمی سالم داشته باشید و در ادامه برای کسب و کار خود تصمیمات خلاقانه بگیرید. توجه داشته باشید که منظور از خلاقیت در اینجا فکر کردن به ایده‌های تجاری منحصر به فرد و پیدا کردن راه‌حل‌های نوآورانه برای مشکلات است.

۵- همیشه در حال شبکه‌سازی باشید

شبکه سالم از دوستان و روابط تجاری با ارزش‌ترین دارایی شغلی شماست. روابط با ارزش را شناسایی کنید و پرورش دهید و فراتر از حلقه دوستان و همکاران خود بروید تا افراد جدیدی را در صنایع مختلف پیدا کنید. تماس منظم با اعضای شبکه خود را حفظ کنید و همیشه به دنبال راه‌هایی برای کمک به دیگران و ارزش‌آفرینی برای شبکه خود باشید.

۶برای رسیدن به اهداف خود مشتاقانه وقت بگذارید

کارآفرینان موفق به دلایل متعدد به روال‌های روزانه وابسته هستند. آن‌ها کارهای روزمره خود را ساده و سرراست می‌کنند تا بهره‌وری بیشتری داشته باشند. با برنامه‌‌ریزی روزانه، می‌توانید تعداد تصمیم‌گیری‌های لازم را کاهش ‌دهید و برای مسائل مهم‌تر بیشتر وقت بگذارید. در این میان، اهداف کارآفرینی خود را مشتاقانه دنبال کنید چرا که اشتیاق به نظر مهم‌ترین ویژگی شخصیتی هر کارآفرین موفق است. آن‌ها در کارهایی که دوست دارند موفق می‌شوند. این اشتیاق به آن‌ها انگیزه می‌دهد تا تلاش کنند و به نتایج عالی دست یابند.

۵ کارآفرین موفق که این عادت‌ها رعایت کردند

اگر فکر می‌کنید ۶ عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق که گفتیم تنها شعار است، اشتباه می‌کنید! کارآفرینانی هستند که با رعایت این عادت‌ها موفق شدند.

ریچارد برانسون

بنیان‌گذار گروه ویرجین، ریچارد برانسون، به خلاقیت و توانایی فکر کردن خارج از چارچوب شناخته می‌شود. او چندین کسب‌وکار موفق در صنایع مختلف راه‌اندازی کرده است و با رویکرد نوآورانه خود در مدیریت، توانسته است گروه ویرجین را به یکی از بزرگ‌ترین و متنوع‌ترین شرکت‌های جهان تبدیل کند.

گروه ویرجین شامل بیش از ۲۰۰ شرکت خصوصی است. بزرگترین شرکت این هولدینگ، هواپیمایی ویرجین آتلانتیک است که با عنوان دومین شرکت بزرگ هواپیمایی انگلستان شناخته می‌شود. بعضی از شرکت‌های دیگر گروه ویرجین:

  • Virgin Active: باشگاه‌های ورزشی و تناسب اندام
  • Virgin Galactic: پروازهای فضایی تجاری
  • Virgin Media: خدمات رسانه‌ای و ارتباطات
  • Virgin Mobile: خدمات تلفن همراه
  • Virgin Hotels: هتل‌های لوکس
  • Virgin Money: خدمات مالی و بانکی
  • Virgin Records: تولید و توزیع موسیقی
  • Virgin Voyages: خطوط کروز

شریل سندبرگ

مدیر عملیاتی فیسبوک، شریل سندبرگ است که مهارت‌های رهبری قوی و دیدگاه واضحی دارد. او نقش مهمی در توسعه فیسبوک و سودآوری آن ایفا کرده است. علاوه بر این، او یکی از مدافعان برابری جنسیتی در محیط کار است و کتاب معروف «تکیه بده» را نیز نوشته است.

جک ما

هم‌بنیان‌گذار گروه علی‌بابا، جک ما، به سازگاری و عزم خود شناخته می‌شود. اگرچه در اوایل مسیر کاری‌اش، بارها و بارها طرح‌هایش رد شده و شکست خورده است، باز هم به تلاش ادامه داد و یکی از بزرگ‌ترین پلتفرم‌های تجارت الکترونیک در جهان را ساخت. جک ما همچنین سخنران الهام‌بخش و حامی کارآفرینی است. جک ما در دانشگاه عادی هانگژو تحصیل کرد و پس از فارغ‌التحصیلی در سمَت مدرس زبان انگلیسی و تجارت بین‌الملل در دانشگاه دیانزی هانگژو مشغول به کار شد. او در سال ۱۹۹۹ به همراه همکارانش گروه علی‌بابا را تأسیس کرد.

ایندرا نویی

مدیرعامل سابق پپسی‌کو، ایندرا نویی، به‌خاطر تفکر استراتژیک و مهارت‌های رهبری قوی خود شناخته می‌شود. تحت رهبری او، سبد محصولات پپسی متنوع و گسترده شد. نویی یکی از زنان پیشرو در دنیای تجارت است و جوایز متعددی دریافت کرده و الگوی بسیاری از مدیران جوان است.

بیل گیتس

هم‌بنیان‌گذار مایکروسافت، بیل گیتس، به انضباط و تمرکز خود شناخته می‌شود. او برای تأسیس مایکروسافت از دانشگاه هاروارد ترک تحصیل کرد و آن را به یکی از موفق‌ترین شرکت‌های فناوری در جهان تبدیل کرد. بیل گیتس همچنین به عنوان یک خیّر بزرگ و بنیان‌گذار بنیاد بیل و ملیندا گیتس شناخته می‌شود که در زمینه‌های بهداشت، آموزش و کاهش فقر فعالیت می‌کند.

چطور موفق شویم؟

۶ عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق ۵ کارآفرینی که

در حالی که هیچ راز واحدی برای موفقیت در کسب و کار وجود ندارد، با تمرین و تکرار این شش عادت، می‌توانید موفقیت‌های آتی خود را در جایی محکم پایه‌گذاری کنید. هر کسی می‌تواند این عادات را در زندگی خود پیاده کند و با استفاده از تحصیلات عالی یا مهارت‌های کاربردی، مسیر موفقیت را هموارتر سازد. این عادت‌ها عبارت است از سحرخیزی، شجاعت، خوش‌قولی، شبکه‌سازی، صرف وقت.

فرقی ندارد که می‌خواهید کارآفرین شوید یا نه، تازه‌کار هستید یا باتجربه، به هر حال با تمرین و تکرار و صبر و اشتیاق می‌توانید موفق شوید. اگرچه به نظر می‌رسد که این ویژگی‌ها به شما کمک می‌کند تا در آینده یک کارآفرین موفق شوید، اما عجیب هم نیست اگر از قبل این ویژگی‌ها را داشته‌اید. به‌نظر شما چطور می‌شود در آینده موفق شد؟ این ۶ عادت کارآفرینان و بازرگانان موفق باعث موفقیت شما هم می‌شود؟

 

در این مجموعه ارزشمند، تمام نیازمندی‌های شما برای شروع و رشد کسب‌وکار فراهم شده است.

این مجموعه حاصل تجربیات اساتید هاروارد است که هر یک،‌ از کارآفرینان و مشاوران بزرگ در دنیا هستند.




Source link

اهمیت مهارت های سازمانی

۱۰ مهارت سازمانی ضروری برای موفقیت شغلی


در نگاه اول شاید مهارت های سازمانی چندان مهم به نظر نرسد. اینکه هرکسی باید امور خود را سامان دهی کند، شاید امری بدیهی به نظر برسد. اما در دنیای کاری پیچیده امروز، شما ناچارید چیزهای زیادی را مدیریت کنید؛ از مدیریت پوشه‌های رایانه‌ای گرفته تا به یاد سپردن زمان انواع جلسات وکارها. قطعا در این حالت نیاز به مجموعه‌ای از مهارت‌ها برای صرفه جویی در زمان، پیدا کردن ابزار مناسب برای پیشبرد کارها و تعامل با سایرین دارید. همه اینها در مجموعه‌ای به نام مهارت های سازمانی دسته بندی می‌شوند. در این یادداشت می‌خواهیم درباره این مهارت‌ها، ضرورت فراگیری آنها، انواع و روش‌های تقویتشان صحبت کنیم.

مهارت سازمانی چیست؟

مهارت سازمانی بخشی از مهارت های نرم است که به شما کمک می‌کند کارها و پروژه‌های خود را سامان داده و انتظارات را در زمان مناسب برآورده کنید. به فرض قرار است ۴ پروژه را در یک ماه انجام دهید و برای انجام هرکدام از آنها با ۴ نفر در ارتباط هستید. مهارت های سازمانی به شما کمک می‌کنند تا کارها را اولویت بندی و تقسیم کنید، همکاری با افراد را هماهنگ و به آن چهار پروژه در زمان مناسب رسیدگی کنید.

ضرورت استفاده از مهارت های سازمانی

مهارت سازمانی چه فایده‌ای برای شما دارد؟

  1. کاهش هزینه‌های شما و سازمان: زمان کمتری برای کسب منابع و ابزار کارتان صرف می‌کنید چون از قبل می‌دانید آنها را از کجا پیدا کنید.
  2. افزایش کیفیت کار: وقتی زمان و برنامه شما سازمان دهی شده باشد، وقت بیشتری برای رسیدگی به کارهای مهم‌تر و پرسود‌تر دارید.
  3. ارتقای جایگاه شما نزد سازمان یا کارفرما: وقتی کاری به موقع و باکیفیت مناسب تحویل دهید، به عنوان فردی که توانایی بالایی در انجام پروژه‌ها دارد شناخته می‌شوید. این موضوع شانش شما برای ارتقای جایگاه یا دریافت پیشنهادهای بهتر در آینده را افزایش می‌دهد.
  4. افزایش توانایی‌های ذهنی شما: مدیریت یک پروژه علاوه بر دستاوردهای مالی، ذهن شما را نیز پرورش می‌دهد. شما در حین کار، با چالش‌های مختلفی روبه‌رو می‌شوید. حل این چالش‌ها می‌تواند به پرورش ذهن شما و افزایش توانایی‌های شناختی شما کمک کند. در نهایت شما به انسان قوی‌تری از نظر ذهنی تبدیل می‌شوید.

انواع مهارت‌ های سازمانی

انواع مهارت های سازمانی

مهارت‌ های سازمانی به دو گونه داخلی و بیرونی تقسیم بندی می‌شوند.

مهارت های سازمانی درونی

مهارت های درونی ذهنی هستند؛ به این معنا که به شما کمک می‌کنند مسائل پیچیده را تحلیل و راه حل آنها را بیابید. این مهارت‌های درونی به شما امکان می‌دهد هنگام مواجهه با فشار و استرس، آرام بمانید.

تفکر خلاق، تفکر استراتژیک و اولویت بندی کارها در ذهن از جمله مهارت های سازمانی درونی هستند.

مهارت های سازمانی بیرونی

این مهارت‌ها بیشتر درباره همکاری شما با دیگران است. این مهارت‌ها به شما کمک می‌کنند تا ارتباطی موثر و کارآمد برای پیشبرد پروژه با دیگران برقرار کنید. برای مثال تقسیم بندی کردن کارها، مستند سازی، مرتب سازی میز کار و کار تیمی از جمله این مهارت‌هاست.

۱۰ مهارت سازمانی ضروری برای موفقیت

۱۰ مهارت سازمانی مورد نیاز برای موفقیت در یک پروژه

برای موفقیت در پروژه خود، به دست کم ۱۰ مهارت سازمانی مهم نیاز دارید. در ادامه این موارد را فهرست وار معرفی می‌کنیم:

۱. سامان دهی اسناد و پوشه‌ها

آیا اسناد و پوشه‌های خود را، چه کاغذی و چه رایانه‌ای، به درستی دسته بندی می‌کنید؟ اگر پاسخ مثبت است شما این مهارت را دارید. این کار به شما کمک می‌کند زمان کمتری صرف پیدا کردن چیزهای مختلف کنید.

۲. تعیین هدف

تعیین هدف به معنای مشخص کردن یک یا چند هدف، تعیین نقشه راه و تقسیم اهداف به واحد‌های کوچک‌تر با زمان بندی مشخص است.

۳. اولویت بندی

فرض کنید شما ۳ کار را باید در طول هفته انجام دهید. از کجا می‌فهمید کدام یک مهم‌تر است؟ فهم اولویت‌ها و تنظیم کارها براساس آن مهارت اولویت بندی است.

۴. تصمیم گیری

آیا اغلب نتایج مختلف را براساس واقعیت‌های موجود پیش بینی می‌کنید و سپس مسیر مناسب‌تر برای رسیدن به اهداف را انتخاب می‌کنید؟ اگر چنین است پس از مهارت تصمیم گیری بهره‌ای دارید. هرچه مهارت شما در تصمیم گیری درست بیشتر شود، احتمال شکست و ضرر کمتر می‌شود.

۵. تفکر استراتژیک

تفکر استراتژیک شما را از فردی که صرفا کارش را انجام می‌دهد به فردی که روابط بین کارها و پروژه‌ها را درک کرده تبدیل می‌کند. این تفکر توانایی دیدن تصویر بزرگ‌تر و تحلیل مسئله در ابعاد بزرگ را به شما می‌دهد.

۶. کار تیمی

همکاری یعنی شما چقدر خوب و موثر با دیگران کار می‌کنید. از نحوه تعامل شما تا حل تعارضات همگی همکاری شما را با دیگران شکل می‌دهد. بدیهی است برای تقویت همکاری خود با دیگران به مجموعه‌ای از مهارت‌های ارتباطی نیاز دارید.

۷. تعامل موثر

تعامل موثر یعنی به اشتراک گذاشتن افکار، ایده‌ها و دانش خود با دیگران به گونه‌ای که آنها چیزی که می‌گویید را درک کنند. شفاف صحبت کردن و نوشتن یکی از نشانه‌های داشتن تعامل موثر است. وقتی به درستی تعامل نکنید، دیگران به طور ناقص منظور شما را درک می‌کنند. در نتیجه احتمال بروز خطا و تعارض بیشتر می‌شود.

۸. مدیریت زمان

اینکه چطور زمان خود را بین پروژه‌ها و کارهای مختلف تقسیم می‌کنید چیزهای زیادی درباره مهارت زمان بندی شما می‌گوید. مدیریت زمانی یعنی فهم اینکه چقدر زمان در اختیار دارید و تخمین بزنید هرکار چقدر زمان می‌برد تا انجام شود.

۹. خود انگیزشی

انگیزه درونی همان نیرویی است که شما را در مواجهه با چالش‌ها به پیش می‌ّبرد. این همان میلی درونی برای تمام کردن کار با وجود سختی‌ها و مشکلات پیش آمده است. در واقع این مهارت به شما کمک می‌کند تا جا نزنید.

۱۰. خود مدیریتی

اگر مدیر بالادستی کنارتان نبود، آیا همچنان به کار ادامه می‌دهید؟ خود مدیریتی یعنی توانایی تسلط و تمرکز بر کار هنگامی که هیچ ناظری بیرونی ما را رصد نکند. با وجود این دو مهارت آخری، شما می‌توانید به صورت فعال پروژه را پیش ببرید بی‌آنکه دیگران بخواهند مرتب شما را به جلو برانند.

چطور مهارت‌ های سازمانی خود را تقویت کنیم؟

تقویت مهارت های سازمانی

برای حفظ و تقویت این مهارت‌ها می‌توانید کارهای زیر را انجام دهید:

۱. در کارهای داوطلبانه شرکت کنید

افزایش مسئولیت‌ها به خودی خود باعث بیشتر شدن احساس مسئولیت پذیری در شما می‌شود. پس در کنار کارهای روزمره، مسئولیت یک پروژه را داوطلبانه به عهده بگیرید. با این اقدام، هم توانایی‌های خود را محک می‌زنید و هم به دیگران نشان می‌دهید که پذیرای چالش‌ها و پروژه‌های جدید هستید.

۲. میز کار خود را مرتب نگه دارید

نحوه سامان دهی، از میز کار گرفته تا پوشه‌های رایانه‌تان، نشان می‌‌دهد که آمادگی پذیرش مسئولیت‌های بزرگ‌تر را دارید. تصویری که با میز کارتان از شما به دیگران، خواه مشتری و خواه همکاران و مدیران، نشان می‌دهید‌ نقش مهمی در این راستا دارد. تعهد شما به سامان دهی امور، بخشی از فرآیند تقویت مهارت های سازمانی است.

۳. تقویم خود را به روز نگه دارید

دانستن اینکه در چه زمانی باید کجا باشید، بخشی از سامان دهی کاری شماست. وقتی حساب زمان در دستان شما باشد، در برابر رویدادهای پیش بینی نشده آمادگی بهتری دارید. از سوی دیگر می‌توانید زمان کافی برای رسیدگی به زندگی شخصی و یا مسئولیت‌های جدید را فراهم کنید.

۴. در دوره‌های آموزشی شرکت کنید

برخی از سازمان‌ها یا کسب‌وکارها برای تربیت نیروهای خود یا جذب نیروهای جدید با استعداد، دوره‌های آموزشی کارگاهی برگزار می‌کند. در این دوره‌ها بسته به نوع آن، بخشی از یک پروژه شبیه سازی می‌شود. با شرکت در این دوره‌ها مهارت سازمان دهی خود را محک می‌زنید و آن را تقویت می‌کنید.

۵. از برنامه‌های مدیریت پروژه استفاذه کنید

امروزه برنامه‌های مختلفی برای مدیریت پروژه ساخته شده‌اند. این برنامه‌ها با ابزارهای مختلف به شما امکان می‌دهند تا کارهایی مانند مستند سازی، دسته بندی اسناد و پوشه‌ها، مدیریت تیم‌ها و نظارت بر کار هرکدام را راحت‌تر انجام دهید. این برنامه‌ها کار سازمان دهی را تسهیل و آسان می‌کنند. یادگیری کار کردن با این برنامه‌ها می‌تواند بخشی از تجربه شما برای تقویت مهارت های سازمانی باشد.

نظر شما چیست؟

به نظر شما چه مهارت های سازمانی دیگری هست که یک فرد باید آنها را بیاموزد؟ آیا تجربه‌ای از مدیریت یک پروژه دارید؟ از کدام مهارت های سازمانی خود برای پیشبرد آن بیشتر استفاده کردید و نقش کدام یک را مهم‌تر می‌دانید؟ نظرات خود را با به اشتراک بگذارید.

منابع: betterup. indeed

جلسات خود را به موثرترین شکل ممکن مدیریت کنید.
و از اتلاف هزاران ساعت زمان در سازمان جلوگیری کنید.



Source link

آموزش کارکنان

آیا شرکت‌ها باید برای آموزش کارکنان خود هزینه کنند؟


یکی از بحث‌هایی که از قدیم در لقتصاد کار مطرح می‌شود، این است که آیا شرکت‌ها باید برای آموزش کارکنان خود هزینه کنند یا خیر؟ در یک سو، گروهی معتقدند که کارکنان باید هزینه آموزش را پرداخت کنند زیرا پس از آموزش، ممکن است شرکت‌های دیگر آن‌ها را جذب و استخدام کنند. اما در طرف مقابل، تحقیقاتی که توسط واسیلیوس دی کاستیاس انجام شده، نتیجه متفاوتی در بر داشته است. او طی تحقیقاتش به این نتیجه می‌رسد که هزینه کردن برای آموزش کارکنان به سود شرکت‌ها است. اما چطور؟

تحقیقات واسیلیوس دی کاستیاس نشان می‌دهد که آموزش کارکنان منجر به افزایش رضایت شغلی و کاهش خروج کارکنان از سازمان می‌شود. این موضوع، به نوبه خود می‌تواند هزینه‌های مربوط به جذب و آموزش نیروی جدید را حذف کند و اقدامی باشد برای جبران هزینه‌هایی که بهره‌وری کم فرد در بدو ورود به موقعیت شغلی جدید بر دوش شرکت می‌گذارد.

در ادامه مقاله واسیلیوس دی کاستیاس، استاد اقتصاد و رئیس کالج تحصیلات تکمیلی دانشگاه ایالتی کلیولند را با هم می‌خوانیم.

استدلال‌های سنتی و نظریه اقتصادی

  • هزینه‌های آموزش عمومی: نظریه اقتصادی استاندارد پیشنهاد می‌کند که شرکت‌ها نباید هزینه آموزش عمومی را بپردازند. نگرانی اصلی در این جا، در واقع این است که کارمند آموزش‌دیده را کارفرمای دیگری جذب کند که هزینه آموزش او را نپرداخته است. در این صورت، شرکت اصلی بهره‌ای از سرمایه‌گذاری خود نبرد.
  • خطر جذب و استخدام کارکنان آموزش‌دیده، توسط رقیب: خطر اصلی این است که کارکنان آموزش‌دیده ممکن توسط شرکت رقیب جذب شوند. در این صورت، کارکنان آموزش‌دیده، نه‌تنها سرمایه‌گذاری شرکت را بر باد می‌دهند، بلکه شرکت رقیب را تقویت می‌کنند.

فراتر از مدل‌های اقتصادی استاندارد

با این حال، مدل استاندارد پایه تأثیر آموزش بر رضایت شغلی و جابجایی کارکنان را در نظر نمی‌گیرد.

  • تأثیر بر رضایت شغلی: آموزش کارکنان باعث افزایش رضایت شغلی آن‌ها می‌شود، عاملی که اغلب در مدل‌های استاندارد و کلاسیک گرفته می‌شود.
  • کاهش جابجایی: در نتیجه افزایش رضایت شغلی، آموزش کارکنان منجر به کاهش جابجایی کارکنان می‌شود و هزینه‌های مرتبط با جذب و آموزش کارکنان جدید کاهش پیدا می‌کند.
  • افزایش بهره‌وری و کارایی: نیروی کاری که آموزش ببیند توانایی تازه کسب می‌کند. به لطف این توانایی جدید او کارآمدتر می‌شود.

شواهد تجربی درباره آموزش ارائه‌شده توسط کارفرما

کاهش هزینه‌ها

تحقیقات تجربی نشان می‌دهد که کارکنان آموزش‌دیده شرکت را ترک نمی‌کنند. وقتی کارکنان شرکت را ترک می‌کنند، شرکت‌ها هزینه‌هایی مرتبط با جستجو، کیفیت اولیه پایین و آموزش نیروی جدید را متحمل می‌شوند. بنابراین، کاهش خروج نیرو از شرکت، می‌تواند هزینه‌ها را کاهش دهد.

مدل نیازمندی‌های شغلی و منابع

تحقیقات انجام‌شده در حوزه روانشناسی سازمان، مدل‌های نظری مختلفی را پیشنهاد می‌کند که توضیح می‌دهند چگونه ویژگی‌های کارگران و ویژگی‌های شغلی بر رضایت شغلی تأثیر می‌گذارد.

مدل نیازمندی‌های شغلی و منابع که برای توضیح فرسودگی شغلی تهیه شده است، به ما کمک می‌کند تا بفهمیم چگونه آموزش می‌تواند بر رضایت شغلی و در نهایت کاهش خروج از شرکت تأثیر بگذارد. این مدل ویژگی‌های شغلی را به دو دسته نیازمندی‌های شغل و منابع تقسیم می‌کند.

نیازمندی‌های شغلی به تلاش مداوم ذهنی یا فیزیکی نیاز دارند، در حالی که منابع به عملکرد کارکنان کمک می‌کنند. ترکیبی از نیازمندی‌های شغلی بیش از حد و منابع ناکافی می‌تواند منجر به فرسودگی و خروج آن‌ها از سازمان شود.

آموزش کارکنان آن‌ها را به مهارت‌هایی جدید مجهز می‌کند که منابع آن‌ها را با نیازمندی‌ها هم‌سو و از فرسودگی جلوگیری می‌کند.

یافته‌های تحقیقاتی در کشورهای مختلف

کارکنان بریتانیایی

مطالعات نشان می‌دهد که فرصت‌های آموزشی برای کارکنان بریتانیایی با رضایت شغلی، میزان حقوق، احساس موفقیت و احترام از سوی سرپرستان مرتبط است. آموزش معارفه‌ای تأثیر مثبتی بر رضایت شغلی در هر دو جنسیت کارکنان بخش عمومی و کارکنان مذکر بخش خصوصی دارد.

کارکنان آلمانی

تحقیقات نشان می‌دهد که رابطه مثبتی بین رضایت شغلی و آموزش ارائه‌شده توسط کارفرما برای مردان آلمانی وجود دارد. افزایش رضایت شغلی ناشی از آموزش ارائه شده توسط کارفرما معادل افزایش ۱۷.۷ درصدی درآمد برای کارکنان اروپایی است.

تحلیل داده‌های کارگران آمریکایی

تحقیقات انجام‌شده روی کارگران آمریکایی بین سنین ۱۸ تا ۴۰ نشان می‌دهد که آموزش ارائه‌شده توسط کارفرما منجر به افزایش رضایت شغلی و کاهش خروج از سازمان می‌شود.

یافته‌های کلیدی تحقیق

  • رضایت شغلی: آموزش ارائه‌شده توسط کارفرما رضایت شغلی را برای هر دو جنسیت مذکر و مؤنث افزایش می‌دهد. انواع دیگر آموزش‌ها (حرفه‌ای، دولتی، مبتنی بر مدرسه) نشان می‌دهد که با رضایت شغلی رابطه معکوس ملایمی دارند.
  • آموزش اجباری در مقابل اختیاری: هر دو نوع آموزش اجباری و اختیاری منجر به افزایش رضایت شغلی می‌شود، به ویژه در میان کارگران حوزه صنایع عمده‌فروشی و خرده‌فروشی، حمل و نقل و انبارداری.
  • کاهش خروج از سازمان: برخلاف تصور رایج، پس از اینکه آموزش کارکنان از طرف کارفرما ارائه می‌شود یا کارفرما هزینه آن را می‌پردازد، دلبستگی سازمانی کارکنان افزایش می‌یابد و همین موضوع، احتمال جابجایی کارکنان را تا حد زیادی کاهش می‌دهد. کارگران آموزش‌دیده ۳۰ درصد کمتر دنبال تغییر کارفرما هستند. مشارکت در آموزش ارائه‌شده توسط کارفرما احتمال ترک شغل را نزدیک به ۶۰ درصد کاهش می‌دهد، در حالی که انواع دیگر آموزش احتمال ترک شغل را کمی افزایش می‌دهد.

نگاهی به آینده

آموزش کارکنان

آن‌چنان که در مقاله واسیلیوس دی کاستیاس دیدیم، آموزش کارکنان مسئله‌ای ضروری است. با توجه به تحولات سریع در تکنولوژی و نیازهای بازار کار، شرکت‌ها باید به‌طور مداوم برنامه‌های آموزشی خود را به‌روز کنند و فرصت‌های توسعه مهارت‌های جدید را برای کارکنان خود فراهم آورند. این رویکرد نه‌تنها باعث افزایش رضایت شغلی و کاهش جابجایی می‌شود، بلکه شرکت‌ها را در برابر تغییرات ناگهانی بازار و نیازهای جدید مقاوم‌تر می‌کند. سرمایه‌گذاری روی آموزش کارکنان یک راهکار استراتژیک است که در درازمدت به نفع هر دو طرف، کارفرما و کارکنان، خواهد بود.

اهمیت آموزش مستمر در دنیای دیجیتال

با پیشرفت‌های سریع تکنولوژی، مهارت‌های فعلی ممکن است به‌سرعت منسوخ شوند. برای مثال، ظهور هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و اتوماسیون، نیاز به مهارت‌های جدیدی را خلق کرده‌اند. کارکنانی که از طریق برنامه‌های آموزشی به‌روز شده و مهارت‌های جدید یاد می‌گیرند، می‌توانند به راحتی با این تغییرات هماهنگ شوند و بهره‌وری خود را حفظ کنند. شرکت‌ها نیز با داشتن نیروی کاری مجهز به مهارت‌های نوین، می‌توانند به سرعت به تغییرات بازار پاسخ دهند و از فرصت‌های جدید بهره‌مند شوند.

نقش آموزش در توسعه فرهنگی سازمان

آموزش مستمر نه‌تنها مهارت‌های فنی کارکنان را بهبود می‌بخشد، بلکه می‌تواند فرهنگ سازمانی را نیز تقویت کند. برنامه‌های آموزشی می‌توانند به کارکنان کمک کنند تا با ارزش‌ها و اهداف شرکت هم‌سو شوند و روحیه تیمی و همکاری را بین آن‌ها تقویت کنند. این امر منجر به ایجاد محیط کاری مثبت و پویا می‌شود که در آن کارکنان احساس می‌کنند به رشد و پیشرفت شخصی و حرفه‌ای‌شان توجه می‌شود.

جذب و نگه‌داشت استعدادها

در بازار کار رقابتی امروز، جذب و نگه‌داشت استعدادها یک چالش بزرگ برای شرکت‌ها است. این روزها ارائه برنامه‌های آموزشی متنوع و مستمر می‌تواند تبدیل به مزیت یک سازمان شود. کارجویان به دنبال فرصت‌های توسعه حرفه‌ای هستند و شرکت‌هایی که این فرصت‌ها را فراهم می‌کنند، جذاب‌تر به نظر می‌رسند. همچنین، کارکنان فعلی وقتی می‌بینند شرکت به توسعه شخصی آن‌ها اهمیت می‌دهد، تمایل کمتری به ترک شرکت خواهند داشت.

آموزش کارکنان؛ راهی به سوی آینده

همان‌طور که مشاهده کردید، آموزش کارکنان امروز نه یک مزیت، بلکه یک ضرورت است. سازمانی که کارکنان خود را آموزش دهد نه‌تنها در هزینه‌ها صرفه‌جویی می‌کند، بلکه برای رویارویی با آینده نیز آماده می‌شود. آینده با ترکیبی از تکنولوژی‌های جدید در راه است و در این میان سازمانی برنده است که کارکنان آماده‌تر داشته باشد.

نتیجه‌گیری

آموزش ارائه‌شده توسط کارفرما می‌تواند رضایت شغلی را افزایش دهد و منابع انسانی سازمان را به شکل جدی ارتقا دهد. میزان کاهش جابجایی ناشی از آموزش نشان می‌دهد که شرکت‌ها بازدهی بالایی از سرمایه‌گذاری در این فعالیت‌ها دارند. با توجه به شیوع «ترک آرام» و نرخ‌های بالای ترک شغل واقعی، شرکت‌ها می‌توانند از افزایش سرمایه‌گذاری در آموزش و تبلیغ این مزایا به‌عنوان وسیله‌ای برای جذب و حفظ کارکنان مستعد و شایسته بهره‌مند شوند.

منبع: LSE Business Review

 



Source link

۶ سبک رهبری دانیل گلمن + بهترین سبک رهبری برای من کدام است؟

۶ سبک رهبری دانیل گلمن + بهترین سبک رهبری برای من کدام است؟


مطالب زیادی درباره سبک‌های رهبری نوشته شده است، اما واقعیت این است که شما به بیش از یک سبک رهبری نیاز دارید. اگر نمی‌دانید چه سبک رهبری مناسب شما و سازمانتان است با ما همراه شوید. ما با هم ۶ سبک رهبری دانیل گلمن را مرور می‌کنیم و می‌گوییم هر کدام مناسب چه زمان و موقعیتی است.

دانیل گلمن (Daniel Goleman) در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۰ در هاروارد بیزینس ریویو منتشر کرد از ۶ سبک رهبری نتیجه‌بخش سخن گفت.

بر اساس نظر این روانشناس مشهور حوزه هوش هیجانی، «رهبر بزرگ کسی است که متوجه باشد شرایط مختلف ممکن است به رویکردهای متفاوتی نیاز داشته باشند.»

گلمن بر اساس تجربه خود شش سبک رهبری متمایز را مشخص کرده که مدیران می‌توانند بر اساس موقعیت‌ها و نیازهای تیم و سازمان از آن‌ها استفاده کنند.

شش سبک رهبری گلمن عبارتند از:

  1. رهبری اجباری (Coercive leadership style) : این سبک بر فرماندهی و اطاعت فوری تأکید دارد.
  2. رهبری مقتدرانه (Authoritative leadership style): این سبک بر بسیج افراد به سمت یک چشم انداز مشترک تمرکز دارد.
  3. رهبری رقابتی (Pacesetting leadership style): این سبک از رهبری، برتری و خودمدیریتی را از افراد انتظار دارد.
  4. رهبری وابسته ساز (Affiliative leadership style): این سبک بر ایجاد پیوندهای عاطفی تمرکز دارد.
  5. رهبری دموکراتیک (Democratic leadership style): این سبک بر ایجاد اجماع نظر تمرکز دارد.
  6. رهبری کوچیینگ (Coaching leadership style): این سبک بر توسعه افراد و هدایت آن‌ها تأکید می‌کند.

اگرچه جهان در دو دهه گذشته تغییر کرده است، اما این سبک‌های رهبری همچنان معتبر هستند. تسلط بر آن‌ها به شما کمک می‌کند تا پیچیدگی‌های موقعیت‌های مختلف را مدیریت کنید.

با این ذهنیت، در اینجا نگاهی دقیق‌تر به هر یک از شش سبک رهبری داریم و بررسی می‌کنیم که بهتر است از هر کدام از آن‌ها در چه زمانی استفاده کنیم.

سبک رهبری اجباری

بر اساس نظر گلمن این سبک در بیشتر مواقع کم‌‌اثرترین سبک رهبری است. درک علت این موضوع دشوار نیست. این سبک با تصمیم‌گیری از بالا به پایین، رویکرد اقتدارگرایانه و نگرش مطالبه‌گرایانه «کاری را که می‌گویم انجام بده» شناخته می‌شود. اگرچه این سبک ممکن است در کوتاه‌مدت نتیجه‌بخش باشد، اما تأثیر مخربی بر فرهنگ سازمان دارد و باعث استعفای کارکنان، ناامیدی و بی‌انگیزگی می‌شود.

موقعیت استفاده از سبک رهبری اجباری

این سبک رهبری نظامی‌گونه و کنترل‌گر ممکن است در برخی موقعیت‌های بحرانی مفید باشد، موقعیت‌هایی که نیاز به اقدام‌هایی سریع و قاطع دارد. به‌طور نمونه این سبک رهبری در زمان تصاحب یک شرکت یا در اتاق اورژانس بیمارستان موثر است. با این حال، یادتان باشد این سبک در بیشتر موارد مضر است.

سبک رهبری مقتدرانه

سبک رهبری مقتدرانه، که نباید با رهبری اجباری اشتباه گرفته شود، در واقع، مستلزم به هیجان آوردن اعضای تیم و هدایت آن‌ها به سمت هدف‌های اصلی سازمان است. تمرکز این سبک روی تنظیم دستورالعمل‌های واضح و اعتماد به کارکنان استوار است، آن هم برای تلاش در راستای تحقق چشم‌انداز سازمان. در این سبک خودمختاری پرورش پیدا می‌کند و به مشارکت زیاد کارکنان و افزایش رضایت شغلی آن‌ها می‌انجامد. سبک رهبری مقتدرانه موثرترین و الهام‌بخش‌ترین سبک رهبری است.

موقعیت استفاده از سبک رهبری مقتدرانه

رهبری مقتدرانه در زمان‌ تغییر یا عدم اطمینان بسیار مؤثر است. به‌عنوان مثال، یک مدیر اجرایی داروسازی ممکن است بگوید، «کار ما به بسیاری از بیماران کمک خواهد کرد»، در حالی که یک رهبر بیمه ممکن است بگوید، «ما به مردم کمک می‌کنیم آینده‌شان را امن کنند». این یادآوری‌ها، کمک می‌کند که اهداف و مأموریت‌های سازمان، برای اعضای تیم، ملموس و معنادار شود.

سبک رهبری رقابتی

در رهبری رقابتی، مدیر به‌عنوان پیشتاز جمع شناخته می‌شود. او استانداردهای سطح بالایی را پیش روی تیم می‌گذارد و همه را برای رسیدن به آن تشویق می‌کند. اگرچه تلاش برای برتری قابل‌تحسین است، اما فشار مداوم برای بهره‌وری بیشتر و نتایج بهتر می‌تواند محیط کار را به یک زودپز پرفشار و در حال انفجار تبدیل کند!

در این سبک تمرکز شدید بر کمال‌گرایی باعث می‌شود کارکنان نتوانند نتیجه کار خود را در مقیاس بزرگ ببینند و درک کنند. در چنین شرایطی، کارکنان به‌خاطر فشار بیش از حد و عدم رضایت از سازمان شما خارج می‌شوند. اگر بهترین نیروهای شما به‌دلیل فشار زیاد سازمان را ترک کنند، منافع بلند مدت شما آسیب می‌بیند.

موقیعت استفاده از سبک رهبری رقابتی

اول از همه باید بدانید که این سبک نباید انتخاب اول شما باشد. با این همه سبک رهبری رقابتی می‌تواند در زمان‌هایی که کارکنان شما به‌شدت باانگیزه و شایسته هستند، موثر باشد. بر اساس تجربه این سبک می‌تواند برای گروه‌های تخصصی، مانند تیم‌های تحقیق و توسعه یا حقوقی، مناسب باشد. اما حتی در این موارد باید این سبک را با دیگر سبک‌ها ترکیب کنید تا کارکنان فرسوده نشوند.

سبک رهبری وابسته‌ساز

این سبک رهبری شامل ایجاد پیوندهای عاطفی قوی و حس همبستگی بین کارکنان و سازمان است. این سبک شما تقویت روحیه تیمی و ساخت یک محل کاری مثبت و حمایتی می‌شود. این ویژگی‌ها باعث می‌شود تا اعضای تیم به محل کار حس تعلق خاطر داشته باشند. در این شرایط اعضای تیم ایده‌ها و بازخوردهای خود را آزادانه به اشتراک می‌گذارند و برای موفقیت انگیزه بیشتری دارند.

بر اساس نظر گلمن، این سبک رابطه‌محور به‌ویژه در شکل‌دهی یک محیط کاری مثبت ارزشمند است. شما می‌توانید با شناخت کارکنانتان در سطح شخصی و جشن گرفتن پیروزی‌هایشان، به جای یک محیط ماشینی فضایی همدلانه و همبسته ایجاد کنید.

موقعیت استفاده از سبک رهبری وابسته ساز

این سبک ارتباطات و فرهنگ شرکت را می‌سازد، اما نباید به‌تنهایی روی آن حساب کرد. این سبک پاسخی برای چالش‌های پیچیده یا موقعیت‌های اضطراری سازمان شما ندارد. ترکیب این رویکرد با سبک رهبری مقتدرانه باعث تعادل سازمان می‌شود. شاید بتوان گفت این سبک رهبری همیشه باید به عنوان زمینه دیگر سبک‌ها مورد استفاده قرار بگیرد.

سبک رهبری دموکراتیک

سبک رهبری دموکراتیک با هدف توانمندسازی اعضای تیم به کار گرفته می‌شود تا در بزنگاه تصمیم‌گیری‌ها، بتوانند صاحب‌نظر باشند. با صرف زمان برای جمع‌آوری ورودی‌ها، گوش دادن به نگرانی‌ها و دیدگاه‌های متنوع و در نظر گرفتن بازخوردها، نشان می‌دهید که اعضای تیم، برای شما و سازمان شما مهم هستند. این شیوه باعث می‌شود تا اعضای تیم شما خود را بخشی از سازمان بدانند و حس تعلق بیشتری داشته باشند.

موقعیت استفاده از سبک رهبری دموکراتیک

این سبک از رهبری، برای زمانی مناسب است که شما از مسیر خود مطمئن نیستید یا نیاز دارید برای اتخاذ یک تصمیم مهم از حمایت جمعی اعضای سازمان بهره‌مند شوید. با این همه، یادتان باشد که این سبک از رهبری برای مواقع اضطراری مناسب نیست. به‌جز این، برای به نتیجه رسیدن این سبک از رهبری، لازم است اعضای تیم شما، اطلاعات کافی از مسئله موردنظر داشته باشند.

سبک رهبری کوچینگ(هدایت‌گر)

سبک رهبری کوچینگ بر رشد فردی اعضای تیم و سازمان شما تمرکز دارد. در این سبک از رهبری، صرف وقت و تخصسص زمان، با هدف درک اهداف بلندمدت اعضای تیم و کمک به توسعه شخصی و حرفه‌ای آن‌ها صورت می‌پذیرد. پرسیدن سؤالاتی مانند، از زندگی، کار و شغل فعلی خود چه می‌خواهید؟ و چگونه می‌توانم به شما کمک کنم؟ باعث می‌شود تا کارکنان سازمان، نظرات خود را با شما در میان بگذارند. این سبک از رهبری، موجب القای احساس ارزشمندی به اعضای تیم و سازمان می‌شود.

موقعیت استفاده از سبک رهبری مربی‌گری

این سبک رهبری در طول ارزیابی‌های عملکردی فردی مفید است. البته می‌توانید آن را در مکالمات روزمره هم بگنجانید. یک رهبر در کوچینگ ممکن است بگوید: «شما در الف عالی هستید، اما وقتی ب را انجام می‌دهید، ظاهرا مشکلاتی دارید. آیا به این روش جدید فکر کرده‌اید؟» این بازخورد به‌موقع به کارکنان کمک می‌کند یا بگیرند و رشدکنند.

چگونه سبک رهبری خود را با شرایطی که در آن هستید تطبیق دهید

۶ سبک رهبری دانیل گلمن بهترین سبک رهبری برای.webp

تحقیقات نشان می‌دهد که مؤثرترین رهبرها آن‌هایی هستند که سبک رهبری خود را با شرایط مختلف تطبیق می‌دهند. این تطبیق و تغییر می‌تواند شامل تغییر در محیط، پویایی سازمانی یا چرخه کسب‌وکار شود. به همین دلیل باید به محیط خود توجه داشته باشید، تأثیر خود را بر دیگران درک کنید و رویکرد خود را به‌طور مناسب با این عناصر تنظیم کنید.

همان‌طور که گلمن در مقاله خود اشاره می‌کند، «مؤثرترین رهبرها با انعطاف‌پذیری کافی بین سبک‌های رهبری جابجا می‌شوند… آن‌ها سبک خود را به‌طور مکانیکی به موقعیت‌های مختلف تحمیل نمی‌کنند و سیال هستند.»

بهترین رهبرها درباره‌ی اینکه بر دیگران چه تأثیری می‌گذارند، حساسیت فوق‌العاده‌ای دارند و سبک خود را متناسب با افراد و تیم‌ها انتخاب می‌کنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

به این مثال دقت کنید. هنگامی که یک پروژه جدید را آغاز می‌کنید، از سبک مقتدرانه استفاده می‌کنید که به تیم خود جهت، هدف و چشم‌انداز بدهید. بعد وقتی یکی از کارمندان، با یک وظیفه خاص به مشکل برمی‌خورد، برای حل مسئله، سبک کوچینگ را انتخاب می‌کنید. بعد هم وقتی نیاز دارید تا نیروهای با کیفیت شما با چالشی رو به رو شوند از سبک رقابتی استفاده می‌کنید.

آیا باید هر ۶ سبک رهبری گلمن را بلد باشیم؟

آیا نگرانید که تمام این سبک‌ها را بلد نباشید؟ گلمن می‌گوید هر کسی می‌تواند دامنه سبک‌های رهبری خود را از طریق تمرین و تکرار پیوسته گسترش دهد. او همچنین توصیه می‌کند بر رشد هوش هیجانی خود تمرکز کنید. به باور گلمن برای گسترش سبک‌های رهبری، رهبران باید ابتدا درک کنند که به کدام یک از مهارت‌های هوش هیجانی نیاز دارند. آن‌ها سپس می‌توانند هوش هیجانی خود را بهتر و بهتر کنند.

به‌عنوان مثال، یک رهبر وابسته‌ساز در سه مهارت هوش هیجانی قوی است: همدلی، ایجاد روابط و ارتباط. در مقابل، او برای رهبری اجباری به مهارتی مثل اقتدار نیاز داشته باشد. با تمرین و تکرار می‌توان هوش هیجانی مثل اقتدار را پرورش داد.

نکته:
شش سبک رهبری گلمن تنها یکی از رویکردهای مربوط به سبک رهبری است. می‌توانید با مطالعه‌ی مقاله‌ی سبک‌های رهبری، درباره‌ی دیگر سبک‌های رهبری اطلاعات بیش‌تری به‌دست آورید

منبع: HBR , Business Powerhouse

در این مجموعه ارزشمند، تمام نیازمندی‌های شما برای شروع و رشد کسب‌وکار فراهم شده است.

این مجموعه حاصل تجربیات اساتید هاروارد است که هر یک،‌ از کارآفرینان و مشاوران بزرگ در دنیا هستند.




Source link

تحلیل داده

تحلیل داده چیست +‌ ۵ تکنیک تحلیل داده و آشنایی با فرایند آن


مارکتینگ، برنامه‌نویسی یا ساخت یک بازی؛ فرقی نمی‌کنی تحلیل این روزها به کار هر کسی می‌آید. در این مطلب با تحلیل داده، انواع و ابزار آن آشنا می‌شویم و کاربرد آن را یاد می‌گیریم. در نهایت مشخص می‌شود فرایند تحلیل داده چطور اطلاعات خام را به اطلاعاتی کاربردی، سودزا و مهم تبدیل می‌کند.

تحلیل داده چیست؟

تحلیل داده به علم بررسی و آنالیز اطلاعات خام برای رسیدن به نتایج و استنتاج‌های دقیق اشاره دارد. این فرایند به کسب‌وکارها و سازمان‌ها کمک می‌کند تا عملکرد خود را بهینه کنند، کارایی بیشتری داشته باشند، سود را افزایش دهند و تصمیمات بهتری بگیرند. بسیاری از تکنیک‌ها و فرایندهای تحلیل داده به‌صورت خودکار و با استفاده از الگوریتم‌ها انجام می‌شوند.

نکات کلیدی

  • تعریف: تحلیل داده علم بررسی اطلاعات خام برای رسیدن به نتایج و استنتاج‌های مفید است.
  • کاربرد: تحلیل درست داده به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا عملکرد خود را بهبود بخشند، کارایی بیشتری داشته باشند، سود بیشتری کسب کنند و تصمیمات راهبردی بهتری بگیرند.
  • خودکارسازی: بسیاری از تکنیک‌ها و فرایندهای تحلیل داده به‌صورت خودکار و با الگوریتم‌ها انجام می‌شوند.
  • رویکردهای مختلف: تحلیل داده شامل تحلیل توصیفی، تحلیل تشخیصی، تحلیل پیش‌بینی‌کننده و تحلیل تجویزی است.
  • ابزارها: تحلیل داده از ابزارهای مختلفی مانند تصویرسازی داده، ابزارهای گزارش‌گیری، برنامه‌های داده‌کاوی و زبان‌های متن‌باز استفاده می‌کند.

اهمیت تحلیل داده

تحلیل داده به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا عملکرد خود را بهینه کنند. با اجرای تحلیل داده در مدل کسب‌وکار، شرکت‌ها می‌توانند روش‌های کارآمدتری برای انجام تجارت پیدا کنند و هزینه‌ها را کاهش دهند. همچنین، تحلیل داده می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های بهتر تجاری و تجزیه و تحلیل روندها و رضایت مشتری کمک کند که درنهایت، به ایجاد محصولات و خدمات جدید و بهتر منجر می‌شود

درک فرایند تحلیل داده

تحلیل داده اصطلاح گسترده‌ای است که شامل انواع مختلفی از تحلیل‌ها می‌شود. هر نوع اطلاعاتی را می‌توان با تکنیک‌های تحلیل داده مورد بررسی قرار داد تا به بینشی دست یافت که به بهبود عملکرد کمک کند. این تکنیک‌ها می‌توانند روندها و معیارهایی را آشکار کنند که در حجم عظیم اطلاعات گم شده‌اند. سپس از این اطلاعات برای بهینه‌سازی فرایندها و افزایش کارایی کلی استفاده می‌شود.

برای مثال، شرکت‌های تولیدی زمان کار، زمان خرابی و صف وظایف برای ماشین‌های مختلف را ثبت و تحلیل می‌کنند تا برنامه‌ریزی بهتری برای حجم کار داشته باشند.

۱۰ حوزه کاربرد تحلیل داده

تحلیل داده‌ها ابزاری همه‌کاره و قدرتمند است که در حوزه‌ها و صنایع مختلف برای استخراج نگاه‌های معنی‌دار و اتخاذ تصمیمات آگاهانه مورد استفاده قرار می‌گیرد. از جمله در موارد زیر:

۱- هوش تجاری و تصمیم‌گیری

  • فروش و بازاریابی: تحلیل به روز و دقیق داده‌های مشتری برای شناسایی روندها، ترجیحات و الگوهایی که می‌تواند راهبردهای بازاریابی را هدایت کند و تاکتیک‌های فروش را بهبود بخشد.
  • تحلیل مالی: ارزیابی عملکرد مالی از طریق داده‌های درآمد، هزینه‌ها و سود برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک تجاری

۲- بهداشت و درمان

  • مراقبت از بیمار: استفاده از داده‌های بیمار برای بهبود تشخیص‌ها، شخصی‌سازی برنامه‌های درمانی و پیش‌بینی وضعیت سلامتی.
  • کارایی عملیاتی: بهینه‌سازی عملیات بیمارستانی با تحلیل گزارش‌های بیماران، استفاده از منابع و نتایج درمان.

۳- تشخیص کلاهبرداری و امنیت

  • بانکداری و مالی: شناسایی معاملات و الگوهای غیرعادی که ممکن است نشان‌دهنده فعالیت‌های تقلبی باشد.
  • امنیت سایبری: نظارت بر فعالیت شبکه و تحلیل ورودی‌های خطرناک برای شناسایی و جلوگیری از تهدیدات سایبری.

۴- تحقیقات بازار

  • تحلیل رفتار مصرف‌کننده: درک ترجیحات و رفتارهای مصرف‌کنندگان از طریق داده‌های نظرسنجی، تحلیل شبکه‌های اجتماعی و تاریخچه خرید.
  • تحلیل رقابتی: ارزیابی داده‌های رقبا برای درک نقاط قوت و ضعف آن‌ها و شناسایی فرصت‌های بازار.

۵- مدیریت زنجیره تأمین

  • بهینه‌سازی موجودی: تحلیل موجودی برای مدیریت سطح موجودی، کاهش ضایعات و بهبود کارایی زنجیره تأمین.
  • لجستیک: بهینه‌سازی مسیرها و برنامه‌های تحویل بر اساس داده‌ها برای کاهش هزینه‌ها و بهبود زمان‌های تحویل.

۶- منابع انسانی

  • عملکرد کارمندان: استفاده از داده‌ها برای ارزیابی عملکرد کارمندان، شناسایی نیازهای آموزشی و بهبود مدیریت نیروی کار.
  • استخدام: تحلیل متقاضیان برای بهبود فرآیند استخدام و شناسایی بهترین افراد برای موقعیت‌های شغلی.

۷- آموزش

  • عملکرد دانش‌آموزان: نظارت و تحلیل دقیق داده‌های دانش‌آموزان برای شناسایی شکاف‌های یادگیری، شخصی‌سازی آموزش و بهبود نتایج.
  • مدیریت مجموعه‌های آموزشی: استفاده از داده‌ها برای تصمیم‌گیری درباره تخصیص منابع، توسعه برنامه‌های درسی و اجرای سیاست‌ها.

۸- ورزش و سرگرمی

  • تحلیل عملکرد: تحلیل عملکرد ورزشکاران برای بهبود روش‌های آموزشی، راهبردها و برنامه‌های بازی.
  • تعامل با مخاطب: درک ترجیحات و رفتارهای بینندگان برای تطبیق محتوا و راهبردهای بازاریابی.

۹- تحقیقات محیطی و اجتماعی

مطالعات اقلیمی: تحلیل و کا روی داده‌های محیطی برای پیگیری الگوهای تغییرات اقلیمی، پیش‌بینی رویدادهای آب و هوایی و توسعه استراتژی‌های پایداری.

روندهای اجتماعی: بررسی داده‌های اجتماعی برای درک روندهای افکار عمومی و جمعیت‌شناسی.

۱۰- توسعه محصول و نوآوری

  • بازخورد مشتری: تحلیل بازخورد و داده‌های استفاده مشتریان برای بهبود محصولات موجود و توسعه محصولات جدید.
  • روندهای بازار: شناسایی روندهای نوظهور و تقاضاهای مصرف‌کنندگان برای تحریک نوآوری و حفظ رقابت در بازار.

این کاربردها نشان می‌دهند که چگونه تحلیل داده‌ها می‌تواند داده‌های خام را به بینش‌های عملی تبدیل کند و باعث بهبود، کارایی و نوآوری در بخش‌های مختلف شود.

 

فرایند تحلیل داده در ۴ گام

فرایند تحلیل داده به طور کلی شامل ۴ فرآینده کلیدی است

  1. تعیین نیازمندی‌های داده یا روش گروه‌بندی داده‌ها: داده‌ها می‌توانند براساس معیارهای مختلفی مانند سن، مشخصات جمعیتی، درآمد یا جنسیت تفکیک شوند. برای مثال، فروشگاه اینترنتی ممکن است داده‌های خرید مشتریان را براساس سن و جنسیت بررسی کند تا بفهمد چه محصولاتی در بین گروه‌های مختلف محبوبیت بیشتری دارند.
  2. جمع‌آوری داده: داده‌ها از منابع مختلفی مانند رایانه‌ها، منابع آنلاین، دوربین‌ها، منابع محیطی یا پرسنل جمع‌آوری می‌شوند؛ مثلا شرکت هواشناسی داده‌های مربوط به دما، بارش و سرعت باد را از ایستگاه‌های هواشناسی و ماهواره‌ها جمع‌آوری می‌کند.
  3. سازماندهی داده‌ها: پس از جمع‌آوری، داده‌ها باید برای تجزیه و تحلیل سازماندهی شوند. این کار ممکن است روی صفحه‌گسترده یا نرم‌افزارهای تحلیل و تجزیه داده انجام شود. به‌عنوان‌مثال، شرکت بازاریابی داده‌های کمپین‌های تبلیغاتی خود را در نرم‌افزار مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) سازماندهی می‌کند تا اثربخشی هر کمپین را ارزیابی کند.
  4. فیلتر داده‌ها: داده‌ها باید قبل از تجزیه و تحلیل، پاک‌سازی یا همان فیلتر شوند تا از تکرار، خطا یا هر نقص دیگری اطمینان حاصل شود. این مرحله به تصحیح اشتباهات کمک می‌کند. برای مثال، یک موسسه مالی داده‌های تراکنش‌های مالی مشتریان خود را بررسی می‌کند تا مطمئن شود که هیچ تراکنش مشکوکی وجود ندارد..

انواع تحلیل داده

تحلیل داده به چهار نوع اصلی تقسیم می‌شود:

تحلیل داده توصیفی (Descriptive Analytics)

این نوع تحلیل، آنچه را که در دوره زمانی خاص اتفاق افتاده است، توصیف می‌کند. مثلا آیا تعداد بازدیدها افزایش یافته است؟ آیا فروش این ماه نسبت به ماه گذشته بیشتر بوده است؟ تحلیل توصیفی به ما می‌گوید چه اتفاقی افتاده است، اما چرا اتفاق افتاده را توضیح نمی‌دهد.

تحلیل داده تشخیصی (Diagnostic Analytics)

این نوع تحلیل برروی چرایی وقوع رویداد تمرکز دارد. این فرایند شامل ورودی‌های داده‌ای متنوع‌تر و کمی فرضیه‌پردازی است. مثلاً آیا آب‌و‌هوا بر فروش تأثیر گذاشته است؟ آیا کمپین بازاریابی اخیر موفق بوده است؟ تحلیل تشخیصی کمک می‌کند تا بفهمیم چه عواملی باعث وقوع یک رویداد شده‌اند.

تحلیل داده پیش‌بینی‌کننده (Predictive Analytics)

این نوع تحلیل به‌دنبال پیش‌بینی اتفاقاتی است که احتمال وقوع آن‌ها در آینده نزدیک بالاست. برای مثال، با بررسی داده‌های فروش تابستان‌های گذشته و پیش‌بینی‌های هواشناسی می‌توانیم احتمال افزایش فروش بستنی را پیش‌بینی کنیم.

تحلیل داده تجویزی (Prescriptive Analytics)

این نوع تحلیل با توجه به پیش‌بینی‌ها پیشنهاد می‌دهد که چه اقداماتی باید انجام دهیم. برای مثال، اگر احتمال تابستانی گرم بالا باشد، می‌توانیم راه‌حل‌هایی مانند راه‌اندازی شیفت عصر در کارخانه بستنی‌سازی و اجاره مخزن اضافی برای افزایش تولید را در نظر بگیریم.

صنایع پیشرو در استفاده از تحلیل داده

برخی از صنایع پیشرو در استفاده از تحلیل داده عبارت‌اند از:

  • صنعت گردشگری و مهمان‌داری: با توجه به ماهیت پویای این صنعت که چرخه‌های کاری کوتاه دارد، تحلیل داده می‌تواند بسیار مفید باشد. با جمع‌آوری داده‌های مشتری، این صنعت می‌تواند مشکلات احتمالی را شناسایی کند و راه‌حل‌هایی برای رفع آن‌ها بیابد.
  • حوزه سلامت: با ترکیب حجم زیادی از داده‌های ساختاریافته و غیرساختاریافته، حوزه سلامت از تحلیل داده برای تصمیم‌گیری سریع و دقیق استفاده می‌کند.
  • صنعت خرده‌فروشی: این صنعت از حجم زیادی از داده برای برآوردن نیازهای دائما درحال تغییر خریداران استفاده می‌کند. خرده‌فروشان با تحلیل داده‌ها می‌توانند روندها را شناسایی کنند، محصولات را پیشنهاد و سود خود را افزایش دهند.

۵ تکنیک تحلیل داده

تحلیلگران داده از روش و تکنیک‌های تحلیلی مختلفی برای پردازش داده و استخراج اطلاعات استفاده می‌کنند.

برخی از محبوب‌ترین روش‌ها عبارت‌اند از:

تحلیل داده رگرسیون(Regression Analysis): به بررسی رابطه بین یک یا چند متغیر مستقل و یک متغیر وابسته می‌پردازد. این روش نشان می‌دهد که چگونه تغییرات در متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته تأثیر می‌گذارد.

تحلیل عاملی (Factor Analysis): به کاهش پیچیدگی داده‌ها با متغیرهای زیاد به تعداد کمتری از متغیرها به‌منظور کشف روندهای پنهان می‌پردازد.

تحلیل کوهرت (Cohort Analysis) در آن تقسیم داده‌ها به گروه‌های مشابه براساس ویژگی‌های جمعیتی مشتری، برای تحلیل دقیق‌تر زیرمجموعه‌های خاص انجام می‌شود.

شبیه‌سازی مونت‌کارلو (Monte Carlo Simulations) : این روش به مدل‌سازی احتمال وقوع نتایج مختلف به‌منظور کاهش ریسک و جلوگیری از ضرر می‌پردازد. این شبیه‌سازی‌ها شامل متغیرهای متعددند و قابلیت پیش‌بینی بیشتری دارند.

تحلیل سری زمانی (Time Series Analysis): به ردیابی داده‌ها در طول زمان برای کشف روندهای دوره‌ای یا پیش‌بینی‌های مالی می‌پردازد.

ابزارهای تحلیل داده

تحلیل داده با بهره‌گیری از رویکردهای ریاضی و آماری گسترده، ازنظر قابلیت‌های فناورانه نیز به‌سرعت درحال پیشرفت است. تحلیلگران داده از طیف وسیعی از ابزارهای نرم‌افزاری برای دریافت داده، ذخیره‌سازی اطلاعات، پردازش داده و گزارش یافته‌ها استفاده می‌کنند.

ابزارهای سنتی

  • برنامه‌های حاسب‌وکتاب صفحه گسترده: تحلیل و تجزیه داده همواره با نرم‌افزارهای صفحه‌گسترده مانند مایکروسافت اکسل ارتباط نزدیکی داشته است.
  • زبان‌های برنامه‌نویسی: تحلیلگران داده اغلب از زبان‌های برنامه‌نویسی برای تغییر و دست‌کاری پایگاه‌های داده استفاده می‌کنند.

ابزارهای گزارش‌گیری

  • تابلئو (Tableau) و پاور بی‌آی(Power BI) : این ابزارهای تصویر کردن و تحلیل داده برای گردآوری اطلاعات، انجام تحلیل داده و توزیع نتایج ازطریق داشبوردها و گزارش‌ها استفاده می‌شوند.

ابزارهای نوظهور

  • SAS: پلتفرمی تحلیلی که به استخراج داده (data mining) کمک می‌کند.
  • آپاچی اسپارک (Apache Spark) : پلتفرم متن‌باز برای پردازش مجموعه‌های بزرگ داده که قابلیت‌های فناورانه متنوعی را ارائه می‌دهد.

اهمیت و کاربرد تحلیل داده

هامنطور که می‌بینید امروز تحلیل داده برای موفقیت کسب‌وکارها حیاتی است. فرایند جمع‌آوری، دسته‌بندی، تجزیه و تحلیل و ارائه اطلاعات می‌تواند تأثیر بسزایی در بهبود کسب‌وکار، اقتصاد و جامعه داشته باشد. تحلیل داده مزیت شرکت‌های کوچک و استارتاپ‌ها نسبت به رقبا است. در نمونه‌ای دیگر تحلیل و تجزیه داده پیش نیاز جهت‌دهی به افکار عمومی در رویدادهایی مثل انتخابات خواهد بود.

منبع: investopedia

 



Source link

اهداف کوچک چطور باعث موفقیت می‌شود + ۵ ویژگی مفید اهداف کوچک

اهداف کوچک چطور باعث موفقیت می‌شود + ۵ ویژگی مفید اهداف کوچک


اگر کسی به شما بگوید داشتن هدف‌های کوچک از داشتن هدف‌های بزرگ ضروری‌تر است چه پاسخ می‌دهید؟ تا به حال به قدرت هدف‌های کوچک فکر کرده‌اید؟ ابتدا با هم آخرین تحقیقات درباره تاثیر اهداف کوچک را مرور می‌کنیم. سپس سه روش هدف‌گذاری کوچک برای مدیران را یاد می‌گیریم. در گام آخر هم می‌بینیم که چطور هدف کوچک تعیین کنیم.

مایکل فلپس؛ مردی که با هدف‌های کوچک و به هدف بزرگی رسید!

وقتی مایکل فلپس ۸ ساله بود، مجموعه‌ای از اهدا را برای خودش نوشت. هدف بلندمدت او شرکت در المپیک بود، اما او هدف‌های کوچک هم داشت. این عادت هدف‌گذاری از دوران کودکی با فلپس باقی ماند. او در تمرینات، مسابقات و جنبه‌های مختلف زندگی هدف‌های کوچکی را برای رسیدن تنظیم می‌‌کرد.

نتیجه چنین مدل فکری چه بود؟ زمانی که فلپس در سال ۲۰۱۶ از ورزش شنا بازنشسته شد پرافتخارترین ورزشکار المپیک بود. او با ۲۸ مدال، از جمله ۲۳ مدال طلا، پرافتخارترین ورزشکار تمام تاریخ المپین بود.

تأثیر اهداف کوچک در کسب و کار

ماجرا در کسب ‌و کارها نیز به همین شکل است. تعیین اهداف کوچک می‌تواند به نتایج بزرگی در کسب و کار منجر شود. اهداف، مقصد و مقصود شما را روشن می‌کنند و تأثیر روانی مثبت روانی مهمی دارند. هدف‌گذاری‌های کوچک باعث می‌شود تا در طول مسیر پیروزی‌های کوچکی را تجربه کنید. این پیروزی‌ها شما را برای ادامه و رسیدن به آرزوهای بزرگ‌تر تشویق می‌کند.

تحقیق استراتژی+بیزینس نشان می‌دهد که کارمندانی که هدف‌های کوچکی روزانه یا ساعتی دارند، نه تنها در راه رسیدن به اهداف شرکت موفق‌ترند، بلکه روحیه بهتری دارند.

یافته‌های یک تحقیق جالب

گزارش تحقیقی در استراتژی+بیزینس منتشر شده که در آن بیش از ۱.۵ میلیون هدف گزارش‌شده توسط ۱۲,۰۰۰ کارمند در صنایع مختلف مطالعه شده. داده‌ها خودگزارشی بودند. کارمندان اهداف و شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) را تعیین کرده و سپس گزارش می‌دادند که آیا به اهداف خود دست یافته‌اند یا خیر.

به عنوان مثال، هدف یک نماینده فروش ممکن بود رسیدن به شش سرنخ فروش در هفته باشد. هدف یک عضو تیم پشتیبانی می‌توانست پاسخ به ۱۵ شکایت در روز باشد. هدف یک گرافیست ممکن بود طراحی سه نسخه از یک آگهی برای یک کمپین جدید باشد.

با ردیابی داده‌های تعیین هدف به مدت بیش از یک سال به نکات جالبی می‌رسیم. افرادی که حداقل چهار هدف روزانه در هفته تعیین و فعالانه به اهداف خود فکر می‌کردند ۳۴ درصد بیشتر از افرادی که این کار را نمی‌کردند به اهداف خود دست یافتند. داده‌ها نشان می‌دهد که رابطه علت و معلولی بین تعیین اهداف و دستیابی به نتایج وجود دارد.

جالب این جا بود که تعیین هدف به شکل محسوسی باعث بهبود عملکرد شخصی افراد می‌شد. همچنین رسیدن به ۵۰ درصد اهداف روزانه باعث می‌شد تا فرد حس بهتری داشته باشد.

چطور مدیران هدف‌گذاری را تبدیل به عادت کارمندان کنند؟

با توجه به ارزش بالقوه موجود، چگونه شرکت‌ها و مدیران می‌توانند هدف‌گذاری را تبدیل به بخشی از عادت نیروی کار خود کنند؟ پاسخ ساده است. به افراد کمک کنید تا خودشان مزایا را ببیند و پیروزی‌های کوچک را جشن بگیرند و بعد زبان مناسب را نیز کشف یا خلق کنند. در کنار این موارد پیش‌نیازها را فراموش نکنید.

کمک به افراد برای درک مزایای هدف‌گذاری

اگرچه شرکت‌ها می‌توانند به سادگی هدف‌گذاری را اجباری کنند، اما وقتی کارمندان به چیزی باور داشته باشند آن را بسیار بهتر می‌پذیرند. شرکت‌هایی که از جلسات روزانه برای سازماندهی کار تیمی استفاده می‌کنند کار خیلی راحت‌تر است. شما می‌توانید تعیین اهداف روزانه یا هفتگی را بخشی را به بخشی از جلسه تیم تبدیل کنید. این کار باعث می‌شد تا ضمن بحث روی اهداف درباره موانع پیش روی آن‌ها و شیوه عبور از آن‌ها نیز گفت‌وگو شود.

با این همه گاهی نیاز است تا مدیران به شکل مستقیم درفرآیند درک مزایای هدف‌گذاری مداخله کننده و با برگزاری دوره‌های آموزشی این مسئله را به مدیران میانی شرکت خود آموزش دهند.

پیروزی‌های کوچک را جشن بگیرید

داده‌های استراتژی+بیزینس به ما نشان می‌دهد که وقتی تیم‌ها به نیمی یا بخش بیشتر از اهداف خود دست نمی‌یابند ۲۶ درصد کم روحیه‌تر هستند.

باید چه کرد؟ رهبران و مدیران باید هر روز با تمی‌های خود کار و اهدافی واضح را مشخص کنند. در گام بعد باید رسیدن به این اهداف را به عنوان موفقیت به رسمیت بشناسند و آن را جشن بگیرند. جشن گرفتن پیروزی‌های کوچک، روحیه را در سطح فردی و تیمی تقویت می‌کند و به نفع شرکت است.

استفاده از زبان مناسب در تعیین اهداف

استفاده از واژگان و زبان مناسب روی رسیدن به اهداف کوچک و حتی بزرگ تاثیر می‌گذارد. یک شرکت نرم‌افزاری دریافت که زبان مورد استفاده در تعیین هدف بر عملکرد کارمندان تأثیر دارد. به عنوان مثال، زمانی که اهداف شامل اصطلاحاتی مانند “فروش” یا “سرنخ” بودند، تیم‌ها ۱۲٪ سرنخ‌های فروشی بیشتری تولید کردند.

رسیدن به زبان و ادبیات مناسب می‌تواند در افزایش بهر‌وری کارمندهای شما موثر باشد. می‌توانید با استفاده از هوش مصنوعی برای هر نیرو به ادبیات مشخص او برسید.

پیش‌نیازها رسیدن به اهداف کوچک را فراموش نکنید

به خاطر داشته باشید که هدف‌گذاری یا حتی تعیین اهداف کوچک به تنهایی نمی‌تواند نتایج یک تیمی با عملکرد پایین را بهبود بخشد. برای اثر بخش بودن هدف‌گذاری باید پیش‌نیازهای اساسی و مهمی وجود داشته باشند.

پیش‌نیازهای هدف‌گذاری در شرکت‌ها

  • تیم باید نوع مناسب تعهد از طرف بالا را داشته باشد
  • رهبران و مدیران باید اهمیت تعیین و بررسی اهداف را درک کنند
  • تیم باید برای هدف‌گذاری آموزش ببیند
  • رهبران سازمان باید الگوهای مناسبی باشند
  • رهبران و مدیران باید امنیت روانی ایجاد کنند که نیروهای آن‌ها از ابراز اهداف و دستاوردهای خود نترسند

۵ ویژگی اهداف کوچک که باعث موفقیت شرکت‌ها می‌شود

دست یافتنی: دستیابی به هدف کوچک آسانتر از اهداف بزرگ است. این باعث می شود که این اهداف کم‌تر ترسناک باشند.

ایجاد حرکت: دستیابی مداوم به اهداف کوچک باعث ایجاد حرکت می شود. هر دستاوردی شما را به جلو سوق می دهد و باعث می شود هدف بعدی دست یافتنی تر به نظر برسد. در نتیجه شما با سرعت بیشتری به سمت هدف بزرگ‌تر می‌رورید.

اعتماد به نفس: هر هدف کوچکی که به دست می‌آید، اعتماد به نفس شما را افزایش می‌دهد. این موفقیت‌های کوچک باور شما را نسبت به خودتان عوض می‌کند.

تمرکز: اهداف کوچک واضح، در دسترس و ملموس هستند. این ویژگی‌ها باعث حفظ تمرکز شما روی هدف می‌شود. این تمرکز در نهایت شما را با هدف بزرگ اصلی همسو می‌کند.

سازگاری و انعطاف: تعیین و تغییر هدف کوچک آسان‌تر است. اگر شرایط تغییر کند، می توانید به سرعت هدف خود را با شرایط جدید تنظیم کنید.

هدف‌های کوچک؛ پله‌های برای هدف‌های بزرگ

مسیر موفقیت، مسیر مستقیم و بی‌پیچ و خمی نیست. در این مسیر مشخص کردن مجموعه ای از اهداف کوچک و دست یافتنی شما تیم شما را به ادامه راه تشویق می‌کند. این اهداف آجرهای سازنده موفقیت شرکت شما هستند. رسیدن به هر هدف کوچک یک گام به جلو در مسیر دستیابی به اهداف بزرگ‌تر شرکت است.

فراموش نکنید هر هدف کوچکی که به آن می‌رسید پیروزی کوچک اما مهم است که ارزش جشن گرفتن دارد. بنابراین، از همین امروز شروع به تعیین اهداف کوچک کنید و ببینید قدرت همین هدف‌های کوچک چگونه شما را به سمت اهداف بزرگ می‌برد.

 

منبع: The big power of small goals | PwC , To Achieve Big Goals, Start with Small Habits (hbr.org)



Source link

عادت مالی افراد موفق

۵ عادت مالی افراد موفق + ۲۳ نکته کاربردی برای مدیریت مالی شخصی


در دنیای امروز، مدیریت مالی یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که هر کس باید بلد باشد. برای مدیریت مالی یکی از بهترین کارها تمرین عادت مالی افراد موفق است. اگر قصد داشته باشید به دنیای افراد موفق وارد شوید یادگیری مهارت‌های مالی اهمیت بیشتری می‌کند.

صاحبان کسب‌وکار، تاجرها و هر فرد موفق دیگری بخشی از موفقیت امروز خود را مدیون داشتن عادت‌های مالی صحیح هستند. این عادت‌ها به آن‌ها کمک می‌کند تا در دوران بحران از پس مشکلات برآیند و آینده‌ای مطمئن برای خود و خانواده‌شان فراهم کنند.

در این مقاله، به بررسی پنج عادت مالی کلیدی می‌پردازیم که افراد موفق برای پس‌انداز، سرمایه‌گذاری و بودجه‌بندی به کار می‌برند. با پیروی از این عادت‌ها، شما نیز می‌توانید به مدیریت بهتر منابع مالی خود پرداخته و به اهداف مالی‌ خود نزدیک‌تر شوید.

قناعت پیشه کردن؛ ولخرج نکنید

افراد موفق می‌دانند که به هیچ وجه نباید بیش از حد توان مالی واقعی خود خرج کنند. آن‌ها از تله افزایش هزینه‌ها با افزایش درآمد (تورم سبک زندگی) دوری می‌کنند. این یعنی چه؟ یعنی پول خود را خرج هر چیز ساده‌ای که با تورم گران می‌شود نمی‌کنند. در این الگو، شما با کمتر خرج کردن نسبت به درآمد و سرمایه‌گذاری مابه‌التفاوت آن دارایی‌های خالص خود را افزایش می‌دهید.

راهکارهای کم‌تر خرج کردن

  • اولویت دادن به نیازها نسبت به خواسته‌ها: همه ما خواسته‌های زیادی داریم، اما آیا هر خواسته‌ای نیاز ضروی ما است؟ هزینه‌های ضروری را شناسایی کنید و هزینه‌های غیرضروری را کاهش دهید. به طور مثال درمان دندان ضروری است، اما خرید یک کروات تازه نه.
  • هزینه‌کرد آگاهانه: هزینه‌های خود را یادداشت کنید تا بدانید چقدر پول خرج چه کاری می‌کنید. با این کار می‌توانید از هدر رفتن پول خود جلوگیری کنید.
  • مقایسه قیمت‌ها: قبل از خرید، قیمت‌ها را در فروشگاه‌های مختلف مقایسه کنید و از تخفیف‌ها و پیشنهادات ویژه استفاده کنید.
  • لیست خرید: قبل از رفتن به فروشگاه، لیست خرید تهیه کنید و فقط اقلام موجود در لیست را خریداری کنید.
  • استفاده از حمل و نقل عمومی: به جای استفاده از خودروی شخصی، از حمل و نقل عمومی استفاده کنید تا هزینه‌های سوخت و تعمیرات کاهش یابد.

تجربه ثروتمندان: مشهور است که بیل گیتس، به عنوان یکی از پولدارترین چهره‌های دنیا، عموما پول خود را خرج لباس نمی‌کند. از قول بیل گیتس نقل می‌شود که بهتر است ۱۰۰۰ دلار در یک کیف ۲ دلاری داشته باشید تا ۲ دلار در یک کیف ۱۰۰۰ دلاری.

پس‌انداز منظم

پس‌انداز مستمر یکی از اصول موفقیت مالی است. افراد موفق قدرت بهره مرکب، اضافه شدن سود به اصل سرمایه، را درک کرده و پس‌انداز را در اولویت قرار می‌دهند. آدم‌های موفق پس‌انداز خود را در ابتدای ماه انجام می‌دهند تا در انتهای ماه به خود بدهکار نشوند.

نکات پس‌انداز

  • انتقالات خودکار پس‌انداز: بخشی از پول خود را به شکل اتوماتیک به حساب پس‌انداز منتقل کنید. اکثر بانک‌ها چنین امکانی را دارند.
  • حساب ویژه: یک صندوق ویژه برای موارد خاص و اضطراری درست کنید تا همیشه مقداری پول نقدر برای مواردی مثل بیماری در دسترس شما باشد.
  • استفاده از حساب‌های پس‌انداز با بهره بالا: از حساب‌های پس‌اندازی با بهره بالا استفاده کنید تا سود بیشتری از پول پس‌انداز شده خود ببرید.
  • کاهش هزینه‌های غیرضروری: هزینه‌های غیرضروری و تفریحی را کاهش دهید و به جای آن پول را به حساب پس‌انداز منتقل کنید.

پیشنهاد تاجران: وارن بافت، یکی از ثروتمندترین مردان جهان درباره پس‌انداز می‌گوید: آن چیزی که بعد از خرج کردن باقی مانده را پس‌انداز نکنید، بلکه آن چه بعد از پس‌انداز کردن باقی مانده را خرج کنید!

سرمایه‌گذاری هوشمندانه

سرمایه‌گذاری هوشمندانه برای انباشت ثروت ضروری است. افراد موفق درک می‌کنند که پول آن‌ها نباید صرفا پس‌انداز شود. پول باید کار کرده و ثروت تولید کند. آن‌ها با درایت و دقت سرمایه‌گذاری می‌کنند و سبد سرمایه‌گذاری متنوعی را تشکیل می‌دهند. این افراد به خوبی می‌دانند که چگونه تعادلی مناسب بین ریسک و پاداش ایجاد کنند. شما هم با بررسی دقیق بازارها و انتخاب سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه، می‌توانید چنین تجربه‌ای داشته باشید.

نکاتی که باید در سرمایه‌گذاری رعایت کنید

  • تنوع‌بخشی سبد سرمایه‌گذاری: سرمایه‌گذاری در انواع مختلف دارایی‌ها مانند سهام، اوراق قرضه، املاک و مستغلات، بازار ارز دیجیتال، طلا و صندوق‌های سرمایه‌گذاری برای کاهش ریسک ضروری است. روی یک دارایی خاص قمار نکنید.
  • تحقیقات و تحلیل: انجام تحقیقات کامل و تحلیل دقیق بازارها و شرکت‌ها قبل از سرمایه‌گذاری را جدی بگیرید. نباید بی‌گدار به آب زد.
  • سرمایه‌گذاری بلندمدت: دنبال سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت باشید نه سودهای یک شبه و کوتاه مدت.
  • ریسک‌پذیری متناسب: هر کس ظرفیت روحیی و روانی مشخصی دارد. شناخت سطح ریسک‌پذیری شخصی و تنظیم سبدسرمایه‌گذاری بر اساس آن ضروری است.
  • بازبینی مداوم: بازبینی و تنظیم منظم سبد سرمایه‌گذاری برای اطمینان از تعادل مناسب بین ریسک و پاداش را فراموش نکنید.
  • مشاوره حرفه‌ای: استفاده از مشاوره مالی حرفه‌ای برای گرفتن تصمیم‌های بهتر ضروری است.
  • صرفه‌جویی در کارمزد: از ملک تا طلا و ارز دیجیتال هر بازار و معامله‌ای کارمزدی دارد. این کارمزد را در سرمایه‌گذاری خود لحاظ کنید.
  • فرصت‌ها را بشناسید: قدیمی‌ها می‌گویند وقتی همه می‌فروشند شما بخرید و وقتی همه می‌خرند شما بفروشید. این مَثل قدیمی ضرورت شناسایی فرصت‌ها را به ما یادآور می‌شود.
  • روی توسعه شخصی و آموزش خود سرمایه‌گذاری کنید: اگر قصد دارید سرمایه‌گذاری خود در بازار خاصی را حرفه‌ای دنبال کنید روی آموزش خود هم سرمایه‌گذاری کنید.
  • حفظ نقدینگی: سعی کنید همیشه کمی نقدینگی برای استفاده از فرصت‌های ناگهانی داشته باشید.

ضرب المثل تاریخی: همه‌ی تخم‌مرغ‌هایتان را در یک سبد نگذارید! جمله‌ای از این آشنا‌تر وجو دارد؟

 

بودجه‌بندی

بودجه‌بندی مسئله‌ای است که ما کم‌تر به آن توجه داریم. شما با بودجه‌بندی، الگوهای هزینه‌کرد خود را شناسایی می‌کنید، هزینه‌های غیرضروری را کاهش می‌دهید و منابع را به طور بهینه خرج می‌کنید.

نکات بودجه‌بندی

  • درآمد و هزینه‌ها: درآمد و هزینه‌های ماهیانه خود را به دقت محاسبه و ثبت کنید تا بتوانید بودجه‌بندی دقیقی داشته باشید.
  • تعیین اهداف مالی: اهداف مالی کوتاه‌مدت و بلندمدت روشنی تعیین کنید.
  • پوشش بدهی‌ها: ابتدا بدهی‌های با بهره بالا را پرداخت کنید تا بتوانید منابع بیشتری برای سرمایه‌گذاری داشته باشید.

راهکار: خیلی ساده از اپلیکیشن‌های دستیاری مالی رایگان موجود در بازار استفاده کنید.

اجتناب از بدهی

در حالی که برخی بدهی‌ها، مثل انواع وام مسکن، می‌توانند مفید باشند، بعضی بدهی‌ها خطرناک هستند. بدهی با بهره بالا که امکان پرداختش برای شما سخت باشد می‌تواند مسیر سرمایه‌گذاری شما را مختل کند.

نکات مدیریت بدهی

  • اولویت‌بندی بدهی‌ها: بدهی‌های با بهره بالا را در اولویت پرداخت قرار دهید تا هزینه‌های بهره را کاهش دهید.
  • استفاده مسئولانه از اعتبار: کارت‌های اعتباری را با دقت استفاده کرده و هر ماه بدهی خود را کامل پرداخت کنید.
  • اجتناب از بدهی‌های جدید: تا زمانی که بدهی‌های فعلی خود را مدیریت نکرده‌اید، از ایجاد بدهی‌های جدید خودداری کنید.

پیشنهاد: از قابلیت پرداخت اتوماتیک بدهی در بعضی از انواع وام استفاده کنید.

چگونه عادت مالی را یاد بگیریم؟

یاد گرفتن این عادت‌های مالی جدید به زمان و انضباط نیاز دارد. برای شروع ما چند پیشنهاد داریم.

عادت مالی افراد موفق

با گام‌های کوچک شروع کنید

اگر در پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری تازه‌کار هستید، با مبالغ کوچکی کار را شروع کنید. با گذشت زمان سرمایه خود را افزایش دهید. به عنوان مثال، با پس‌انداز ۵ درصد از درآمد خود شروع کنید و به تدریج این درصد را افزایش دهید.

خودکار کردن امور مالی

همانطور که گفتیم خودکار کردن امور مالی مثل سرمایه‌گذاری در یک حساب خاص یا پرداخت بدهی می‌تواند کار به شدت مفیدی باشد.

خود را تمرین دهید

زمان بگذارید و درباره امور مالی شخصی یاد بگیرید. درک مفاهیم مالی می‌تواند به شما کمک کند تصمیمات هوشمندانه‌تری بگیرید. مطالعه کتاب‌ها، شرکت در دوره‌های آنلاین یا دنبال کردن وبلاگ‌های سرمایه‌گذاران برای گسترش دانش شما مفید است.

روی مشاوران حرفه‌ای حساب کنید

در نظر داشته باشید که با یک مشاور مالی حرفه‌ای کار کنید. اگر سرمایه قابل توجهی دارید، داشتن مشاور مالی برای شما ضروری است.

عادت مالی افراد موفق را از همین امروز تمرین کنید

با ادغام عادت مالی افراد موفق در زندگی خود، می‌توانید پایه‌ای محکم برای موفقیت مالی بسازید. از امروز شروع کنید و به مرور برنامه مالی زندگی خود را عوض کنید.

موفقیت مالی نتیجه عادات هوشمندانه و پایدار است که در طول زمان به کار گرفته می‌شوند، نه فقط تکیه بر شانس.

به ما از عادت‌های مالی موفق خود بگویید. راز موفقیت مالی شما چیست؟ فکر می‌کنید با تکیه بر کدام عادت موفق‌تر خواهید بود؟

منابع: Forbes , Investopedia , Clark.com , Good Financial Cents


اگر می‌خواهید در زندگی، موفقیت مالی کسب کنید


از کارآفرین‌های ثروتمند یاد بگیرید و مثل آنها عمل کنید.








Source link

رئیس بد

۲۰ نشانه یک رئیس بد و راه‌های مقابله با آن


محیط کاری سالم و حمایتگر می‌تواند به شکوفایی استعدادها و رشد حرفه‌ای کمک کند. اما وقتی درگیر کار با رئیسی بد یا به قول معروف سمی می‌شوید، کار تبدیل به شکنجه و محیط کاری تبدیل به جهنم می‌شود.

این مدیران نه تنها می‌توانند بهره‌وری و انگیزه کارکنان را کاهش دهند، بلکه حتی بر سلامت روانی و جسمی آن‌ها نیز تاثیر منفی می‌گذارند. شناخت نشانه‌های یک رئیس بد و یادگیری راه‌های مقابله با چنین مدیرانی می‌تواند به شما کمک کند تا در محیط کاری خود آرامش بیشتری داشته باشید.

در این مقاله، به بررسی ۲۰ نشانه از یک رئیس بد و روش‌های مؤثر برای برخورد با چنین مدیرانی می‌پردازیم.

نشانه‌های یک رئیس بد

در ابتدا با هم نگاهی به نشانه‌های شاخص یک رئیس یا مدیر بد داریم.

تبعیض قائل شدن

اولین نشانه یک رئیس بد تبعیض قائل شدن بین نیروها است. برخی از روسا ممکن است بعضی نیروهای را به بعضی دیگر ترجیح دهند. این مسئله گریزناپذیر است، اما اگر به تبعیض در کار یا مزایای منجر شود مشکل آفرین خواهد بود. چنین رفتاری باعث ایجاد اختلاف بین نیروها می‌شود.

عدم انعطاف‌پذیری

نظم ضروری است، اما در سوی مقابل انعطاف هم بخشی مهم از کار است. اگر سخت کار می‌کنید و رئیس‌تان به شما آزادی عمل نمی‌دهد، با هر مرخصی شما مخالفت و محل کار را تبدیل به پادگان می‌کند، مراقب باشید. این یک زنگ خطر است. این محیط کار شما را نابود می‌کند.

مدیریت ذره بین (Micro Management)

مدیریت ذره‌بینی به شیوه مدیریتی اشاره دارد که در جزئی‌ترین امور دخالت می‌کند. چنین مدیری مانند مگسی مزاحم است. تفاوت این مدیر با مگس در این است که شر مگس می‌شود خلاص شد و از شر چنین مدیری نه!

آزار کلامی

مهمی نیست چه خطایی کرده‌اید. فریاد زدن سر شما یا هر نوع توهین دیگری به هیچ وجه قابل قبول نیست. به سرعت از چنین محیط کاری خارج شوید.

انتقاد در ملاء عام

انتقاد سازنده و مفید است و هر کسی قابل انتقاد است. اما باید به جرات گفت که انتقاد عمومی و در بین همکاران نه تنها سازنده نیست، بلکه مخرب است. این رفتار قطعا مناسب یک رئیس بد است.

عدم وجود بازخورد مثبت و تشویق

حتی ضعیف‌ترین نیروهای کار هم روزها خوبی دارند. کارمند بد مستحق جریمه و کارمند خوب مستحق تشویق است. اگر هیچ وقت از سوی مدیر خود تشویق نشدید حتما دقت بیشتری بکنید. این رفتار عادی یا مناسب نیست.

تهدید ادامه‌دار موقعیت شغلی شما

اگر رئیس شما به طور پیوسته موقعیت و امنیت شغلی شما را تهدید می‌کند حتما در شیوه کار خود تجدید نظر کنید. این که یک کارمند در شرایط بحرانی موقعیت شغلی خود را امن و پایدار نبیند طبیعی است. با این همه این عدم امنیت نباید همیشگی باشد.

عصبانیت شدید و از کوره در رفتن

یک رئیس بد با اولین انتقاد یا مشکل از کوره در می‌رود و انگشت اتهام را به سوی دیگران می‌گیرد.

قهرمان بی‌چون و چرای تمام کارها

حتما مدیران دیده‌اید که قهرمان همیشگی شرکت خود هستند و تمام کارهای مثبت را به نام خود تمام می‌کنند. این مدیر، مدیری سمی است.

نداشتن مرزهای حرفه‌ای

بعضی رفتارها در ظاهر بد نیستند، اما واقعا بد و آسیب‌رسانند. رئیسی که تعادل زندگی عادی و حرفه‌ای شما را به هم می‌ریزد حتما رئیس بدی است.

سیاسی بازی

یک رئیس بد با ورود به مسائل بین کارمندها نه تنها آن‌ها را حل نمی‌کند بلکه با سیاست‌هایی مثل «تقرقه بنداز و حکومت کن» انسجام نیروها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

مفنی نگری مطلق

رهبران ضعیف و بد به علت ناکارآمدی بیشتر وقت خود را صرف بحث در مورد اشتباهات دیگران می‌کنند تا پیدا کردن راه حل. چنین رهبران عاشق مچ‌گیری و مقصریابی هستند، نه خلق راه حل.

بحران برقراری ارتباط

یک رئیس بد اغلب نمی‌تواند به درستی با اعضای تیم خود ارتباط برقرار کند. این چنین مدیرانی ناخواسته با تیم خود فاصله می‌گیرند.

انتظارات غیرواقعی

رئیسی که از شما انتظارات غیرواقعی داشته باشد، حتما رئیس خوبی نیست. کسی که از شما انتظار کارهای بیش از حد توان یا زودتر از موعد را دارد به هیچ وجه رئیس خوبی نیست. با پراید نمی‌شود به کویر رفت و با چنگال نمی‌توان هیچ شوالیه‌ای را شکست داد.

گوش ندادن

رئیس بد آن قدر به خودش مطمئن است که هیچ وقت به شما گوش نمی‌دهد. چنین مدیری ارزشی برای داده‌های ورودی از سوی تیم خود قائل نیست و پیشنهادهای آن‌ها را نادیده می‌گیرد.

مشخص کردن اهداف نامشخص!

مدیر ناکارآمد نمی‌تواند اهداف واضح، روشن و قابل اندازه‌گیری برای تیمش مشخص کند. در چنین شرایطی تیم همیشه سردرگم است.

عدم اعتماد به کارکنان

مدیر ناکارآمد اغلب به توانایی‌های تیم خود شک اعتماد ندارد و فکر می‌کند تیمش آن قدر که باید خوب نیست. این ویژگی جلوی رشد نیروها را می‌گیرد.

اضافه کاری همیشگی

یک مدیر بد انتظار دارد کارکنانش همیشه در دسترس باشند و اضافه کاری کنند، آن هم بدون پرداخت اضافه‌کاری.

ندادن بازخورد سازنده

روسای بد استاد انتقاد غیرسازنده و ایراد گرفتن هستند. آن‌ها هیچ وقت برای راه حل ندارند، بلکه به سادگی ایراد می‌گیرند.

حمایت نکردن از پیشرفت شغلی نیروها

یک مدیر بد هیچ وقت روی رشد، توسعه و پیشرفت نیروهای خود سرمایه‌گذاری نمی‌کند چون امکان آینده‌نگری ندارد.

چگونه با یک رئیس بد برخورد کنیم

حال با چنین مدیر بدی چه کنیم؟ ما برای شما ۱۰ راهکار داریم.

تحلیل وضعیت

در ابتدا ببینید مشکل از کجاست. آیا مدیر شما واقعا بد است یا شرایط بد او را مجبور به رفتارهای غیرحرفه‌ای کرده است؟ چنین تحلیل مدل رفتاری شما را مشخص می‌کند.

بازخورد ندهید، درخواست کنید

برخی از مدیران تحمل نقد شنیدن و بازخورد گرفتن ندارند. در چنین شرایطی هوشمندی به خرج دهید و بازخورد را در قالب درخواست مطرح کنید.

شبکه پشتیبانی خود را فعال کنید

ارتباط خود با همکارانتان را تقویت کنید. این کار باعث می‌شود تا بتوانید در شرایط سخت فشار کمتری را به دوش به کشید.

موقعیت خود در سازمان را تغییر دهید

اگر در سازمان یا اداره بزرگ کار می‌کنید موقعیت خود را تغییر دهید. از بخش حقوقی به آی‌تی بروید. از منابع انسانی به بخش تبلیغات کوچ کنید.

با منابع انسانی مشورت کنید

اگر وضعیت شما و رفتار مدیر مورد نظر بهتر نیافت، بررسی کنید که آیا می‌توانید موضوع را با بخش منابع انسانی مجموعه خود مطرح کنید؟

ورزش کنید و خواب کافی داشته باشید

حفظ سلامتی جسمی و روحی می‌تواند به شما در بهتر مقابله با وضعیت یاری کند. حتما ورزش کنید و خواب کافی را نیز مدنظر داشته باشید.

همه چیز را مستند کنید

مشکلات و ضعف‌های مدیریت را ثبت کنید. این ثبت برای گزارش به منابع انسانی یا طرح مسئله استعفا مفید است.


حتما بخوانید: قیمت سهام چگونه محاسبه می‌شود


حرفه‌ای بمانید

مهم نیست رئیس شما چقدر بدرفتار می‌کند، شما حرفه‌ای بمانید و مهارت و شخصیت خود را نشان دهید.

مرزها را تعیین کنید

در مقابل حفظ حریم خود ایستادگی کنید. در ساعت غیراداری تماسی را جواب ندهید و اضافه کاری را نپذیرید.

دنبال مشاوران دیگر باشید

اگر رئیس شما همراه شما نیست از دیگران رهبران و مدیران سازمان مشورت بگیرید. اگر کسی را پیدا نکردید از مشاوران خارج از سازمان کمک بگیرید.

مراقبت از خود

به هیچ وجه خود مراقبتی را فراموش نکنید. جلسه‌های روانشناسی و روانکاوی، استخر، ورزش و مهمانی با دوستان نجات بخش است.

تجربه شما در مواجه با یک رئیس بد چیست؟

مواجهه با یک رئیس بد کار ساده‌ای نیست بلکه چالشی بزرگ در محیط کاری است که مدیریت آن دشوار است. چنین رهبرانی تأثیرات منفی زیادی بر روحیه و بهره‌وری کارکنان دارند. شناخت نشانه‌های یک رئیس بد، از تبعیض و عدم انعطاف‌پذیری گرفته تا آزار کلامی، می‌تواند اولین گام برای مدیریت این وضعیت باشد. این نشانه‌ها به شما کمک می‌کنند تا به موقع مشکل را شناسایی کرده و از تأثیرات منفی آن بر کار و زندگی شخصی خود جلوگیری کنید.

همانطور که دیدید راهکارهای مختلفی برای مقابله با یک رئیس بد وجود دارد. این روش‌ها می‌توانند به شما کمک کنند تا با حفظ حرفه‌ای‌گری و تعیین مرزها، شرایط کاری خود را بهبود بخشید. با استفاده از این راهکارها، می‌توانید در برابر فشارها و مشکلات مقاومت کنید و به توسعه حرفه‌ای خود ادامه دهید. به خاطر داشته باشید که سلامت روانی و جسمی شما بسیار مهم است و نباید تحت تأثیر رفتارهای نامناسب قرار گیرد.

تجربه شما در این مورد چیست؟ آیا تا به حال رئیسی بدی داشته‌اید؟

منبع: Indeed , careeraddict.com



Source link