آیا شما در محیط کار فقط وظایف را «مدیریت» میکنید یا واقعاً به تیم خود انگیزه میدهید و در نقش یک «رهبر» ظاهر میشوید؟ آیا افراد تیمتان «زیردست» شما هستند یا «پیرو» شما؟ این دو سؤال ساده، تفاوت عمیق بین یک مدیر و یک رهبر را نشان میدهد. مدیر بر «چگونه انجام دادن کارها» تمرکز دارد، اما رهبر بر «چرا»یی انجام آن کارها تأکید میکند و همین، همه چیز را تغییر میدهد.
بسیاری از ما در موقعیتهای مدیریتی قرار میگیریم، اما تنها برخی از ما به یک رهبر واقعی تبدیل میشویم؛ کسی که دیگران نه از روی اجبار، که با اشتیاق با او همراهی میکنند.
این مقاله از چطور، نقشه راه جامع شما برای تغییر یک مدیره روزمره به یک رهبر الهامبخش است. با این ۷ راز کلیدی، یاد میگیرید چطور نفوذ و تأثیرگذاری خود در سازمان را برای همیشه متحول کنید.
۱. یک شنونده تمامعیار باشید: تلاش برای درک کردن به جای عجله برای پاسخ دادن
اولین و مهمترین گام برای تبدیل شدن به یک رهبر، گوش دادن است؛ اما نه آنطور که منتظر بمانید تا نوبت حرف زدن خودتان برسد. یک رهبر برای درک کردن اعضای تیمش به آنها گوش میدهد. وقتی یکی از اعضای تیم نزد شما میآید، تمام توجهتان را به او بدهید.
- هنر سکوت: قبل از اینکه پاسخ دهید، چند ثانیه سکوت کنید. این کار به شما فرصت فکر کردن میدهد و به طرف مقابل نشان میدهد که برای حرفهایش ارزش قائلید.
- کنجکاوی را تمرین کنید: سؤالاتی بپرسید که عمق موضوع را نشان دهد: «جالب بود! ممکن است کمی بیشتر توضیح بدهی؟» یا «چه چیزی باعث شد به این نتیجه برسی؟».
- به دنبال پتانسیل باشید: فقط به قصد حل مشکل به حرفها گوش ندهید. به آرزوها، ایدههای خام و استعدادهای پنهان افرادتان گوش دهید. شاید ایده بزرگ بعدی شرکت شما در همین گفتوگوی ساده پنهان شده باشد.
۲. تصویر بزرگ را به همه نشان دهید: با «چرا» شروع کنید
یک مدیر میگوید: «این گزارش را تا فردا آماده کنید». یک رهبر میگوید: «این گزارش به ما کمک میکند بفهمیم مشتریان واقعاً چه نیازی دارند و این کلید موفقیت ما در سه ماه آینده است. حالا چطور میتوانیم بهترین گزارش ممکن را آماده کنیم؟».
به گفته سایمون سینک (Simon Sinek)، نویسنده کتاب مشهور «با چرا شروع کن»، رهبران بزرگ با گفتن «چرا»یی کارها، آنها را به حرکت وا میدارند.
- کارها را به هدف بزرگتر وصل کنید: همیشه به تیم خود یادآوری کنید که کار روزمره آنها چگونه به چشمانداز کلی شرکت کمک میکند. این کار به وظایف بیروح، معنا و هیجان میبخشد.
- شفافیت داشته باشید: در مورد چالشها و موفقیتها صادق باشید. وقتی تیم بداند در چه موقعیتی قرار دارد، احساس مالکیت و مسئولیتپذیری بیشتری خواهد کرد.
۳. از قدرتِ نقاط قوت استفاده کنید: رهبر ارکستر باشید
هر کسی در تیم شما یک استعداد ویژه دارد! وظیفه شما این است که مانند یک رهبر ارکستر، تمام این استعدادها را با هم هماهنگ کنید. یک مدیر فقط وظایف را تقسیم میکند، اما یک رهبر تیمی میسازد که اعضای آن، نقاط قوت یکدیگر را تکمیل و نقاط ضعف هم را پوشش میدهند.
- نقاط قوت مکمل را پیدا کنید: شاید شما در ایدهپردازی عالی باشید اما در اجرا ضعیف. یک نفر را در تیمتان پیدا کنید که عاشق اجرای دقیق ایدههاست. این ترکیب، یک زوج قدرتمند میسازد.
- اشتباه رایج را تکرار نکنید: ما بهترین فروشنده یا مهندس را به مدیر ارتقا میدهیم و سپس از اینکه در مدیریت افراد ضعیف است، شگفتزده میشویم! هر کس باید در جای خودش باشد.
- نقاط قوت خود را هم بشناسید: یک رهبر باید بداند در چه زمینههایی عالی است و در چه زمینههایی به کمک نیاز دارد. اعتراف به ضعف، نشانه قدرت است، نه ناتوانی.
۴. ذهنیت رشد را در عمل نشان دهید: شکست هوشمندانه را جشن بگیرید!
بهترین رهبران، همیشه یادگیرنده هستند. آنها میدانند که دانش و مهارتهایشان تاریخ انقضا دارد. اما یک نکته کلیدی دیگر هم وجود دارد: نگاه آنها به شکست.
- تفاوت شکست بد و شکست خوب: یک مدیر از هر نوع شکستی بیزار است؛ اما یک رهبر بین «شکست ناشی از بیدقتی» و «شکست هوشمندانه» تفاوت قائل میشود. شکست هوشمندانه، نتیجه یک ریسک حسابشده برای نوآوری است و به ما چیزهای مهم یاد میدهد. این شکست پلی به سمت پیروزی است.
- فرهنگ آزمایش و خطا بسازید: وقتی تیم شما ببیند که امتحان کردن یک راه جدید (حتی اگر به نتیجه نرسد) تشویق میشود، خلاقیت شکوفا خواهد شد. از اعضای تیم خود بپرسید: «از این شکست چه چیزی یاد گرفتیم؟».
۵. از تفویض اختیار فراتر بروید: قدرت را واگذار کنید

یک مدیر وظایف را تفویض (Delegate) میکند، اما یک رهبر به توانمندسازی افراد (Empower) اولویت میدهد.
- تفویض اختیار: «این کار را دقیقاً به این روشی که من میگویم انجام بده». در این حالت، مسئولیت نتیجه هنوز با مدیر است.
- توانمندسازی: «ما باید به این نتیجه برسیم. من به تخصص تو اعتماد دارم. بهترین راه برای رسیدن به این هدف چیست؟». در این حالت، شما مالکیت و اختیار را به فرد واگذار میکنید.
توانمندسازی یعنی به تیم خود اعتماد کنید، به آنها اجازه تصمیمگیری بدهید و ابزارهای لازم را در اختیارشان بگذارید. این کار نه تنها بار کاری شما را سبک میکند، بلکه باعث رشد و شکوفایی اعضای تیمتان نیز میشود.
۶. آسیبپذیری را به یک نقطه قوت تبدیل کنید
در گذشته، رهبران باید چهرهای بینقص و همهچیزدان از خود نشان میدادند. اما امروز، بهترین رهبران کسانی هستند که آسیبپذیری خود را نشان میدهند.
- اعتراف کنید: گفتن جملاتی مانند «من جواب این سؤال را نمیدانم، بیایید با هم پیدایش کنیم» یا «من در این مورد اشتباه کردم» اعتماد شگفتانگیزی بین شما و اعضای تیم ایجاد میکند.
- کمک بخواهید: وقتی از اعضای تیمتان کمک میخواهید، به آنها نشان میدهید که برای تخصص و نظرشان ارزش قائلید. این کار آنها را از یک مجری صرف، به یک شریک استراتژیک تبدیل میکند.
۷. یک فضای امن و محترمانه بسازید: اکسیژن برای تنفس تیم شما

این اصل، همه موارد دیگر را به هم پیوند میدهد. احترام فقط به معنای رفتار مؤدبانه نیست؛ بلکه به معنی ایجاد یک فضای امن روانی است.
- امنیت برای مخالفت: آیا اعضای تیم شما جرئت دارند با نظر شما مخالفت کنند یا از ترس، سکوت میکنند؟ بحثهای سالم و سازنده، شاهراه رسیدن به بهترین تصمیمات هستند.
- امنیت برای اشتباه کردن: همانطور که گفتیم، اگر افراد از اشتباه کردن بترسند، هرگز دست به نوآوری نخواهند زد.
- امنیت برای خود بودن: یک رهبر واقعی، فضایی میسازد که افراد میتوانند بدون نقاب و با تمام ویژگیهای منحصر به فردشان در آن کار کنند. بسیاری پاسخ چجوری اعتماد به نفس داشته باشیم را در این فضا پیدا میکنند.
یک تمرین عملی: جلسه بعدی تیمتان را متحول کنید

حرف زدن کافی است! در جلسه بعدی تیمتان، این سه کار ساده را امتحان کنید:
- با «چرا» شروع کنید: به جای پریدن سر اصل مطلب، ۱ دقیقه وقت بگذارید و توضیح دهید که چرا این جلسه و اهداف آن برای تیم و شرکت مهم است.
- اول از دیگران بپرسید: در مورد یک چالش مهم، قبل از اینکه نظر خودتان را بگویید، از ساکتترین فرد در اتاق نظرش را بپرسید.
- با قدردانی تمام کنید: جلسه را با تشکر از یک نفر که به طور مشخص از یکی از نقاط قوتش برای کمک به تیم استفاده کرده، به پایان برسانید.
حرف آخر: رهبری یک هویت است، نه یک سِمَت
تبدیل شدن از یک مدیر به یک رهبر، یک سفر درونی است. این یعنی تغییر هویت از یک «کنترلکننده وظایف» به یک «الهامبخش و توانمندساز». این کار یکشبه اتفاق نمیافتد، اما با تمرین آگاهانه این ۷ راز، نه تنها یک مدیر بهتر، بلکه یک انسان تاثیرگذارتر خواهید شد.
حالا نوبت شماست: کدام یک از این نکات جدید برایتان جالبتر بود و قصد دارید کدام را اول در کار خود پیاده کنید؟ نظرات ارزشمندتان را در بخش دیدگاهها با ما در میان بگذارید!
برگرفته از: psychologytoday
در این مجموعه ارزشمند، تمام نیازمندیهای شما برای شروع و رشد کسبوکار فراهم شده است.
این مجموعه حاصل تجربیات اساتید هاروارد است که هر یک، از کارآفرینان و مشاوران بزرگ در دنیا هستند.